English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
cream U هر چیزی شبیه سرشیر
creamed U هر چیزی شبیه سرشیر
creaming U هر چیزی شبیه سرشیر
creams U هر چیزی شبیه سرشیر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
gooseneck U هر چیزی شبیه گردن غاز هرچیز شبیه U
waterish U هر چیزی شبیه اب
k U هر چیزی شبیه K کیلو
pencilling U هر چیزی شبیه مداد
pencils U هر چیزی شبیه مداد
pencil U هر چیزی شبیه مداد
asterism U هر چیزی شبیه ستاره
staff of life U نان یا چیزی شبیه ان
skewer U هر چیزی شبیه سیخ کباب
lobular U شبیه قطعه کوچکی از چیزی
skewering U هر چیزی شبیه سیخ کباب
skewered U هر چیزی شبیه سیخ کباب
skewers U هر چیزی شبیه سیخ کباب
pap U هر چیزی شبیه نوک پستان
windmills U هر چیزی شبیه اسیاب بادی
windmill U هر چیزی شبیه اسیاب بادی
stalked U پایه چیزی شبیه ساقه
stalking U پایه چیزی شبیه ساقه
stalks U پایه چیزی شبیه ساقه
stalk U پایه چیزی شبیه ساقه
pes U پای جانور هر عضو یا چیزی شبیه پا
stalking horse U اسب یا چیزی شبیه به ان که شکارچی در پشت ان پنهان است
rowel U حلقه دهانه اسب هر چیزی شبیه مهمیز وسیخک
to feel like something U احساس که شبیه به چیزی باشد کردن [مثال پارچه]
butterfat U سرشیر
creamed U سرشیر
top milk U سرشیر
creaming U سرشیر
creams U سرشیر
cream U سرشیر
cream U کرم، خامه، سرشیر
t U بیستمین حرف الفبای انگلیسی هر چیزی شبیه حرف T
creams U کرم رنگ سرشیر بستن
creaming U کرم رنگ سرشیر بستن
creamed U کرم رنگ سرشیر بستن
cream U کرم رنگ سرشیر بستن
chimeras U جانوری که سرشیر وبدن ببرودم مار داشته است
chimaera U جانوری که سرشیر وبدن ببرودم مار داشته است
chimera U جانوری که سرشیر وبدن ببرودم مار داشته است
skims U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skimmed U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skim U سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
pinnulate U شبیه برگچه شبیه بالچه
pinnulated U شبیه برگچه شبیه بالچه
to concern something U مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
to watch something U مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
to stop somebody or something U کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
encloses U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclose U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
to appreciate something U قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی]
relevance U 1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
enclosing U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
queries U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
query U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
pushed U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pushes U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
modifies U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modify U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifying U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
queried U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
push U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
replaces U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaced U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replacing U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replace U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
querying U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
via U حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
to esteem somebody or something [for something] U قدر دانستن از [اعتبار دادن به] [ارجمند شمردن] کسی یا چیزی [بخاطر چیزی ]
to hang over anything U سوی چیزی پیشامدگی داشتن بالای چیزی سوارشدن
controlling U مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
to pass by any thing U از پهلوی چیزی رد شدن چیزی رادرنظرانداختن یاچشم پوشیدن
controls U مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
establishing U 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
covets U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
covet U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
establish U 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
coveting U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
correction U صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
establishes U 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
control U مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
rate U ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
rates U ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
appreciated U بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
to regard somebody [something] as something U کسی [چیزی] را بعنوان چیزی بحساب آوردن
appreciates U بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciating U بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciate U بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
think nothing of something <idiom> U فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
extensions U طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extension U طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
changed U استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
change U استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
see about (something) <idiom> U دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
changing U استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
screw up <idiom> U زیروروکردن چیزی ،بهم زدن چیزی
fence [around / between something] U حصار [دور چیزی] [بین چیزی]
changes U استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
to wish for something U ارزوی چیزی راکردن چیزی را خواستن
fence [around / between something] U نرده [دور چیزی] [بین چیزی]
to give up [to waste] something U ول کردن چیزی [کنترل یا هدایت چیزی]
to portray somebody [something] U نمایش دادن کسی یا چیزی [رل کسی یا چیزی را بازی کردن] [کسی یا چیزی را مجسم کردن]
similar <adj.> U شبیه
womanlike U شبیه زن
similiar U شبیه
simile U شبیه
related <adj.> U شبیه
like <adj.> U شبیه
anthoid U شبیه به گل
akin <adj.> U شبیه
wifelike U شبیه زن
analogous U شبیه
similes U شبیه
alike <adj.> U شبیه
near- U شبیه
neared U شبیه
nearer U شبیه
nearing U شبیه
nears U شبیه
quasi U شبیه
similar U شبیه
medal U شبیه
medals U شبیه
similar to that U شبیه به ان
pygidial U شبیه دم
luteous U شبیه گل
imitations U شبیه
imitation U شبیه
feathery U شبیه به پر
more like;most like U شبیه تر
simulant U شبیه
papilionaceous U شبیه
personator U شبیه
nearest U شبیه
makes U شبیه
near U شبیه
make U شبیه
Please allow for at least two weeks' notice [to do something] [for something] [prior to something] . U درخواست می شود که لطفا دو هفته برای پیشگیری [کار] اعطاء کنید [تا ما ] [برای چیزی] [قبل از چیزی] .
recognition U 1-توانایی تشخیص چیزی . 2-فرایند تشخیص چیزی- مثل حرف روی متن چاپ شده یا میلههای کد میلهای ..
to blame somebody for something U کسی را تقصیرکار دانستن بخاطر چیزی [اشتباه در چیزی را سر کسی انداختن] [جرم یا گناه]
requires U نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی
inserting U قرار دادن چیزی در چیزی
insert U قرار دادن چیزی در چیزی
required U نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی
require U نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی
inserts U قرار دادن چیزی در چیزی
to paint something [with something] U چیزی را [با چیزی] رنگ زدن
resists U مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
resist U مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
requiring U نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی
resisting U مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
resisted U مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
to lean something against something U چیزی را به چیزی تکیه دادن
astral U شبیه ستاره
steamy U شبیه بخار
steamiest U شبیه بخار
steamier U شبیه بخار
spongy U شبیه اسفنج
bovine U شبیه گاو
bent U علف شبیه نی
liverish U شبیه جگر
simulator U شبیه ساز
pithy U شبیه مغز
gipsies U شبیه کولی
gypsies U شبیه کولی
simulators U شبیه ساز
gypsy U شبیه کولی
simulation U شبیه سازی
likening U شبیه شدن
likening U شبیه کردن
likened U شبیه شدن
likened U شبیه کردن
liken U شبیه شدن
liken U شبیه کردن
asteroid U شبیه ستاره
asteroids U شبیه ستاره
likens U شبیه کردن
likens U شبیه شدن
rivaled U نظیر شبیه
rivaling U نظیر شبیه
rivalled U نظیر شبیه
rivalling U نظیر شبیه
rivals U نظیر شبیه
adenoidal U شبیه غده
equals U همرتبه شبیه
humanoids U شبیه انسان
humanoid U شبیه انسان
anthropomorphic U شبیه انسان
simulations U شبیه سازی
assimilate U شبیه ساختن
assimilated U شبیه ساختن
equalling U همرتبه شبیه
equalled U همرتبه شبیه
equaling U همرتبه شبیه
equaled U همرتبه شبیه
equal U همرتبه شبیه
sloughy U شبیه دله
assimilating U شبیه ساختن
assimilates U شبیه ساختن
rival U نظیر شبیه
sulfurous U شبیه گوگرد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com