English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ballast U هرچیز سنگینی چون شن و ماسه که در ته کشتی میریزند تا از واژگون شدنش جلوگیری کند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
capsized U واژگون کردن کشتی واژگون شدن
capsize U واژگون کردن کشتی واژگون شدن
capsizing U واژگون کردن کشتی واژگون شدن
capsizes U واژگون کردن کشتی واژگون شدن
revenue cutter U کشتی مسلح دولتی که برای جلوگیری ازقاچاق واجرای قوانین مالیاتی بکار رود
building sand U خاک و ماسه ساختمان ماسه برای بنایی
to puddle clay and sand U ازرس و ماسه گل ساختن ماسه و گل رس را بهم امیختن
quicksand U ماسه روان ماسه دانه نچسبیده
quicksand U ماسه ناپای ماسه غلطان
air one's dirty laundry (linen) in public <idiom> U مسئلهای که فاش شدنش باعث ناراحتی شود
it will pay to wait U به منتظر شدنش نمیارزد صبر کردنش ارزش دارد
dice box U پیالهای که طاس را ازان میریزند
My hair is falling out. U موهای سرم دارند میریزند.
feed door U دری که ازان سوخت درکوره میریزند
bubble bath U مادهای معطر که در وان پر آب حمام میریزند و کف میکند
bubble baths U مادهای معطر که در وان پر آب حمام میریزند و کف میکند
cold pig U اب سردی که روی ادم خوابیده میریزند تابیدارشود
ditched U حفره در طرفین زمین که افتادن گوی بولینگ روی چمن در ان باعث خارج شدنش میشود
ditches U حفره در طرفین زمین که افتادن گوی بولینگ روی چمن در ان باعث خارج شدنش میشود
ditch U حفره در طرفین زمین که افتادن گوی بولینگ روی چمن در ان باعث خارج شدنش میشود
pot pourri U کوزهای که برگهای چندین جورگل رابا ادویه خوشبوامیخته دران میریزند
defoliant U گرد یا مایعی که روی درختان میریزند که درخت برگ ریزان کند
anyone U هرچیز
anything U هرچیز
topgallant U سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
pair U هرچیز دو جزئی
minim U هرچیز کوچک
pads U هرچیز نرم
pad U هرچیز نرم
platter U هرچیز پهن
platters U هرچیز پهن
minims U هرچیز کوچک
apiece U هرچیز هریک
flip side U پشت هرچیز
(live off the) fat of the land <idiom> U بهترین از هرچیز را داشتند
mixed bag U هرچیز قاتی پاتی
flip side U بخش ثانوی هرچیز
shelf U هرچیز تاقچه مانند
three decker U هرچیز سه طبقهای یا سه لایهای
rib U هرچیز شبیه دنده
old red sandstone U سنگ ماسه قرمز قدیمی ماسه سنگ سرخ قدیمی
signalled U هرچیز حامل اطلاعات سیگنال
pots U هرچیز برجسته ودیگ مانند
board تخته یا مقوا و یا هرچیز مسطح
signaled U هرچیز حامل اطلاعات سیگنال
potting U هرچیز برجسته ودیگ مانند
signal U هرچیز حامل اطلاعات سیگنال
pot U هرچیز برجسته ودیگ مانند
chargers U دستگاه پرکردن باطری و هرچیز دیگر
charger U دستگاه پرکردن باطری و هرچیز دیگر
behemoth U کرگدن هرچیز عظیم الجثه و نیرومند
pickup U هرچیز انتخاب شده اشنایی تصادفی
everything is good in its season <proverb> U گویند که هرچیز به هنگام خوش است
ponderousness U سنگینی
gravitation U سنگینی
weight U سنگینی
heaviness U به سنگینی
ponderance U سنگینی
heavily U به سنگینی
graveness U سنگینی
demureness U سنگینی
massiness U سنگینی
weightiness U سنگینی
ponderosity U سنگینی
slowness U سنگینی
gravity U سنگینی
gravitas U سنگینی
ponderously U سنگینی
hypacusia U سنگینی گوش
deadweight U سنگینی وزن
hypacousia U سنگینی گوش
drowsihead U سنگینی خواب
lethargy U سنگینی رخوت
absolute gravity U سنگینی مطلق
traffic density U سنگینی شد امد
overweight U سنگینی زیاد
a hefty bill U صورتحساب سنگینی
overweight U سنگینی کردن
queasiness U سنگینی خوراک
avoirdupois U سنگینی وزن
specific weight U سنگینی ویژه
bobtail U اسب یا سگ دم کل هرچیز ناقص یامختصر شده ادم مهمل
drowsiness U کسالت یا سنگینی خواب
barology U علم ثقل یا سنگینی
absolute specific gravity U سنگینی ویژه مطلق
profoundness U سنگینی رسوخ یا نفوذزیاد
mass of maneuver U سنگینی حرکات یکان
lbs U سنگینی مسکوکات راسنجیدن
lb U سنگینی مسکوکات راسنجیدن
There was a heavy fall of snow (snow-fall). U برف سنگینی بارید
upside down U واژگون
subversives U واژگون
topsy turvy U واژگون
topsy-turvy U واژگون
subversive U واژگون
overturning U واژگون
Lead is a heavy metal. U سرب فلز سنگینی بارید
A big load was taken off my back. U بار سنگینی از دوشم برداشته شد
overturns U واژگون کردن
to keel over U واژگون کردن
eversion U واژگون سازی
eversible U واژگون شدنی
purl U واژگون شدن
overset U واژگون ساختن
overturned U واژگون کردن
purls U واژگون شدن
converse U واژگون وارونه
purling U واژگون شدن
purled U واژگون شدن
upsetting U واژگون کردن
overturns U واژگون سازی
upset U واژگون کردن
rock the boat <idiom> U واژگون کردن
conversing U واژگون وارونه
turn over U واژگون شدگی
subverts U واژگون ساختن
upsetter U واژگون کننده
subverting U واژگون ساختن
subverted U واژگون ساختن
subvert U واژگون ساختن
upsets U واژگون کردن
converses U واژگون وارونه
overturn U واژگون سازی
conversed U واژگون وارونه
overturned U واژگون سازی
to turn turtle U واژگون شدن
overturn U واژگون کردن
The crime lies heavily on his conscience. U جنایت اش بار سنگینی بر وجدان اواست
hhhزينhhh hhhaaaي سن?يني رaaaمتحمل شدن U هزینه های سنگینی رامتحمل شدن
it pulls its weight U نسبت به سنگینی خودش خوب می کشد
topples U برگشتن واژگون کردن
toppled U برگشتن واژگون کردن
overturned U واژگون کردن برانداختن
overturn U واژگون کردن برانداختن
toppling U برگشتن واژگون کردن
topple U برگشتن واژگون کردن
keels U واژگون شدن افتادن
reversal U واژگون سازی واژگونی
reversals U واژگون سازی واژگونی
overturns U واژگون کردن برانداختن
keel U واژگون شدن افتادن
capsizing U واژگون کردن قایق
inverting U انحراف سخن واژگون
invert U انحراف سخن واژگون
capsizes U واژگون کردن قایق
capsize U واژگون کردن قایق
capsized U واژگون کردن قایق
inverts U انحراف سخن واژگون
to weigh down U سنگینی کردن بر پایین اوردن شکسته شدن
ballast U سنگینی شن و خرده سنگی که درراه اهن بکارمیرود
dragged U چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
drag U چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
drags U چیز سنگینی که روی زمین کشیده میشود
scuppers U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
respondentia U وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
load line U خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
ship's manifest U صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
carry ship U کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
hawse U سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
waterline U خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
gunroom U مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
lazar housek U عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
keels U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
dan runner U کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
keel U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
embarkation U بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
supercargo U نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
to turn over U واژگون کردن کارکردن دراوردن
turn turtle U واژگون شدن ناو یا قایق
subvert U درون واژگون سازی کردن
subverted U درون واژگون سازی کردن
subverting U درون واژگون سازی کردن
subverts U درون واژگون سازی کردن
bill of health U گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima U دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout U جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
inside out <idiom> U داخل به خارج برگشتن ،واژگون شدن
upset _ U واژگونی واژگون سازی اشفتگی اضطراب
metamer U جسمی که در ترکیب و سنگینی با جسم دیگر برابرولی درخواص شیمیایی است
windjammer U یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
irreversibly U چنانکه نتوان دگرگون یا واژگون ساخت یا لغو نمود
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
grit U ماسه
gravel U ماسه
crushed stone sand U ماسه
gritting U ماسه
green sand U ماسه تر
gritted U ماسه
sand U ماسه
sands U ماسه
yield of cdoncrete U ماسه
ballast U ماسه
quarterdecks U عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdeck U عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
grit U ماسه درشت
sandblasting U ماسه پرانی
sand pile U توده ماسه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com