Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
wing forward
U
هریک از دومهاجم بیرون ردیف دوم یاسوم در تجمع
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ball back
U
ضربه تصادفی با پا به توپ که از مرز بیرون برود ومنتج به تجمع شود
find touch
U
بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
to turn out
U
بیرون دادن بیرون کردن سوی بیرون برگرداندن بیرون اوردن امدن
Jaldar
U
[نوعی طرح پاکستانی که در آن ردیف های لوزی شکل و هشت وجهی بصورت یک ردیف در میان بافته می شوند.]
clandestine assembly area
U
منطقه تجمع قوای زیرزمینی منطقه تجمع نیروی پنهانی
terraced houses
U
خانههای در یک ردیف ردیف خانه ها
row marker
U
دستک نشانه ردیف مین علامت ردیف مین
ilka
U
هریک
each
U
هریک از
apiece
U
هرچیز هریک
whichever
U
هر کدام که هریک که
either one
U
هریک ازدو
whichsoever
U
هر کدام که هریک که
either
U
هریک ازدوتا
to strain at a gnat
U
ازدروازه بیرون نرفتن وازچشم سوزن بیرون رفتن
wing threequarter
U
هریک از دو مدافع کنار زمین
can
U
هریک از لولههای مجزا درمحفظه احتراق
canning
U
هریک از لولههای مجزا درمحفظه احتراق
stria
U
نوار باریک هریک از خطوط موازی
cans
U
هریک از لولههای مجزا درمحفظه احتراق
witjout
U
بی بدون بیرون بیرون از درخارج فاهرا
stick
U
هریک از سه میله عمودی کریکت چوبدست اسکی
full rubber
U
حرکت هریک از این سطوح تااخرین حد ممکن
forewing
U
هریک از دوبال جلو حشرات چهار بال
nereid
U
هریک ازپنجاه حوری دریایی که دختران نروس بوده اند
light
U
هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود
metaprotein
U
هریک از مشتقات پروتئین که از فعل وانفعال اسید وقلیابدست میاید
rated power
U
هریک از چند حدود تعیین شده توان توربین گاز
lighted
U
هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود
to halve two timbers
U
دوتیر رادرهم جا انداختن بدانگونه که نیمی ازکلفتی هریک بریده شو
lightest
U
هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود
gammadion
U
چلیپایی که برانتهای هریک ازچهارخطان ازطرف حرکت عقربه ساعت رس
nundinal letter
U
حرفی برای نامیدن هریک ازهشت روز بازار بکار میرفت
extravasate
U
ازمجرای طبیعی بیرون رفتن ازمجرای خود بیرون انداختن بداخل بافت ریختن
ejecting
U
بیرون راندن بیرون انداختن
eject
U
بیرون راندن بیرون انداختن
outward bound
U
عازم بیرون روانه بیرون
ejects
U
بیرون راندن بیرون انداختن
ejected
U
بیرون راندن بیرون انداختن
extrusion
U
بیرون اندازی بیرون امدگی
dimples
U
هریک از 633 فرورفتگی کوچک رگی گوی گلف برای کاستن کشش در هوا
dimple
U
هریک از 633 فرورفتگی کوچک رگی گوی گلف برای کاستن کشش در هوا
abc analysis
U
طبقه بندی مخصوص کالاهای موجود درانبار که معمولابراساس قیمت موجودی هریک از اقلام تنظیم میگردد
association
U
تجمع
aggregation
U
تجمع
forming up
U
تجمع
associations
U
تجمع
assembly
U
تجمع
accumulation
U
تجمع
accumulations
U
تجمع
public meeting
U
تجمع
congestion
U
تجمع
rendezvous area
U
منطقه تجمع
swarmer
U
تجمع کننده
accumulation point
U
نقطه تجمع
capital agglomeration
U
تجمع سرمایه
turout
U
تجمع پرسنل
traffic
U
تجمع مدافعان
trafficked
U
تجمع مدافعان
trafficking
U
تجمع مدافعان
furunculosis
U
تجمع چندکورک
hive
U
مرکز تجمع
traffics
U
تجمع مدافعان
assembling area
U
منطقه تجمع
line official
U
داور خط تجمع
assembly area
U
منطقه تجمع
collecting point
U
منطقه تجمع
rallying point
U
محل تجمع مجدد
number forward
U
مهاجمان تک رو پشت خط تجمع
concentration camps
U
منطقه تجمع اسرا
rallying points
U
محل تجمع مجدد
loose forward
U
مهاجم تک رو پشت خط تجمع
dust laden
U
تجمع گرد وغبار
line backing
U
دفاع پشت خط تجمع
line backer
U
مدافع پشتیبان خط تجمع
concentration camp
U
منطقه تجمع اسرا
coagulation
U
تجمع مواد در یک ناحیه
rendezvous area
U
منطقه تجمع موقت
unlawful assembly
U
تجمع غیر قانونی
pipe the side
U
تجمع گارد احترام
associations
U
تداعی معانی تجمع
boat rendezvous area
U
منطقه تجمع قایقها
pigmentation
U
تجمع رنگدانه ها در بافتها
association
U
تداعی معانی تجمع
Luddites
U
هریک از کارگرانی که ماشینهای نساجی را چون نیاز به کارگر را کم میکردند درهم میشکستند آدمی که با دگرگونیهای فنی و صنعتی مخالف است
Luddite
U
هریک از کارگرانی که ماشینهای نساجی را چون نیاز به کارگر را کم میکردند درهم میشکستند آدمی که با دگرگونیهای فنی و صنعتی مخالف است
touch judge
U
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
lane
U
مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر
lanes
U
مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر
sick call
U
تجمع برای رفتن به بهداری
recall
U
دستور تجمع قوا دادن
hikes
U
گرفتن توپ درشروع تجمع
hiking
U
گرفتن توپ درشروع تجمع
hiked
U
گرفتن توپ درشروع تجمع
hike
U
گرفتن توپ درشروع تجمع
recalls
U
دستور تجمع قوا دادن
broken field
U
محوطه دفاعی فراسوی خط تجمع
bomb cemetery
U
محل تجمع بمبهای فاسد
pipe the side
U
فرمان تجمع گارد احترام
casual water
U
تجمع موقتی اب روی زمین
dummies
U
گول زدن حریف در تجمع
hydrothorax
U
تجمع مایع در حفره جنب
dummy
U
گول زدن حریف در تجمع
sacking
U
حمله به مهاجم پشت خط تجمع
recalled
U
دستور تجمع قوا دادن
coil up
U
تجمع ستون در راحت باش
cutthroat
U
بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
rioting
U
تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
to recall the troops from Mali
U
دستور تجمع قوا را از کشورمالی دادن
rioted
U
تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
riot
U
تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
riots
U
تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
huddling
U
گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
flares
U
پاس کوتاه به مدافع پشت تجمع
flare
U
پاس کوتاه به مدافع پشت تجمع
hookup
U
تجمع بعضی چیزها برای منظورخاصی
snap
U
روش بازگرداندن توپ به بازی از تجمع
snapped
U
روش بازگرداندن توپ به بازی از تجمع
snaps
U
روش بازگرداندن توپ به بازی از تجمع
convoy assembly port
U
بندر محل تجمع ستون موتوری
convoy assembly port
U
بندر محل تجمع کاروان دریایی
snapping
U
روش بازگرداندن توپ به بازی از تجمع
huddles
U
گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
huddled
U
گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
huddle
U
گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
prisoner of war cage
U
محل تجمع اولیه اسرای جنگی
spermatheca
U
کیسه محل تجمع منی درحشرات ماده
assembly order
U
دستورتعمیر دستور جمع شدن درنقطه تجمع
forming up
U
تجمع و سازمان دادن یکان جمع شدن
gabfest
U
تجمع غیر رسمی جهت گفتگوهای عمومی
spermathecal
U
کیسه محل تجمع منی درحشرات ماده
encroaching
U
قرار دادن غیرمجاز بدن جلوتراز خط تجمع
nail
U
حمله به توپ دار به ویژه درپشت خط تجمع
nails
U
حمله به توپ دار به ویژه درپشت خط تجمع
nailed
U
حمله به توپ دار به ویژه درپشت خط تجمع
off one's hands
U
بیرون از اختیار شخص بیرون از نظارت شخص
backfield line
U
خطی که یک یارد پشت خط تجمع مهاجمان قرار دارد
standoff half
U
بازیگر میانی پشت خط تجمع برای دریافت توپ
cosmopolis
U
شهر بین المللی مرکز تجمع نژادهای مختلف
ashless dispersant oil
U
نوعی روغن معدنی که مانع تجمع ناخالصیها میگردد
ballade
U
قطعه منظومی مرکب از سه مصرع مساوی و متشابه ویک مصرع کوتاه تر که هریک از این چهار قسمت یک بیت ترجیع بند دارد
column
U
ردیف
columns
U
ردیف
tier
U
ردیف
tiers
U
ردیف
deque
U
ردیف
ranks
U
ردیف صف
ranges
U
ردیف
range
U
ردیف
run
U
ردیف
runs
U
ردیف
ranged
U
ردیف
rank
U
ردیف
rank
U
ردیف صف
ranked
U
ردیف
ranked
U
ردیف صف
ranks
U
ردیف
octachord
U
ردیف
line
U
ردیف
wracks
U
ردیف
cues
U
ردیف
row
U
ردیف
rows
U
ردیف
racks
U
ردیف
rack
U
ردیف
classed
U
ردیف
classes
U
ردیف
class
U
ردیف
lines
U
ردیف
sequences
U
ردیف
cue
U
ردیف
wracked
U
ردیف
rowed
U
ردیف
racked
U
ردیف
sequence
U
ردیف
classing
U
ردیف
blind side
U
سمتی که بازیگر متوجه ان نیست سمت خط تجمع نزدیک به خط مماس
accretion
هر تجمع لای شن ماسه و غیره که بوسیله جریان آب ایجاد شود
sets of bill
U
نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
successions
U
ردیف جانشینی
succession
U
ردیف جانشینی
aline
U
ردیف شدن
clavier
U
ردیف جا انگشتی
rowed
U
ردیف کردن
rowed
U
ردیف سطر
row
U
ردیف سطر
row
U
ردیف کردن
range
U
سلسله ردیف
tierced
U
ردیف دار
row
U
ردیف مین
ranged
U
سلسله ردیف
ranges
U
سلسله ردیف
clavier
U
ردیف مضراب
rowed
U
ردیف مین
seriated
U
ردیف شده
serially
U
بطور ردیف
align
U
ردیف کردن
aligned
U
ردیف کردن
aligning
U
ردیف کردن
shaw
U
ردیف درختان
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com