Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
semivitrified
U
نیمه شیشهای
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
overlapped
U
نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlaps
U
نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlap
U
نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
seahorse
U
رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
seahorses
U
رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
interlap
U
چگونگی چند چیز که نیمه نیمه روی هم قرار میگیرند
cmos
U
روشی برای ساخت تراشههای نیمه هادی نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی osentary
pmos
U
ترانزیستور نیمه هادی اکسید آهن که از طریق ناحیه کوچکی از نیمه هادی P هدایت میشود
semipublic
U
نیمه عمومی نیمه دولتی
splicing
U
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splices
U
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
spliced
U
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splice
U
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
imbricate
U
نیمه نیمه روی هم گذاشتن
semilustrous
U
نیمه درخشان نیمه مجلل
semi naufragium
U
نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
half life
U
نیمه عمر تشعشعی موادرادیواکتیو نیمه عمر
vitreous
U
شیشهای
vitric
U
شیشهای
galssy
U
شیشهای
glassy
U
شیشهای
glazing
U
شیشهای
vitriform
U
شیشهای
hyaloid
U
شیشهای
amorphous
U
شیشهای
glass rule
U
خط کش شیشهای
shellac
U
لاک شیشهای
slow worm
U
مار شیشهای
blindworm
U
مار شیشهای
solar house
U
گلخانه شیشهای
semivitrified
U
نیم شیشهای
glass
U
الت شیشهای
glass vessels
U
فروف شیشهای
glassiness
U
خاصیت شیشهای
glassy state
U
حالت شیشهای
vitreus state
U
حالت شیشهای
glazing coat
U
روکش شیشهای
louvred
U
دریاپنجرهچوبی-شیشهای
hyaloid membrane
U
شامهء شیشهای
glass tube
U
لوله شیشهای
galss transition
U
تبدیل شیشهای
glass bulb
U
حباب شیشهای
glass eye
U
چشم شیشهای
marble
U
گلوله شیشهای
glass jaw
U
ارواره شیشهای
vitreosity
U
خاصیت شیشهای
marbles
U
گلوله شیشهای
glass electrode
U
الکترود شیشهای
glass rod
U
میله شیشهای
gamma transition
U
تبدیل شیشهای
the vitreoud humour
U
ابگونه شیشهای
glassy transition
U
تبدیل شیشهای
glass transition temperature
U
دمای تبدیل شیشهای
t.g
U
دمای تبدیل شیشهای
vitreous enamel coating
U
روکش لعاب شیشهای
glasy trainsition temperature
U
دمای تبدیل شیشهای
hyalitis
U
اماس رطوبت شیشهای
glass type tube
U
لامپ الکترونی شیشهای
gamma transition temperature
U
دمای تبدیل شیشهای
pseudoscope
U
شیشهای که کاو را کوژکوژراکاو نماید
intravitreous
U
واقع در درون رطوبت شیشهای
salver
U
سینی پایه دار شیشهای
salvers
U
سینی پایه دار شیشهای
glass separator
U
میان گیر شیشهای باتری
vitrify
U
شیشهای کردن یا شدن زینترن
eye glass
U
شیشهای که برای کمک بینایی بکارمیبرند
fogging
U
مات کردن سطوح شیشهای یاعدسیها
vitrescence
U
امادگی برای تبدیل به شیشه خاصیت شیشهای
belljar
U
نوعی فرف شیشهای مثل کاسه زنگ
beneficial occupancy
U
اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
from mid may to mid june
U
از نیمه ماه تا نیمه ماه جون
liquid crystal displays
U
صفحه نمایش دو جداره شیشهای با محلول کریستال مایع
meniscus
U
شیشهای که از یکسو گوژ وازسوی دیگر کاو باشد
liquid crystal display
U
صفحه نمایش دو جداره شیشهای با محلول کریستال مایع
vitrescent
U
اماده برای تبدیل به شیشه دارای خاصیت شیشهای
cullet
U
خرده شیشهای که برای خمیرشیشه گری بکار می رود
astrodome
U
گنبد شیشهای که خلبان میتواند از وراء ان اسمان رامشاهده کند
LCD
U
Display Crystal Liquid صفحه نمایش دو جداره شیشهای با محلول کریستال مایع
glass wool
U
تودهای ازرشتههای شیشهای که بعنوان عایق گرما یا درتصفیه هوا بکار میر ود
fibres
U
رشته بسیار باریک شیشهای یا پلاستیکی که داده را به صورت سیگنالهای نوری منتقل میکند
fiber
U
رشته بسیار باریک شیشهای یا پلاستیکی که داده را به صورت سیگنالهای نوری منتقل میکند
fibre
U
رشته بسیار باریک شیشهای یا پلاستیکی که داده را به صورت سیگنالهای نوری منتقل میکند
semifinal
U
مربوط به دوره نیمه نهایی دوره نیمه نهایی
fibre optics
U
لایههای مناسب شیشهای یا پلاستیکی محافظت شده برای ارسال سیگنالهای نوری که داده سریع منتقل می کنند
bubble turn and slip
U
الات دقیق اصلی پروازی که شتاب جانبی را با جابجایی حبابی داخل لوله شیشهای خمیده پر از مایعی نشان میدهد
vitrifying
U
تغییر شکل سرامیک از حالت کریستالی به حالت شیشهای یا غیر متبلور
glared
U
صفحه شیشهای یا پلاستیکی در مقابل صفحه نمایش برای قط ع انعکاسی شدید نور
glare
U
صفحه شیشهای یا پلاستیکی در مقابل صفحه نمایش برای قط ع انعکاسی شدید نور
glares
U
صفحه شیشهای یا پلاستیکی در مقابل صفحه نمایش برای قط ع انعکاسی شدید نور
helical wave guide
U
لوله فلزی که از فیبرهای نازک شیشهای و سیم هائی که توانایی انتقال هزاران پیام در خطوط مخابراتی رادارند تشکیل شده است
devitrify
U
از حالت شیشهای در اوردن حالت بلوری دادن
part way
U
نیمه
semis
U
نیمه
mid-
U
نیمه
division line
U
خط نیمه
in noon of night
U
در نیمه شب
midnight
U
نیمه شب
semi
U
نیمه
half deck
U
نیمه پل
moiety
U
نیمه
stiffish
U
نیمه شق
mid
U
نیمه
glass
U
عینک دار کردن شیشهای کردن
half-timbered
U
نیمه چوبی
semiarid
U
نیمه خشک
subovate
U
نیمه بیضی
subsaline
U
نیمه شور
semi trailer
U
نیمه یدک
semiactive
U
نیمه فعال
subfossil
U
نیمه سنگواره
aileron
U
نیمه لچکی
semiaquatic
U
نیمه ابزی
second half
U
نیمه دوم
semi official
U
نیمه رسمی
semi skilled
U
نیمه ماهر
semi-conscious
U
نیمه هشیار
semi-conscious
U
نیمه بیهوش
partially sighted
U
نیمه بینا
partially hearing
U
نیمه شنوا
partial fixing
U
نیمه گیرداری
nocturn
U
عبادت نیمه شب
middle watch
U
نگهبانی نیمه شب
midyear
U
نیمه سال
midwatch
U
پاس نیمه شب
semiarboreal
U
نیمه درختی
dwarf wall
U
دیوار نیمه
half-bat
U
آجر نیمه
half-column
U
نیمه ستون
megrim
U
درد نیمه سر
left heart
U
نیمه چپ قلب
aileron
U
نیمه سنتوری
preconscious
U
نیمه هشیار
semi-conscious
U
در حال نیمه غش
semi-final
U
نیمه نهایی
quasi public
U
نیمه عمومی
semi-precious
U
نیمه بهادار
semi-precious
U
نیمه گرانبها
sub-tropical
U
نیمه حاره
underemployed
U
نیمه کار
quasi convex
U
نیمه محدب
quasi concave
U
نیمه مقعر
quasi public
U
نیمه دولتی
quasi private
U
نیمه خصوصی
quasi commercial
U
نیمه بازرگانی
semiautomatic
U
نیمه خودکار
semirigid
U
نیمه سخت
semireligious
U
نیمه مذهبی
semihard
U
نیمه محکم
semisolid
U
نیمه جامد
semisynthetic
U
نیمه مصنوعی
semisynthetic
U
نیمه ترکیبی
semiterrestrial
U
نیمه خاکی
semitranslucent
U
نیمه کدر
semihard
U
نیمه سخت
semigloss
U
نیمه شفاف
semigloss
U
نیمه درخشان
semiofficial
U
نیمه رسمی
semiformal
U
نیمه رسمی
semifluid
U
نیمه ابکی
semifixed
U
نیمه ثابت
semilate
U
نیمه دیررس
semiliquid
U
نیمه مایع
semipublic
U
نیمه همگانی
semipro
U
نیمه حرفهای
semiprivate
U
نیمه خصوصی
semipermeable
U
نیمه تراوا
semipermanent
U
نیمه جاودان
semiparasitic
U
نیمه انگلی
semiopaque
U
نیمه کدر
semiopaque
U
نیمه شفاف
semimobile
U
نیمه متحرک
semiskilled
U
نیمه ماهر
semilustrous
U
نیمه درخشنده
semilogarithmic
U
نیمه لگاریتمی
semilog
U
نیمه لگاریتمی
semitranslucent
U
نیمه شفاف
semitransparent
U
نیمه شفاف
semiconscious
U
نیمه هوشیار
semicolonialism
U
نیمه مستعمراتی
semicolonial
U
نیمه مستعمره
semicolonial
U
نیمه ازاد
subacute
U
نیمه حاد
subadult
U
نیمه بالغ
subarid
U
نیمه خشک
semi mechanization
U
نیمه مکانیزه
semi literate
U
نیمه نویسا
semi independent
U
نیمه مستقل
semi conductor
U
نیمه هادی
semicivilized
U
نیمه متمدن
semicinductor
U
نیمه رسانا
semiconscious
U
نیمه اگاه
semiconscious
U
نیمه بیهوش
semitropic
U
نیمه گرمسیری
semifinal
U
نیمه نهایی
semierect
U
نیمه قائم
semierect
U
نیمه ایستاده
shaly clay
U
رس نیمه بلوری
solid state
U
نیمه هادی
semidomesticated
U
نیمه اهلی
semidome
U
نیمه گنبد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com