Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
seminomad
U
نیمه بیابان گرد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
overlap
U
نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlapped
U
نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlaps
U
نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
interlap
U
چگونگی چند چیز که نیمه نیمه روی هم قرار میگیرند
seahorse
U
رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
seahorses
U
رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
champed
U
بیابان
wildernesses
U
بیابان
wilderness
U
بیابان
champ
U
بیابان
champing
U
بیابان
champs
U
بیابان
deserting
U
: بیابان
desert
U
بیابان
deserting
U
بیابان
desert
U
: بیابان
deserts
U
: بیابان
deserts
U
بیابان
road hog
<idiom>
U
راننده بیابان
nearer the end
U
نزدیک تر بیابان
wild land
U
صحرا بیابان
May no one go thru such an ordeal.
U
نصیب گرگ بیابان نشود
cmos
U
روشی برای ساخت تراشههای نیمه هادی نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی osentary
pmos
U
ترانزیستور نیمه هادی اکسید آهن که از طریق ناحیه کوچکی از نیمه هادی P هدایت میشود
splicing
U
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splices
U
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splice
U
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
semipublic
U
نیمه عمومی نیمه دولتی
imbricate
U
نیمه نیمه روی هم گذاشتن
spliced
U
نیمه نیمه رویهم گذاشتن
semilustrous
U
نیمه درخشان نیمه مجلل
shinny
U
نوعی بازی هاکی غیررسمی در صحرا و بیابان
semi naufragium
U
نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
half life
U
نیمه عمر تشعشعی موادرادیواکتیو نیمه عمر
beneficial occupancy
U
اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
from mid may to mid june
U
از نیمه ماه تا نیمه ماه جون
semifinal
U
مربوط به دوره نیمه نهایی دوره نیمه نهایی
stiffish
U
نیمه شق
semi
U
نیمه
in noon of night
U
در نیمه شب
moiety
U
نیمه
part way
U
نیمه
half deck
U
نیمه پل
midnight
U
نیمه شب
division line
U
خط نیمه
semis
U
نیمه
mid
U
نیمه
mid-
U
نیمه
left heart
U
نیمه چپ قلب
semigloss
U
نیمه درخشان
semiparasitic
U
نیمه انگلی
semiliquid
U
نیمه مایع
semiopaque
U
نیمه کدر
semiofficial
U
نیمه رسمی
semipermanent
U
نیمه جاودان
semipermeable
U
نیمه تراوا
foreconscious
U
نیمه هشیاری
semiprivate
U
نیمه خصوصی
semilogarithmic
U
نیمه لگاریتمی
half faced
U
نیمه کاره
semigloss
U
نیمه شفاف
semiopaque
U
نیمه شفاف
semilog
U
نیمه لگاریتمی
halvers
U
نیمه مشترک
half way
U
نیمه راه
semilustrous
U
نیمه درخشنده
semilate
U
نیمه دیررس
semihard
U
نیمه محکم
half tracked
U
نیمه شنی
half time
U
نیمه بازی
semimobile
U
نیمه متحرک
half mast high
U
نیمه افراشته
half loaded
U
سلاح نیمه پر
semihard
U
نیمه سخت
semiformal
U
نیمه رسمی
semicinductor
U
نیمه هادی
quasi convex
U
نیمه محدب
semi literate
U
نیمه نویسا
quasi concave
U
نیمه مقعر
quasi commercial
U
نیمه بازرگانی
semi mechanization
U
نیمه مکانیزه
quasi public
U
نیمه عمومی
quasi public
U
نیمه دولتی
quasi private
U
نیمه خصوصی
semicolonial
U
نیمه ازاد
semi independent
U
نیمه مستقل
second half
U
نیمه دوم
semi official
U
نیمه رسمی
semicinductor
U
نیمه رسانا
semicivilized
U
نیمه متمدن
semiautomatic
U
نیمه خودکار
semi conductor
U
نیمه هادی
semiarid
U
نیمه خشک
semiarboreal
U
نیمه درختی
semiaquatic
U
نیمه ابزی
semiactive
U
نیمه فعال
semi trailer
U
نیمه یدک
semi skilled
U
نیمه ماهر
preconscious
U
نیمه هشیار
semicolonial
U
نیمه مستعمره
semicolonialism
U
نیمه مستعمراتی
middle watch
U
نگهبانی نیمه شب
semierect
U
نیمه ایستاده
semierect
U
نیمه قائم
midyear
U
نیمه سال
midwatch
U
پاس نیمه شب
semifinal
U
نیمه نهایی
nocturn
U
عبادت نیمه شب
megrim
U
درد نیمه سر
semifixed
U
نیمه ثابت
semidomesticated
U
نیمه اهلی
semidome
U
نیمه گنبد
semidivine
U
نیمه خدا
partially sighted
U
نیمه بینا
partially hearing
U
نیمه شنوا
semiconscious
U
نیمه هوشیار
partial fixing
U
نیمه گیرداری
semiconscious
U
نیمه اگاه
semiconscious
U
نیمه بیهوش
semicrystalline
U
نیمه متبلور
semicrystalline
U
نیمه بلورین
semidetached
U
نیمه مجزا
semidivine
U
نیمه الهی
semifluid
U
نیمه ابکی
semipro
U
نیمه حرفهای
subsaline
U
نیمه شور
semi-conscious
U
نیمه بیهوش
inchoate
U
نیمه تمام
semi-conscious
U
در حال نیمه غش
partial
U
نیمه کامل
semi-final
U
نیمه نهایی
semi-precious
U
نیمه بهادار
semi-precious
U
نیمه گرانبها
sub-tropical
U
نیمه حاره
half
U
نیمه نخست
semi-conscious
U
نیمه هشیار
half-mast
U
نیمه افراشتن
half-timbered
U
نیمه چوبی
half-mast
U
نیمه افراشتگی
parboils
U
نیمه پختن
parboiling
U
نیمه پختن
parboiled
U
نیمه پختن
parboil
U
نیمه پختن
midsummer
U
نیمه تابستان
underemployed
U
نیمه کار
subconsciously
U
نیمه اگاه
aileron
U
نیمه لچکی
dwarf wall
U
دیوار نیمه
half-bat
U
آجر نیمه
part-time
U
نیمه وقت
part time
U
نیمه وقت
half-time
U
نیمه نخست
first half
U
نیمه نخست
translucent
U
نیمه شفاف
draft
U
نیمه نهایی
drafted
U
نیمه نهایی
subconsciously
U
نیمه هشیار
subconscious
U
نیمه اگاه
subconscious
U
نیمه هشیار
aileron
U
نیمه سنتوری
drafts
U
نیمه نهایی
half-column
U
نیمه ستون
subovate
U
نیمه بیضی
semipublic
U
نیمه همگانی
backcourt
U
نیمه دفاعی
semitransparent
U
نیمه شفاف
semitropic
U
نیمه گرمسیری
semivitrified
U
نیمه شیشهای
halfway
U
نیمه راه
semi-finals
U
نیمه نهایی
semi finals
U
نیمه نهایی
shaly clay
U
رس نیمه بلوری
semitranslucent
U
نیمه شفاف
semitranslucent
U
نیمه کدر
semiterrestrial
U
نیمه خاکی
semireligious
U
نیمه مذهبی
semirigid
U
نیمه سخت
brow ague
U
درد نیمه سر
semiskilled
U
نیمه ماهر
semisolid
U
نیمه جامد
semisynthetic
U
نیمه مصنوعی
semisynthetic
U
نیمه ترکیبی
before mid night
U
قبل از نیمه شب
solid state
U
نیمه هادی
subliminally
U
نیمه خوداگاه
subacute
U
نیمه حاد
semis
U
نیمه تاحدی
demigod
U
نیمه خدا
semi
U
نیمه تاحدی
subfossil
U
نیمه سنگواره
subadult
U
نیمه بالغ
subarid
U
نیمه خشک
midway
U
نیمه راه
subliminal
U
نیمه خوداگاه
demi-metope
U
[نیمه چهارگوش افریز]
submediterranean climate
U
اقلیم نیمه مدیترانهای
beauty sleep
U
خواب پیش از نیمه شب
semi finished goods
U
کالاهای نیمه ساخته
fair-weather friend
U
رفیق نیمه راهه
half-timbering
U
ساختمان نیمه چوبی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com