Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
semiarboreal
U
نیمه درختی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
overlapped
U
نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlap
U
نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlaps
U
نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
seahorses
U
رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
interlap
U
چگونگی چند چیز که نیمه نیمه روی هم قرار میگیرند
seahorse
U
رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
cmos
U
روشی برای ساخت تراشههای نیمه هادی نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی osentary
pmos
U
ترانزیستور نیمه هادی اکسید آهن که از طریق ناحیه کوچکی از نیمه هادی P هدایت میشود
imbricate
U
نیمه نیمه روی هم گذاشتن
semipublic
U
نیمه عمومی نیمه دولتی
splicing
U
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splices
U
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splice
U
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
spliced
U
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
semilustrous
U
نیمه درخشان نیمه مجلل
semi naufragium
U
نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
dendroidal
U
درختی
arboreous
U
درختی
arboraceous
U
درختی
abatis
U
سد درختی
arboreal
U
درختی
abattis
U
سد درختی
dendriform
U
درختی
tree network
U
شبکه درختی
tree structure
U
ساخت درختی
arborization
U
ارایش درختی
sorrel tree
U
ترشک درختی
sourwood
U
ترشک درختی
mock orange
U
یاس درختی
syringa
U
یاس درختی
treehopper
U
زنجره درختی
saddletree
U
لاله درختی
tree traversal
U
تقاطع درختی
monthly rose
U
خطمی درختی
to prune a tree
U
درختی را آراستن
syrian mallow
U
خطمی درختی
wood sorrel
U
ترشک درختی
to lop a tree
U
درختی را آراستن
basswood
U
لاله درختی
to chop dowm a tree
U
درختی را انداختن
to shin up a tree
U
از درختی بالارفتن
hyla
U
قورباغه درختی
hollyhock
U
ختمی درختی
Yggdrasil
U
درختی اسطوره ای
half life
U
نیمه عمر تشعشعی موادرادیواکتیو نیمه عمر
to lop a tree
U
سرشاخه درختی را زدن
mayapple
U
درختی از نوع زرشک
abat
U
راه بند درختی
strawberry tree
U
توت فرنگی درختی
huffman tree
U
درختی با کمترین مقادیر
understory vegetation
U
گیاهان زیر درختی
tree sort
U
مرتب کردن درختی
to lop off a branch
[from a tree]
U
شاخه ای را
[از درختی]
بریدن
orangutan
U
میمون درختی برنئوسوماترا
orangoutang
U
میمون درختی برنئوسوماترا
to prune a tree
U
سرشاخه درختی را زدن
to truncate a tree
U
شاخههای درختی را زدن
leaf
U
گره آخر در ساختار درختی
madrone
U
توت فرنگی درختی انگور خرس
madrono
U
توت فرنگی درختی انگور خرس
ring bark
U
پوست درختی را حلقه ایی بریدن
katydid
U
حشره راست بال درختی ازخانواده locustidae
timberline
U
خط مفروضی که بالای ان هیچ درختی رشد نمیکند
beneficial occupancy
U
اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
from mid may to mid june
U
از نیمه ماه تا نیمه ماه جون
fjeld
U
فلات مرتفع وصخره داری که تقریبا هیچ درختی نداشته باشد
minimal tree
U
درختی که گرههای ترمینالی ان مرتب شده تا باعث عملکردبهینه ان درخت شوند
seral
U
مربوط به تغییر وسیر تکامل یک منطقه از لم یزرعی بحالت ابادانی وپر درختی
semifinal
U
مربوط به دوره نیمه نهایی دوره نیمه نهایی
kratom
U
[درختی همیشه بهار و در عین حال برگریز استوایی که از خانواده قهوه است و برگش مصرف داروئی دارد]
optimal merge tree
U
نمایش درختی یک ترتیب که در ان رشته ها قرار است درهم ادغام گردند تا اینکه حداقل تعداد عملیات رخ دهد
pine design
U
طرح درخت کاج
[که بیشتر در طرح های بندی خشتی و درختی بکار می رود.]
iguana
سوسمار درختی
[هرنوع سوسمار بزرگ]
hierarchies
U
روش سازماندهی شی یا داده یا ساختار آن . معمولا با مهمترین یا آنه حق تقدم بیشتر دارد یا کلی ترین موضوع در بالا و پس کارکردن یا پایین ساختار درختی
hierarchy
U
روش سازماندهی شی یا داده یا ساختار آن . معمولا با مهمترین یا آنه حق تقدم بیشتر دارد یا کلی ترین موضوع در بالا و پس کارکردن یا پایین ساختار درختی
mid-
U
نیمه
midnight
U
نیمه شب
stiffish
U
نیمه شق
moiety
U
نیمه
in noon of night
U
در نیمه شب
half deck
U
نیمه پل
mid
U
نیمه
part way
U
نیمه
semis
U
نیمه
division line
U
خط نیمه
semi
U
نیمه
left heart
U
نیمه چپ قلب
semiprivate
U
نیمه خصوصی
semireligious
U
نیمه مذهبی
semirigid
U
نیمه سخت
midyear
U
نیمه سال
midwatch
U
پاس نیمه شب
megrim
U
درد نیمه سر
semipublic
U
نیمه همگانی
semipro
U
نیمه حرفهای
middle watch
U
نگهبانی نیمه شب
semiskilled
U
نیمه ماهر
semiopaque
U
نیمه کدر
semipermanent
U
نیمه جاودان
semiopaque
U
نیمه شفاف
nocturn
U
عبادت نیمه شب
semimobile
U
نیمه متحرک
semipermeable
U
نیمه تراوا
semisolid
U
نیمه جامد
semiparasitic
U
نیمه انگلی
semiconscious
U
نیمه هوشیار
semicivilized
U
نیمه متمدن
semicinductor
U
نیمه رسانا
semicinductor
U
نیمه هادی
semidivine
U
نیمه خدا
semidome
U
نیمه گنبد
semiautomatic
U
نیمه خودکار
semidomesticated
U
نیمه اهلی
semiarid
U
نیمه خشک
semiaquatic
U
نیمه ابزی
semiactive
U
نیمه فعال
semi trailer
U
نیمه یدک
semierect
U
نیمه ایستاده
semidivine
U
نیمه الهی
semi conductor
U
نیمه هادی
semicolonialism
U
نیمه مستعمراتی
semicolonial
U
نیمه مستعمره
semicolonial
U
نیمه ازاد
semi mechanization
U
نیمه مکانیزه
semiconscious
U
نیمه اگاه
semiconscious
U
نیمه بیهوش
semi literate
U
نیمه نویسا
semicrystalline
U
نیمه متبلور
semicrystalline
U
نیمه بلورین
semi independent
U
نیمه مستقل
semidetached
U
نیمه مجزا
semi skilled
U
نیمه ماهر
semierect
U
نیمه قائم
semigloss
U
نیمه شفاف
preconscious
U
نیمه هشیار
semihard
U
نیمه سخت
semihard
U
نیمه محکم
semilate
U
نیمه دیررس
semiliquid
U
نیمه مایع
semilog
U
نیمه لگاریتمی
semilogarithmic
U
نیمه لگاریتمی
partially sighted
U
نیمه بینا
partially hearing
U
نیمه شنوا
quasi concave
U
نیمه مقعر
semilustrous
U
نیمه درخشنده
semigloss
U
نیمه درخشان
quasi private
U
نیمه خصوصی
semi official
U
نیمه رسمی
second half
U
نیمه دوم
semifinal
U
نیمه نهایی
semifixed
U
نیمه ثابت
quasi convex
U
نیمه محدب
quasi commercial
U
نیمه بازرگانی
semifluid
U
نیمه ابکی
semiformal
U
نیمه رسمی
semiofficial
U
نیمه رسمی
quasi public
U
نیمه عمومی
quasi public
U
نیمه دولتی
partial fixing
U
نیمه گیرداری
midway
U
نیمه راه
underemployed
U
نیمه کار
half-mast
U
نیمه افراشتن
half-mast
U
نیمه افراشتگی
parboils
U
نیمه پختن
parboiling
U
نیمه پختن
parboiled
U
نیمه پختن
parboil
U
نیمه پختن
semi-conscious
U
در حال نیمه غش
sub-tropical
U
نیمه حاره
semi-precious
U
نیمه گرانبها
half-timbered
U
نیمه چوبی
subliminally
U
نیمه خوداگاه
subliminal
U
نیمه خوداگاه
semis
U
نیمه تاحدی
semi
U
نیمه تاحدی
semi-conscious
U
نیمه هشیار
semi-conscious
U
نیمه بیهوش
semi-final
U
نیمه نهایی
semi-precious
U
نیمه بهادار
midsummer
U
نیمه تابستان
subconscious
U
نیمه اگاه
drafts
U
نیمه نهایی
drafted
U
نیمه نهایی
draft
U
نیمه نهایی
part-time
U
نیمه وقت
part time
U
نیمه وقت
half-time
U
نیمه نخست
first half
U
نیمه نخست
subconsciously
U
نیمه هشیار
subconsciously
U
نیمه اگاه
aileron
U
نیمه سنتوری
aileron
U
نیمه لچکی
inchoate
U
نیمه تمام
subconscious
U
نیمه هشیار
partial
U
نیمه کامل
dwarf wall
U
دیوار نیمه
half-bat
U
آجر نیمه
half-column
U
نیمه ستون
translucent
U
نیمه شفاف
semisynthetic
U
نیمه مصنوعی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com