English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
unfriendly act هر نوع عملی که از یک دولت سر بزند و دولت دیگر در آن ضرری نسبت به منافع خود مشاهده کند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
retorsion U عملی است که یک دولت در مقابل عمل دولت دیگری انجام میدهد وعمل اخیر کاملا" مشابه رفتاری است که از دولت اولی سر زده بوده است
dependent state U دولت تابع و وابسته به دولت یا قدرت دیگر
identic notes U منظوریادداشتهایی با مضمون واحداست که چند دولت به یک دولت می دهند . چون این یادداشتها جداگانه تسلیم میشود عمل هر دولت فاهرا"مستقل از عمل دولت دیگراست تسلیم این یادداشتهاعمل غیردوستانه تلقی میشود
open market operation U عملیات دولت در بازار ازاد خرید و فروشهایی که دولت از طریق خزانه داری کل میکند
notification U عملی است که دولتی برای اگاه ساختن دولت دیگر برای اطلاع از مسئله مهمی انجام میدهد و هدف از این عمل ان است که طرف از مسیله مذکور قانونا"مطلع تلقی شود
concert of europe U اتفاق دولت بزرگ اروپا نسبت به مسائل سیاسی
rescous U مقاومت در برابر قانون تمرد نسبت به مامورین دولت
federal state U دولت متحده یا دولت اتحادی
pork barrel U برنامه دولتی دارای منافع مادی برای اشخاص تصویب کننده ان یا برای دولت
real will U مشرب سیاسی که هر نوع زور وقدرت در هر جنبه را از طرف دولت با این احتجاج که اراده دولت نماینده اراده واقعی افراد جامعه است مشروع می داند
pay as you go principle U اصلی که بر اساس ان مالیات دریافتی توسط دولت برای سیستم تامین اجتماعی در هرسال به بازنشستگان درهمان سال پرداخت میشود وبنابراین دولت وجوهی را ازاین بابت جمع اوری نمیکند
social contract U اعتقاد به این مسئله که تفویض قدرت به دولتها ناشی از نوعی قرارداد است که ضمن ان فردقسمتی از حقوق خود را به دولت تفویض میکند ومتقابلا" از وجود دولت برخوردار میشود
interventions U هر عملی که ازناحیه یک دولت صادر شده نتیجه ان تزلزل حاکمیت واستقلال داخلی و خارجی کشور دیگری باشد
intervention U هر عملی که ازناحیه یک دولت صادر شده نتیجه ان تزلزل حاکمیت واستقلال داخلی و خارجی کشور دیگری باشد
authoritarainism U نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
de jure recognition U شناسایی کامل و دایمی و بدون قیدوشرط یک دولت که در مقابل ان شناسایی عملی وجود دارد
totalitarianism U سیستم حکومتی که در جمیع شئون زندگی فردی افراد یک ملت دخالت کرده ان را تابع برنامه کلی دولت می سازدکه این برنامه ممکن است درجهت منافع یک فرد یا یک گروه یا یک طبقه و یا کل اجتماع تنظیم شده باشد
exchange control U نظارت دولت بر مبادله ارز کنترل مبادله ارز توسط دولت
beneficial ownership U مالکیت به نسبت منافع
state U دولت
states U دولت
power U دولت
powering U دولت
stating U دولت
state- U دولت
stated U دولت
powers U دولت
government U دولت
respublica U دولت
powered U دولت
governments U دولت
mammon U دولت
money bag U دارایی دولت
lese majestyodhkj &odhkj fvqn U پادشاه یا دولت
the policy of the government U رویه دولت
the policy of the government U سیاست دولت
independent state U دولت مستقل
enemy state U دولت دشمن
head of the state U رئیس دولت
pillars of the state U ارکان دولت
nation-state U دولت ملی
war state U دولت جنگی
mandatary U دولت قیم
government treasury U خزانه دولت
Ottawa U دولت کانادا
government budget U بودجه دولت
military government U دولت نظامی
government expenditures U هزینههای دولت
territory of state U قلمرو دولت
forfeit to the state U ضبط دولت
loyalists U دولت دوست
the body politic U ملت و دولت
Warsaw U دولت لهستان
government stock U سهام دولت
government department U وزارتخانه دولت
Kremlin U دولت شوروی
national state U دولت ملی
loyalist U دولت دوست
state budget U بودجه دولت
office-holder U کارمند دولت
puppet government U دولت پوشالی
cabinets U هیات دولت
official U کارمند دولت
officer U کارمند دولت
public officer [American E] U کارمند دولت
civil servant [British E] U کارمند دولت
quirinal U دولت ایتالیا
stateless U بی دولت بی وطن
office-holders U کارمند دولت
mafias U دولت ستیزی
Whitehall U دولت انگلیس
buffer state U دولت حایل
govt U government دولت
mafia U دولت ستیزی
Downing Street U دولت انگلیس
totaliarian state U دولت توتالیتر
chief of state U رئیس دولت
cabinet U هیات دولت
state property U دارائی دولت
state- U دولت استان
ambassadors U ماموررسمی یک دولت
ambassador U ماموررسمی یک دولت
vassal atate U دولت پوشالی
states U دولت استان
public debt U بدهی دولت
stating U دولت استان
state government U دولت مرکزی
stated U دولت استان
public servant U مستخدم دولت
nation state U دولت ملی
nation-states U دولت ملی
state U دولت استان
peculation U دستبرد در مال دولت
plateform U اعلامیه سیاست دولت
cabinet U کابینه هیئت دولت
interpellate U استیضاح کردن دولت
office-holder U صاحب منصب دولت
office-holders U صاحب منصب دولت
secret services U دستگاه محرمانه دولت
non serverign acts U اعمال تصدی دولت
protected state U دولت تحت الحمایه
cabinets U کابینه هیئت دولت
civil servant U مستخدم یا کارمند دولت
civil servants U مستخدم یا کارمند دولت
secret service U دستگاه محرمانه دولت
mandatory powers U اختیارات دولت قیم
stratocracy U حکومت یا دولت نظامی
He rose against the regime. U بر ضد دولت قیام کرد
secret service money U اعتبار سری دولت
land grant U زمین اعطایی دولت
bounties U کمک اقتصادی دولت
vassal atate U دولت دست نشانده
federal authorities U قدرت دولت متحده
welfare state U دولت بهبود بخش
federal council U مجلس دولت متحده
dependent state U دولت غیر مستقل
colonial government U دولت یا حکومت مستعمراتی
federalism U اصل دولت ائتلافی
subsidy U کمک بلاعوض دولت
government transfer payments U پرداختهای انتقالی دولت
most favoured nation U دولت کامله الوداد
family allowances U کمک دولت به خانوارها
federalist U طرفدار دولت فدرال
commissioners U مامور عالی رتبه دولت
subsidies U مکهای مالی دولت , سوبسید
hand-out <idiom> U پاداش ،معمولا از طرف دولت
confedration of states U دولت جدیدی تشکیل نمیشود
federal constitution U قانون اساسی دولت متحده
subject to the british rule U تحت تسلط دولت انگلیس
To accord recognition to a new government. U دولت جدیدی را برسمیت شناختن
mafia U سازمان سری دولت ستیز
mafias U سازمان سری دولت ستیز
export incentive U تشویق دولت در جهت صادرات
confiscation U مصادره و ضبط توسط دولت
commissioner U مامور عالی رتبه دولت
war state U دولت نظامی declaration preventivetotal
porte U باب عالی دولت عثمانی
the sublime porte U باب عالی دولت عثمانی
price support U قیمت حمایت شده از طرف دولت
sovereigns U دولت مستقل و دارای اعتبار والامرتبه
bank holiday U ایامی که به دستور دولت بانکها بستهاند
monetization U پرداخت بدهی دولت از طریق انتشارپول
White Paper U گزارش هیئت دولت نامه سفید
quota U کمیت تعیین شده توسط دولت
sovereign U دولت مستقل و دارای اعتبار والامرتبه
quotas U کمیت تعیین شده توسط دولت
purges U تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
purged U تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
purge U تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
statism U تمرکز قدرت اقتصادی در دولت مرکزی
White Papers U گزارش هیئت دولت نامه سفید
resident U نماینده سیاسی دولت استعمارگر در کشورمستعمره
bounties U تشویق صنایع و بازرگانی به وسیله دولت
guild socialism U اعتقاد به انحصار صنایع ازطرف دولت
governments U فرمانداری طرز حکومت هیئت دولت
residents U نماینده سیاسی دولت استعمارگر در کشورمستعمره
Utopias U دولت یا کشور کامل و ایده الی
bank annuities U سهام قرضه دولت بریتانیا که کنسول
state midicine U سیستم پزشکی تحت نظارت دولت
coats of arms U نشان یا علامت دولت یاخانواده وامثال ان
coat of arms U نشان یا علامت دولت یاخانواده وامثال ان
Utopia U دولت یا کشور کامل و ایده الی
government U فرمانداری طرز حکومت هیئت دولت
jacobin U عضو فرقه مذهبی مخالف دولت
hall mark U دولت روی سیمینه وزرینه میگذارن
regie U اداره کردن مالیات مستقیم توسطخود دولت
residency U محل اقامت نماینده دولت استعمارگر در کشورمستعمره
state aid U کمک دولت به موسسات عام المنفعه وغیره
eminent domain U مالکیت مطلق دولت یا پادشاه یا رئیس مملکت
subvention U اعانه نقدی دولت به بنگاه عام المنفعه
conscription of wealth U مصادره اموال در زمان جنگ به وسیله دولت
state to which one belongs U دولت متبوعه siege-neutralized-neutral-buffer
apportionment U افراز سرشکن کردن هزینه به چندسال به نسبت منافع حاصله در هر سال
libertarian U طرفدارآزادی [جدا از حکم دولت] فردی [فلسفه] [سیاست]
active fiscal policy U منظوردخالت فعالانه دولت درارتباط با تغییر مالیاتها ومخارج
Uncle Sam U لقب دولت ایالات متحده امریکا عمو سام
Solicitor General U مشاور حقوقی دولت که دررتبه پایین تر از دادستان است
state attorney U نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
food stamp program U برنامه کمک مواد غذائی ازطرف دولت به نیازمندان
price support U تثبیت قیمت توسط دولت برای حمایت کالا
state's attorney U نماینده دولت در دادگاه مدعی العموم استان یاکشور
Solicitors General U مشاور حقوقی دولت که دررتبه پایین تر از دادستان است
functional finance U سیاست مالی دولت برای تثبیت وضع اقتصادی
smart money U غرامت پولی که دولت بسربازان وملوانان زخمی ومصدوم میدهد
mandatory power U دولتی که قیم و سرپرست دولت یا حکومت یا سرزمین دیگری باشد
interventionism U سیستم مداخله دولت درامور اقتصادی و عدم وجودازادی درتجارت
privateer U کشتی تجارتی که هنگام جنگ توسط دولت مصادره ومسلح میشود
good offices U عبارت است ازدخالت دولت ثالث به منظورپایان دادن به اختلافات دودولت
embassy U سفارت کبری نماینده ویژهای که نزد دولت خارجی فرستاده شود
embassies U سفارت کبری نماینده ویژهای که نزد دولت خارجی فرستاده شود
nationallism U مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
deodand U چیزیکه دولت برای استفاده عموم ضبط میکردزیرامایه مرگ کسی شده
service U منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
GOSIP U استاندارد دولت آمریکا برای اطمینان از کار همزمان کامپیوترها و سیستمهای ارتباطی
serviced U منفعه توجه و حفظ کردن خدمات دولتی و عمومی وفیفه مامور دولت
jingo U کسی که به عنوان میهن پرستی از سیاست جنگجویانه و تجاوزکارانه دولت خودطرفداری میکند
legion ofholour U نشان افتخارکه دولت فرانسه درازای خدمات برجسته لشکری یاکشوری میدهد
hallmarks U عیاری که از طرف زرگر یا دولت روی الات سیمین وزرین گذاشته میشود انگ
the German question U مسئله آلمان [تاریخ] [بحث یکی سازی بین ۳۷ دولت آلمانی زبان در قرن ۱۹]
the German issue U مسئله آلمان [تاریخ] [بحث یکی سازی بین ۳۷ دولت آلمانی زبان در قرن ۱۹]
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com