English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
whenever U هر زمان که هرگاه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
if U چه هرگاه
in the event that U هرگاه
in case U هرگاه
fallacy of composition U استدلال نادرست به اینکه هرگاه بعض مطلبی درست باشد کل ان صحیح است
jus postliminii U هرگاه اموال کسی در جنگ توسط دشمن اخذ و متعاقبا" پس گرفته شود
line haul U زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
pascal's law U هرگاه فشاری بریک نقطه از مایع وارد شود ان فشار عینا" به تمام نقاط مایع منتقل میشود
cache U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory U مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
mixd weave U بافت ترکیبی [هرگاه در بافت یک فرش از چند روش بافت استفاده شود.]
realtime U زمان حقیقی یا زمان خالص ارسال و دریافت پیامها
provcation U در CL هرگاه برهیات منصفه ثابت شود که متهم در اثر فعل یا سخن یاهر دو تحریک شده باشدممکن است این موضوع باعث برائت متهم یا تجویز تخفیف بشود
circuits U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
circuit U روشی که در آن اتصال یا مسیر بین دو گره در زمان این فراخوان ها و نه در زمان تنظیم آنها انجام میشود
road time U یا زمان تخلیه جاده زمان عبور ستون
It will be some time before the new factory comes online, and until then we can't fulfill demand. U آغاز به کار کردن کارخانه جدید مدتی زمان می برد و تا آن زمان قادر به تامین تقاضا نخواهیم بود.
simple design U طرف کف ساده [هرگاه قسمتی و تمام فرش را بصورت ساده و بدون هیچگونه طرحی می بافند. نمونه آن فرش قائنات یا آستان قدس است که فضای بین لچک و ترنج کف ساده و قرمز می باشد.]
access time U کل زمان لازم برای رسانه ذخیره سازی از وقتی که تقاضای داده میشود تا زمان بازگشت داده
IAM U فضای حافظه که زمان دستیابی بین زمان حافظه اصلی و سیستم بر پایه دیسک دارد
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
presented U زمان حاضر زمان حال
present U زمان حاضر زمان حال
arrivals U زمان حضور زمان رسیدن
arrival U زمان حضور زمان رسیدن
seek time U زمان جستجو زمان طلب
presenting U زمان حاضر زمان حال
presents U زمان حاضر زمان حال
response time U زمان جواب زمان پاسخگویی
read time U زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
tour of duty U زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
timed U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
time U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
times U مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
dive schedule U جدول حداکثر زمان و عمق استخر برای شیرجه جدول نشاندهنده عمق و زمان ماندن زیر اب غواص
imprescriptible U وابسته به اموال حقوقی که مشمول مرور زمان نیست غیر مشمول مرور زمان تجویز نشده
unemployment compensation U پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
equation of time U خطای قرائت زمان نجومی پس ماند زمان نجومی
execution U 1-زمان لازم برای اجرای یک برنامه یا مجموعه دستورات . 2-زمان لازم برای یک سیکل اجرا
loom time U مدت زمان بافت [از زمان چله کشی تا جدا کردن فرش بافته شده از دار و مبنای تعیین ساعات کار مفید، وقت حقیقی لازم جهت اتمام فرش و قیمت نسبی فرش می باشد.]
production cycle U زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
interlook dormant period U زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
frequencies U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
frequency U زمان تناوب زمان تکرار تناوب عمل
splits U زمان ثبت شده برای فواصل معین یک مسابقه زمان ثبت شده برای قهرمان دو 004متر
cryptoperiod U زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
short cycle annealing U سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
early time U زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
tensed U زمان فعل تصریف زمان فعل
tenses U زمان فعل تصریف زمان فعل
tense U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensest U زمان فعل تصریف زمان فعل
tensing U زمان فعل تصریف زمان فعل
tenser U زمان فعل تصریف زمان فعل
angular velocity sight U زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
station time U زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز
timed U زمان
times U زمان
simultaneously U در یک زمان
termed U زمان
date U زمان
dates U زمان
time of blowing U زمان دم
thitherto U تا ان زمان
synchronous U هم زمان
synchrone U هم زمان
term U زمان
terming U زمان
contemporaneous U هم زمان
whene'er U هر زمان
zeitgeist U زمان
stroking U زمان
away U از ان زمان
stroke U زمان
stroked U زمان
strokes U زمان
thence U از ان زمان
time-consuming U زمان بر
yet U تا ان زمان
periods U زمان
time consuming U زمان بر
clocks U زمان ها
tempo U زمان
cotemporaneous U هم زمان
tempos U زمان
cycle time U زمان
coinstantaneous U هم زمان
time-piece U زمان
ticker [colloquial] [watch] U زمان
period U زمان
time U زمان
timepiece U زمان
clock U زمان
lapses U گذشت زمان
prescriptions U مرور زمان
passtime U زمان گذارستون
peace time U زمان صلح
preparation time U زمان تهیه
physiological time U زمان فیزیولوژیکی
coking period U زمان کک سازی
period of concentration U زمان تمرکز
base period U زمان مبنا
lapsing U گذشت زمان
coking time U زمان کک سازی
peace time U در زمان صلح
compilation time U زمان کامپایل
prescription U مرور زمان
inactive time U زمان غیرفعال
mean time U زمان متوسط
loading time U زمان بارگیری
lost time U زمان مفقوده
man and boy U از زمان بچگی
makeup time U زمان جبران
maintenance period U زمان تعمیرات
lost time U زمان گمگشته
miscellaneous time U زمان متفرقه
multiplication time U زمان ضرب
linkage time U زمان پیوند
maximum duration U زمان حداکثر
orthogenesis U جبر زمان
nonsynchronous U ناهم زمان
compile time U زمان کامپایل
lapse U گذشت زمان
non productive time U زمان مرده
microcycle U واحد زمان
rise time U زمان خیز
retention time U زمان بازداری
chromometer U زمان سنج
response time U زمان واکنش
civil time U زمان عرفی
response time U زمان پاسخ
response time U زمان واگنش
chronograph U زمان نگار
run time U زمان اجرا
chronoscope U زمان نما
chronoscope U زمان سنج
running time U زمان رانش
chronometer U زمان سنج
execute U زمان اجرا
executed U زمان اجرا
executes U زمان اجرا
executing U زمان اجرا
relief time U زمان استراحت
relaxation time U زمان اسایش
regression time U زمان برگشت
reaction time U زمان واکنش
timing U زمان گیری
timing U زمان بندی
timing U زمان احتراق
production time U زمان ساخت
production time U زمان تولید
timing U زمان سنجی
clocked U با سنجش زمان
contemporize U هم زمان کردن
present tense U زمان حال
reflex time U زمان بازتاب
reference time U زمان مرجع
return perion U زمان برگشت
recurrence interval U زمان برگشت
recovery time U زمان بهبود
reasonable time U زمان معقول
clk U زمان سنج
budget period U زمان بودجه
blue moon U زمان دراز
preterit U زمان ماضی
light load period U زمان بار کم
add time U زمان افزایش
activity time U زمان هر فعالیت
expected time U زمان تحمل
dead time U زمان مرده
dead time U زمان گمگشته
access time U زمان دستیابی
acceleration time U زمان شتاب
chronophobia U زمان هراسی
decay time U زمان تباهی
cycle time U زمان سیکل
exposure time U زمان نوردهی
fuze setting U زمان ماسوره
fusing time U زمان ذوب
floor to floor time U زمان اصلی
fire time U زمان انفجار
cycle time U زمان دوره
f. tense U زمان اینده
exposure time U زمان پرتودهی
exposure time U زمان پرتوگیری
adaptation time U زمان انطباق
execution time U زمان اجرا
down time U زمان تلف
dwell idling time U زمان هرزگردی
effective time U زمان موثر
time lags U زمان تاخیر
time lag U زمان مرده
ephemeris time U زمان تقویمی
time lag U زمان تاخیر
time lags U زمان مرده
down time U زمان توقف
down time U زمان بیکاری
local time U زمان محلی
delay allowance U زمان تقسیم
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com