English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (4878 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
pencil U هر چیزی شبیه مداد
pencilling U هر چیزی شبیه مداد
pencils U هر چیزی شبیه مداد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
gooseneck U هر چیزی شبیه گردن غاز هرچیز شبیه U
waterish U هر چیزی شبیه اب
staff of life U نان یا چیزی شبیه ان
cream U هر چیزی شبیه سرشیر
creaming U هر چیزی شبیه سرشیر
k U هر چیزی شبیه K کیلو
creams U هر چیزی شبیه سرشیر
creamed U هر چیزی شبیه سرشیر
asterism U هر چیزی شبیه ستاره
skewer U هر چیزی شبیه سیخ کباب
windmill U هر چیزی شبیه اسیاب بادی
windmills U هر چیزی شبیه اسیاب بادی
skewering U هر چیزی شبیه سیخ کباب
stalk U پایه چیزی شبیه ساقه
pap U هر چیزی شبیه نوک پستان
stalked U پایه چیزی شبیه ساقه
stalking U پایه چیزی شبیه ساقه
stalks U پایه چیزی شبیه ساقه
skewered U هر چیزی شبیه سیخ کباب
lobular U شبیه قطعه کوچکی از چیزی
skewers U هر چیزی شبیه سیخ کباب
pes U پای جانور هر عضو یا چیزی شبیه پا
rowel U حلقه دهانه اسب هر چیزی شبیه مهمیز وسیخک
stalking horse U اسب یا چیزی شبیه به ان که شکارچی در پشت ان پنهان است
to feel like something U احساس که شبیه به چیزی باشد کردن [مثال پارچه]
t U بیستمین حرف الفبای انگلیسی هر چیزی شبیه حرف T
pencilling U مداد
lipstick U مداد لب
lipsticks U مداد لب
whose pencil? U مداد که
pencils U مداد
whose pencil? U مداد کی
pencil U مداد
lead pencil U مداد
pinnulated U شبیه برگچه شبیه بالچه
pinnulate U شبیه برگچه شبیه بالچه
john's pencil U مداد جان
sharper U مداد تراش
pencils U مداد رنگی
sharpeners U مداد تراش
pencils U مداد ابرو
graphite U مغز مداد
pencilling U مداد ابرو
erasers U مداد پاک کن
leadpencil U مداد سربی
pencilling U مداد رنگی
sharpener U مداد تراش
portcrayon U مداد گیر
pencil U مداد ابرو
six d. pencils U شش دو جین مداد
pencil U مداد رنگی
plumbago U مغز مداد
pastel U مداد رنگی
eraser U مداد پاک کن
colored pencil U مداد رنگی
pencilled U با مداد کشیده شده
crayon U مداد رنگی مومی
line drawing U نقاشی با مداد وقلم
infernal stone U مداد نیترات دارژان
crayons U مداد رنگی مومی
line drawings U نقاشی با مداد وقلم
crayons U مداد ابرو نقاشی کردن
pastel <adj.> U رنگهای خفیف [با مداد رنگی]
Whose pencil is this ? U این مداد مال کیست ؟
crayon U مداد ابرو نقاشی کردن
mark sensing U علامت زدن با مداد نرم
slat U چوب مداد میله پشت صندلی
slats U چوب مداد میله پشت صندلی
pastellist U پیکر نگاری که با مداد رنگی کار میکند
detector crayon U مداد دستگاه اکتشاف ش م ر میله کشف کننده
marking ink U مداد رنگی پاک نشدنی که برای رنگ زنی و نشان گذاری بکارمیرود
port a punch card U علامتی تجاری برای نوع خاصی از کارت منگنه باقسمتهای سوراخ شده که میتواند با یک مداد یا قلم کاملا"برداشته شود
to concern something U مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
to watch something U مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
to stop somebody or something U کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
enclose U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
relevance U 1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
to appreciate something U قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی]
enclosing U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
encloses U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
query U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
queried U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
replaces U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
modify U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
via U حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
queries U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
modifying U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
push U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
querying U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
modifies U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
pushed U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pushes U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
replacing U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaced U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replace U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
to esteem somebody or something [for something] U قدر دانستن از [اعتبار دادن به] [ارجمند شمردن] کسی یا چیزی [بخاطر چیزی ]
establish U 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
covet U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
correction U صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
establishes U 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
coveting U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
establishing U 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
control U مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
controlling U مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
controls U مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
covets U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
to hang over anything U سوی چیزی پیشامدگی داشتن بالای چیزی سوارشدن
to pass by any thing U از پهلوی چیزی رد شدن چیزی رادرنظرانداختن یاچشم پوشیدن
appreciate U بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciated U بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
rate U ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
rates U ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
to regard somebody [something] as something U کسی [چیزی] را بعنوان چیزی بحساب آوردن
appreciates U بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciating U بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
think nothing of something <idiom> U فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
extension U طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extensions U طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
change U استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
to wish for something U ارزوی چیزی راکردن چیزی را خواستن
changed U استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
changes U استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
to give up [to waste] something U ول کردن چیزی [کنترل یا هدایت چیزی]
changing U استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
fence [around / between something] U حصار [دور چیزی] [بین چیزی]
fence [around / between something] U نرده [دور چیزی] [بین چیزی]
see about (something) <idiom> U دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
screw up <idiom> U زیروروکردن چیزی ،بهم زدن چیزی
to portray somebody [something] U نمایش دادن کسی یا چیزی [رل کسی یا چیزی را بازی کردن] [کسی یا چیزی را مجسم کردن]
feathery U شبیه به پر
near- U شبیه
neared U شبیه
nearer U شبیه
anthoid U شبیه به گل
nearest U شبیه
nearing U شبیه
quasi U شبیه
simulant U شبیه
similar U شبیه
make U شبیه
makes U شبیه
similiar U شبیه
pygidial U شبیه دم
similar to that U شبیه به ان
papilionaceous U شبیه
similar <adj.> U شبیه
near U شبیه
like <adj.> U شبیه
womanlike U شبیه زن
luteous U شبیه گل
wifelike U شبیه زن
akin <adj.> U شبیه
imitation U شبیه
related <adj.> U شبیه
more like;most like U شبیه تر
alike <adj.> U شبیه
analogous U شبیه
medals U شبیه
personator U شبیه
imitations U شبیه
simile U شبیه
medal U شبیه
similes U شبیه
nears U شبیه
Please allow for at least two weeks' notice [to do something] [for something] [prior to something] . U درخواست می شود که لطفا دو هفته برای پیشگیری [کار] اعطاء کنید [تا ما ] [برای چیزی] [قبل از چیزی] .
recognition U 1-توانایی تشخیص چیزی . 2-فرایند تشخیص چیزی- مثل حرف روی متن چاپ شده یا میلههای کد میلهای ..
to blame somebody for something U کسی را تقصیرکار دانستن بخاطر چیزی [اشتباه در چیزی را سر کسی انداختن] [جرم یا گناه]
requiring U نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی
require U نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی
insert U قرار دادن چیزی در چیزی
required U نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی
inserts U قرار دادن چیزی در چیزی
resist U مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
resisted U مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
inserting U قرار دادن چیزی در چیزی
to lean something against something U چیزی را به چیزی تکیه دادن
to paint something [with something] U چیزی را [با چیزی] رنگ زدن
resisting U مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
resists U مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
requires U نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی
bent U علف شبیه نی
anthropomorphic U شبیه انسان
humanoid U شبیه انسان
steamy U شبیه بخار
steamiest U شبیه بخار
steamier U شبیه بخار
humanoids U شبیه انسان
assimilate U شبیه ساختن
assimilated U شبیه ساختن
assimilates U شبیه ساختن
simulators U شبیه ساز
liverish U شبیه جگر
gipsies U شبیه کولی
gypsies U شبیه کولی
gypsy U شبیه کولی
spongy U شبیه اسفنج
simulation U شبیه سازی
pithy U شبیه مغز
simulations U شبیه سازی
assimilating U شبیه ساختن
Recent search history Forum search
1incentive
1چیزی که عوض داره گله نداره
1confinement factor
1She ferreted in her handbag and found nothing.
2از ظاهر کسی یا چیزی نمیشه به باطنش پی پرد
2از ظاهر کسی یا چیزی نمیشه به باطنش پی پرد
1دست بردن در چیزی - dast bordan dar chizi
1The only thing standing between you and your goal is the bullshit story you keep telling
2مفعول
1tumoroid
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com