Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
leader
U
هادی راهنما فرمانده گروه یا یکان کوچک
leaders
U
هادی راهنما فرمانده گروه یا یکان کوچک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
task unit
U
نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
visit of courtesy
U
بازدیدرسمی دوستانه فرمانده یک یکان از یکان دیگر
detachments
U
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachment
U
یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
commander
U
فرمانده یکان ناخدا سوم فرمانده سوم ناو
commanders
U
فرمانده یکان ناخدا سوم فرمانده سوم ناو
leaders
U
راهنما فرمانده
leader
U
راهنما فرمانده
directrix
U
هادی خط راهنما
directress
U
هادی خط راهنما
nozzle guide vane
U
تیغههای هادی یا راهنما
commodores
U
فرمانده یکان هوایی
commodore
U
فرمانده یکان هوایی
chevroner
U
فرمانده گروه
budget item
U
اقلامی که به دستور فرمانده قیمت ان ازبودجه یکان کسر میشود
type command
U
نوع یکان ناو گروه
low gap semiconductor
U
نیمه هادی با فاصله انرژی کوچک
support command
U
فرمانده پشتیبانی یکان مسئول پشتیبانی
skippered
U
فرمانده دسته نظامی فرمانده یا خلبان هواپیما کاپیتان
skippers
U
فرمانده دسته نظامی فرمانده یا خلبان هواپیما کاپیتان
skippering
U
فرمانده دسته نظامی فرمانده یا خلبان هواپیما کاپیتان
skipper
U
فرمانده دسته نظامی فرمانده یا خلبان هواپیما کاپیتان
integrated circuit
U
مداری که همه قط عات فعال و غیرفعال آن روی یک نیمه هادی کوچک قرار دارند به وسیله روشهای حکاکی و شیمیایی
insulating
U
مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
insulates
U
مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
insulate
U
مانع هدایت انرژی از یک هادی به دیگری شدن با جدا کردن دو نقط ه با مواد هادی
chip
U
وسیلهای که حاوی قط عات کوچک نیمه هادی ها است که روی آنها چندین عنصر مانند تراتریستورها محفظه هاو... برای انجام یک عمل قرار دارند
chips
U
وسیلهای که حاوی قط عات کوچک نیمه هادی ها است که روی آنها چندین عنصر مانند تراتریستورها محفظه هاو... برای انجام یک عمل قرار دارند
packs
U
گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
pack
U
گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
superconductor
U
خیلی هادی بیش از حد لزوم هادی ابرهادی
superconductors
U
خیلی هادی بیش از حد لزوم هادی ابرهادی
workgroup
U
گروه کوچک کاربران که روی یک پروژه کار می کنند یا به یک شبکه محل وصل هستند
section chief
U
فرمانده رسد فرمانده قبضه
guide left
U
فرمان نفر راهنما به راست یابه چپ فرمان نفر هادی به راست یا چپ
superconductive
U
خیلی هادی بیش از حد لزوم هادی
army commander
U
فرمانده نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات فرمانده قسمت زمینی
zeroed out
U
ازرده خارج شدن یکان رسیدن استعداد رزمی یکان به صفر
pmos
U
ترانزیستور نیمه هادی اکسید آهن که از طریق ناحیه کوچکی از نیمه هادی P هدایت میشود
cmos
U
روشی برای ساخت تراشههای نیمه هادی نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی osentary
departmental LAN
U
شبکه محلی کوچک برای اتصال گروه افرادی که در سازمان یا اداره یکسان کار می کنند و اجازه میدهد به کاربران تا از فایلها
conductor rail
U
ریل هادی شمش هادی
shield
U
هسته ساخته شده از هسته هادی با یک پوشش عایق و سپس یک لایه هادی برای اینکه سیگنال ارسالی از واسط ها درامان نگهدارد
shields
U
هسته ساخته شده از هسته هادی با یک پوشش عایق و سپس یک لایه هادی برای اینکه سیگنال ارسالی از واسط ها درامان نگهدارد
tenants
U
یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
force augmentation
U
تقویت یکان اضافه کردن به نیروی یکان
tenant
U
یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
combat arms
U
یکان رزمی یکان درگیر در رزم
designation
U
عنوان یکان یاشخص معرف یکان
line replacement
U
یکان تعویض کننده یکان جبهه
detail
U
شرح مفصل یکان بقیه یکان
designations
U
عنوان یکان یاشخص معرف یکان
subactivity
U
یکان زیردست یک قسمت یا یکان یا موسسه
detailing
U
شرح مفصل یکان بقیه یکان
parent
U
یکان سازمانی یکان مادر یا اصلی
convoy commodore
U
فرمانده ستون دریایی فرمانده کاروان دریایی
blue commander
U
فرمانده نیروهای خودی فرمانده نیروهای ابی
transfer processing
U
امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
tactical element
U
یکان رزمی یکان تاکتیکی
unit mill
U
سوخت استحقاقی یکان به حسب خودروهای موجودسوخت مصرفی خودروهای یکان در یک ستون
lodestaror load
U
ستاره راهنما راهنما
shadower
U
یکان مامور تعاقب دشمن یکان اخذ تماس با دشمن
photoconductive
U
هادی حساس نسبت به نور هادی نور
subscriber's line
U
اتصال تلفنی هادی اتصال هادی مشترک
beach group
U
گروه خدمات بارانداز ساحلی گروه پیشرو یا یورتچی دریایی
commodity groups
U
گروه اقلام مشابه لجستیکی گروه کالاهای مصرفی
commandant of marine corps
U
فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
chalk commander
U
فرمانده سریال حرکت هوایی فرمانده سریال بار هوایی
beach party
U
گروه ساحلی گروه شناسایی اسکله یا ساحل
command information program
U
برنامه اطلاعاتی یکان برنامه اگاه سازی یکان
readiness condition
U
وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
beachmaster's unit
U
یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
civil reserve air fleet
U
گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
task component
U
بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
framing
U
یک فرایند ارتباطات که تعیین میکند کدام گروه از بیتهاتشکیل یک کاراکتر را میدهدو کدام گروه کاراکترها یک پیام را نمایش میدهد
clean up party
U
گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
task force
U
گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
task forces
U
گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
countervailing power
U
قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
kaldor criterion
U
ضابطهای که براساس ان هرگونه تغییر ازنظر اجتمائی مطلوب یا مفیداست مشروط برانکه میزان نفع گروه منتفع شونده ازمیزان گروه متضررشونده بیشتر باشد . این ضابطه اولین بار بوسیله اقتصاددان امریکائی
aeromedical unit
U
یکان تخلیه پزشکی هوایی یکان مسئول تخلیه پزشکی
casualty staging unit
U
یکان بارگیری بیماران وزخمیها درهواپیما یکان بارگیری بیماران
amphibious task group
U
گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
landing group
U
گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
petty cash
صندوق ویژه وجوه کوچک حساب هزینه های کوچک
division slice
U
یکان استاندارد لشگری یکان لشگری
cellular unit
U
یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
guiden
U
پرچم یکان پرچم نماینده یکان
staging unit
U
یکان خدمات بارگیری یکان بارگیری
gemmule
U
یاخته کوچک که ازان جانورتازه پدیدمیاید غنچه کوچک
widget
U
آلت کوچک
[ابزار ]
[اسباب مکانیکی کوچک]
generalissimo
U
فرمانده کل
imperator
U
فرمانده
commander in chief
U
فرمانده کل
commander in chief
U
فرمانده کل
commander of d.
U
فرمانده
generalissimos
U
فرمانده کل
commanders-in-chief
U
فرمانده کل
commander-in-chief
U
فرمانده کل
chiefs
U
فرمانده
commanders
U
فرمانده
oldman
U
فرمانده کل
commandants
U
فرمانده
commandant
U
فرمانده
chief
U
فرمانده
commander
U
فرمانده
stable
U
گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stables
U
گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
hordes
U
گروه بیشمار گروه
horde
U
گروه بیشمار گروه
corps commander
U
فرمانده سپاه
chief of boat
U
فرمانده قایق
sector commander
U
فرمانده ناحیه
commanding officer
U
افسر فرمانده
commanding officers
U
افسر فرمانده
regiment commander
U
فرمانده هنگ
admirals
U
امیرالبحر فرمانده
admiral
U
امیرالبحر فرمانده
penteconter
U
فرمانده پنجاه تن
hetman
U
فرمانده لهستانی
commandants
U
افسر فرمانده
skippers
U
فرمانده ناو
leader
U
فرمانده دسته
skipper
U
فرمانده ناو
skippered
U
فرمانده ناو
commandant
U
افسر فرمانده
skippering
U
فرمانده ناو
officer in tactical command
U
فرمانده تاکتیکی
pendragon
U
فرمانده کل قوا
commander's concept
U
تدبیر فرمانده
captained
U
فرمانده هواپیما
army commander
U
فرمانده ارتش
leaders
U
فرمانده دسته
divisional officer
U
فرمانده یگان
platoon leader
U
فرمانده دسته
governors
U
حکمران فرمانده
drum majors
U
فرمانده طبالان
flight leader
U
فرمانده پرواز
governor
U
حکمران فرمانده
captain
U
فرمانده هواپیما
captain
U
فرمانده ناو
fleet commander
U
فرمانده ناوگان
drum major
U
فرمانده طبالان
exercise commander
U
فرمانده مانور
brigadier
U
فرمانده تیپ
brigadiers
U
فرمانده تیپ
territorial commander
U
فرمانده سرزمینی
prefects
U
رئیس فرمانده
prefect
U
رئیس فرمانده
company commander
U
فرمانده گروهان
division commander
U
فرمانده لشگر
captains
U
فرمانده هواپیما
captains
U
فرمانده ناو
captaining
U
فرمانده هواپیما
captaining
U
فرمانده ناو
captained
U
فرمانده ناو
battalion commander
U
فرمانده گردان
battery commander
U
فرمانده اتشبار
brigade commander
U
فرمانده تیپ
pig board
U
تخته کوچک برای موجهای کوچک
increment
U
فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
jigger
U
بادبان کوچک یکجور کرجی کوچک
increments
U
فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
section leader
U
فرمانده رسد یا جوخه
warlord
U
فرمانده ارتشی فرمانروا
chief of naval operations
U
فرمانده عملیات دریایی
executive order
U
فرمانده دوم ناو
alternate command authority
U
افسر جانشین فرمانده
flag captain
U
فرمانده ناو سرفرماندهی
privateer
U
فرمانده کشتی بازرسی
phylarch
U
فرمانده سواره نظام
official visit
U
بازدید رسمی فرمانده
commodores
U
فرمانده پایگاه هوایی
commodores
U
افسر فرمانده دریایی
commander's concept
U
تدبیر عملیاتی فرمانده
commodore
U
فرمانده پایگاه هوایی
commodore
U
افسر فرمانده دریایی
personal staff
U
ستاد خصوصی فرمانده
commission pennant
U
پرچم فرمانده ناو
commander in chief
U
فرمانده کل قوا سر فرماندهی
sea captain
U
فرمانده نیروی دریایی
drillmaster
U
فرمانده تمرین نظامی سردسته
division officer
U
فرمانده قسمت افسر رسته
area air defense commander
U
فرمانده منطقه پدافند هوایی
tactical air commander
U
فرمانده نیروی هوایی تاکتیکی
sector commander
U
فرمانده ناحیه پدافند هوایی
guideless
U
بی راهنما
polestar
U
راهنما
flagman
U
راهنما
german shepherd
U
سگ راهنما
jigs
U
راهنما
indexes
U
: راهنما
lodestar
U
راهنما
loadstar
U
راهنما
pathfinders
U
راهنما
jig
U
راهنما
pace maker
U
راهنما
index
U
: راهنما
pilot master
U
سر راهنما
key
راهنما
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com