Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
parboil
U
نیمه پختن
parboiled
U
نیمه پختن
parboiling
U
نیمه پختن
parboils
U
نیمه پختن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
overlaps
U
نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlap
U
نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlapped
U
نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
seahorse
U
رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
seahorses
U
رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
interlap
U
چگونگی چند چیز که نیمه نیمه روی هم قرار میگیرند
cmos
U
روشی برای ساخت تراشههای نیمه هادی نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی osentary
pmos
U
ترانزیستور نیمه هادی اکسید آهن که از طریق ناحیه کوچکی از نیمه هادی P هدایت میشود
spliced
U
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splices
U
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splicing
U
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splice
U
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
imbricate
U
نیمه نیمه روی هم گذاشتن
semipublic
U
نیمه عمومی نیمه دولتی
semilustrous
U
نیمه درخشان نیمه مجلل
semi naufragium
U
نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
half life
U
نیمه عمر تشعشعی موادرادیواکتیو نیمه عمر
baked
U
پختن
cooks
U
پختن
bake
U
پختن
cook
U
پختن
cooked
U
پختن
bakes
U
پختن
anneal
U
پختن
hatched
U
پختن
fire a kiln
U
پختن
grills
U
پختن
grilling
U
پختن
grill
U
پختن
hatch
U
پختن
decoct
U
پختن
hatches
U
پختن
shirr
U
پختن
To cook food.
U
غذا پختن
fire bricks
U
اجر پختن
brick burning
U
پختن اجر
kilns
U
درکوره پختن
kiln
U
درکوره پختن
pots
U
در دیگ پختن
To bake bread.
U
نان پختن
ragout
U
راگو پختن
potting
U
در دیگ پختن
pot
U
در دیگ پختن
concocting
U
ترکیب کردن پختن
coddling
U
اهسته جوشاندن یا پختن
coddles
U
اهسته جوشاندن یا پختن
coddled
U
اهسته جوشاندن یا پختن
nuked
U
با ریزموج یا میکروویو پختن
coddle
U
اهسته جوشاندن یا پختن
autoclave
U
بادیگ زودپز پختن
concoct
U
ترکیب کردن پختن
concocted
U
ترکیب کردن پختن
nukes
U
با ریزموج یا میکروویو پختن
nuking
U
با ریزموج یا میکروویو پختن
to build castles in the air
U
هوس خام پختن
braising
U
با اتش ملایم پختن
braised
U
با اتش ملایم پختن
braise
U
با اتش ملایم پختن
to build castles in the air
U
خیالات خام پختن
concocts
U
ترکیب کردن پختن
braises
U
با اتش ملایم پختن
pressure cook
U
تحت فشار پختن
To cook a pottage for some one .
<proverb>
U
آش براى کسى پختن .
nuke
U
با ریزموج یا میکروویو پختن
portland cement kiln
U
کوره پختن سیمان
escallop
U
گوش ماهی پختن
close aneal
U
باز پختن مسدود
bake
U
پختن
[نان و کیک غیره]
greyhounds
U
در تاوه پختن غربال کردن
greyhound
U
در تاوه پختن غربال کردن
fries
U
روی اتش پختن تهییج
pot liquor
U
اب ته دیگ پس از پختن سبزیجات دران
fry
U
روی اتش پختن تهییج
frying
U
روی اتش پختن تهییج
convenience food
U
غذایی که پختن یا کشیدن آن آسان باشد
to cook
U
پختن
[مانند سوپ و نهار و شام]
convenience foods
U
غذایی که پختن یا کشیدن آن آسان باشد
to dress
[food]
U
آماده کردن
[پختن]
[غذا یا دسرت]
to d. a chinken
U
شکم جوجه راپیش از پختن پاک کردن
beneficial occupancy
U
اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
To work on someone
کسی را پختن
[از نظر فکری وذهنی آماده کردن]
scallops
U
گوش ماهی دوختن لبه تزئینی بلباس پختن
scallop
U
گوش ماهی دوختن لبه تزئینی بلباس پختن
from mid may to mid june
U
از نیمه ماه تا نیمه ماه جون
semifinal
U
مربوط به دوره نیمه نهایی دوره نیمه نهایی
half deck
U
نیمه پل
semi
U
نیمه
division line
U
خط نیمه
midnight
U
نیمه شب
mid-
U
نیمه
mid
U
نیمه
moiety
U
نیمه
semis
U
نیمه
in noon of night
U
در نیمه شب
stiffish
U
نیمه شق
part way
U
نیمه
semicinductor
U
نیمه هادی
semidivine
U
نیمه الهی
semiopaque
U
نیمه شفاف
semiopaque
U
نیمه کدر
semidetached
U
نیمه مجزا
semicinductor
U
نیمه رسانا
semiparasitic
U
نیمه انگلی
semipermanent
U
نیمه جاودان
semihard
U
نیمه محکم
quasi public
U
نیمه عمومی
semilogarithmic
U
نیمه لگاریتمی
semidivine
U
نیمه خدا
semilustrous
U
نیمه درخشنده
semicolonial
U
نیمه ازاد
semimobile
U
نیمه متحرک
semiautomatic
U
نیمه خودکار
semi mechanization
U
نیمه مکانیزه
left heart
U
نیمه چپ قلب
preconscious
U
نیمه هشیار
semicrystalline
U
نیمه بلورین
half mast high
U
نیمه افراشته
semipublic
U
نیمه همگانی
semipro
U
نیمه حرفهای
semicrystalline
U
نیمه متبلور
half time
U
نیمه بازی
semiprivate
U
نیمه خصوصی
half tracked
U
نیمه شنی
quasi private
U
نیمه خصوصی
half way
U
نیمه راه
semi independent
U
نیمه مستقل
semi literate
U
نیمه نویسا
halvers
U
نیمه مشترک
quasi public
U
نیمه دولتی
semipermeable
U
نیمه تراوا
semicivilized
U
نیمه متمدن
megrim
U
درد نیمه سر
semidome
U
نیمه گنبد
semilog
U
نیمه لگاریتمی
nocturn
U
عبادت نیمه شب
semiformal
U
نیمه رسمی
partially hearing
U
نیمه شنوا
semifluid
U
نیمه ابکی
semifixed
U
نیمه ثابت
semiconscious
U
نیمه هوشیار
quasi convex
U
نیمه محدب
second half
U
نیمه دوم
semidomesticated
U
نیمه اهلی
semi official
U
نیمه رسمی
semicolonialism
U
نیمه مستعمراتی
semicolonial
U
نیمه مستعمره
semi skilled
U
نیمه ماهر
semierect
U
نیمه ایستاده
partial fixing
U
نیمه گیرداری
semifinal
U
نیمه نهایی
semiofficial
U
نیمه رسمی
semigloss
U
نیمه درخشان
semiliquid
U
نیمه مایع
semilate
U
نیمه دیررس
partially sighted
U
نیمه بینا
semiarid
U
نیمه خشک
midwatch
U
پاس نیمه شب
midyear
U
نیمه سال
semiarboreal
U
نیمه درختی
semiconscious
U
نیمه بیهوش
semihard
U
نیمه سخت
middle watch
U
نگهبانی نیمه شب
semigloss
U
نیمه شفاف
semiconscious
U
نیمه اگاه
quasi commercial
U
نیمه بازرگانی
quasi concave
U
نیمه مقعر
semiaquatic
U
نیمه ابزی
semiactive
U
نیمه فعال
semi trailer
U
نیمه یدک
semierect
U
نیمه قائم
subliminally
U
نیمه خوداگاه
semi-conscious
U
در حال نیمه غش
semi-final
U
نیمه نهایی
semi-precious
U
نیمه بهادار
semi-precious
U
نیمه گرانبها
midsummer
U
نیمه تابستان
sub-tropical
U
نیمه حاره
underemployed
U
نیمه کار
inchoate
U
نیمه تمام
half-mast
U
نیمه افراشتگی
semi-conscious
U
نیمه بیهوش
subliminal
U
نیمه خوداگاه
semis
U
نیمه تاحدی
semi
U
نیمه تاحدی
semireligious
U
نیمه مذهبی
half-timbered
U
نیمه چوبی
semi-conscious
U
نیمه هشیار
half
U
نیمه نخست
half-mast
U
نیمه افراشتن
partial
U
نیمه کامل
subconsciously
U
نیمه اگاه
draft
U
نیمه نهایی
aileron
U
نیمه لچکی
dwarf wall
U
دیوار نیمه
half-bat
U
آجر نیمه
part-time
U
نیمه وقت
half-time
U
نیمه نخست
first half
U
نیمه نخست
translucent
U
نیمه شفاف
drafted
U
نیمه نهایی
Recent search history
Forum search
There is no search result on forum.
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com