English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
subaquatic U نیمه ابزی واقع در زیر اب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
semiaquatic U نیمه ابزی
premedial U واقع در نیمه قدامی
half way U واقع در نیمه راه
premedian U واقع در نیمه قدامی
aquatic organism U زیوسته ابزی موجود زنده ابزی
overlap U نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlapped U نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlaps U نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
seahorses U رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
interlap U چگونگی چند چیز که نیمه نیمه روی هم قرار میگیرند
seahorse U رجوع شود بهwalrus جانور نیمه اسب و نیمه ماهی
intercostal U واقع در میان دنده ها واقع در بین رگبرگها
aquatic U ابزی
lentic U ابزی
pmos U ترانزیستور نیمه هادی اکسید آهن که از طریق ناحیه کوچکی از نیمه هادی P هدایت میشود
cmos U روشی برای ساخت تراشههای نیمه هادی نیمه هادی اکسید فلزی تکمیلی osentary
splicing U نیمه نیمه رویهم گذاشتن
imbricate U نیمه نیمه روی هم گذاشتن
semilustrous U نیمه درخشان نیمه مجلل
splices U نیمه نیمه رویهم گذاشتن
semipublic U نیمه عمومی نیمه دولتی
splice U نیمه نیمه رویهم گذاشتن
spliced U نیمه نیمه رویهم گذاشتن
aquatic organism U زیسمند ابزی
underwater U زیر ابزی
aquaculture U ابزی پروری
hydrophyte U گیاه ابزی
subaquatic U نسبتا ابزی ا
waterweed U گیاه ابزی
waterfowl U مرغ ابزی
aquiculture U ابزی پروری
benthos U موجودات دریایی ابزی
aquatic U جانور یا گیاه ابزی
aquarium U نمایشگاه جانوران و گیاهان ابزی
aquaria U نمایشگاه جانوران و گیاهان ابزی
hydr U پیشوندهایی بمعنی ابدار و ابزی
aquariums U نمایشگاه جانوران و گیاهان ابزی
hydro U پیشوندهایی بمعنی ابدار و ابزی
gallinule U نوعی پرنده ابزی از خانواه ابچلیک ها
snapping turtle U لاک پشت بزرگ خوراکی ابزی
jabiru U لک لک ابزی نقاط گرم و معتدل امریکا
water moccasin U مار سمی ابزی جنوب امریکا
elodea U جنس گیاهان کوچک و ابزی و تک هستهای درامریکا
platypus U پستاندار ابزی ومنقاردار و صدفخوار جنوب استرالیا
semi naufragium U نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
live box U جعبه یا قلمی که در اب اویزان میکنند تا موجودات ابزی را زنده نگاهدارند
half life U نیمه عمر تشعشعی موادرادیواکتیو نیمه عمر
to lie east and west U واقع شدن شرقی وغربی واقع شدن
beneficial occupancy U اشغال ساختمان نیمه تمام استفاده از ساختمان نیمه تمام
from mid may to mid june U از نیمه ماه تا نیمه ماه جون
semifinal U مربوط به دوره نیمه نهایی دوره نیمه نهایی
half deck U نیمه پل
mid U نیمه
semi U نیمه
part way U نیمه
in noon of night U در نیمه شب
midnight U نیمه شب
mid- U نیمه
moiety U نیمه
division line U خط نیمه
semis U نیمه
stiffish U نیمه شق
semipublic U نیمه همگانی
subliminally U نیمه خوداگاه
quasi convex U نیمه محدب
semiterrestrial U نیمه خاکی
semigloss U نیمه شفاف
semireligious U نیمه مذهبی
preconscious U نیمه هشیار
midway U نیمه راه
semihard U نیمه سخت
quasi concave U نیمه مقعر
semigloss U نیمه درخشان
semipro U نیمه حرفهای
semilog U نیمه لگاریتمی
semiprivate U نیمه خصوصی
quasi commercial U نیمه بازرگانی
semiofficial U نیمه رسمی
semis U نیمه تاحدی
quasi public U نیمه دولتی
quasi public U نیمه عمومی
semitranslucent U نیمه کدر
subliminal U نیمه خوداگاه
semirigid U نیمه سخت
semiskilled U نیمه ماهر
subacute U نیمه حاد
semisolid U نیمه جامد
quasi private U نیمه خصوصی
semihard U نیمه محکم
aileron U نیمه لچکی
aileron U نیمه سنتوری
semi U نیمه تاحدی
half-timbered U نیمه چوبی
semiliquid U نیمه مایع
semilate U نیمه دیررس
semisynthetic U نیمه ترکیبی
semisynthetic U نیمه مصنوعی
subadult U نیمه بالغ
semivitrified U نیمه شیشهای
shaly clay U رس نیمه بلوری
middle watch U نگهبانی نیمه شب
demigod U نیمه خدا
semi-conscious U نیمه بیهوش
semi-conscious U نیمه هشیار
semitropic U نیمه گرمسیری
semiparasitic U نیمه انگلی
semiopaque U نیمه کدر
nocturn U عبادت نیمه شب
sub-tropical U نیمه حاره
semi-precious U نیمه گرانبها
midyear U نیمه سال
semi-conscious U در حال نیمه غش
semi-final U نیمه نهایی
semipermeable U نیمه تراوا
semipermanent U نیمه جاودان
semi-precious U نیمه بهادار
megrim U درد نیمه سر
midwatch U پاس نیمه شب
foreconscious U نیمه هشیاری
half faced U نیمه کاره
brow ague U درد نیمه سر
solid state U نیمه هادی
semimobile U نیمه متحرک
semiopaque U نیمه شفاف
halvers U نیمه مشترک
semitranslucent U نیمه شفاف
halfway U نیمه راه
semilustrous U نیمه درخشنده
semi-finals U نیمه نهایی
semi finals U نیمه نهایی
half way U نیمه راه
half tracked U نیمه شنی
left heart U نیمه چپ قلب
half loaded U سلاح نیمه پر
before mid night U قبل از نیمه شب
partial fixing U نیمه گیرداری
partially hearing U نیمه شنوا
backcourt U نیمه دفاعی
half mast high U نیمه افراشته
partially sighted U نیمه بینا
semitransparent U نیمه شفاف
half time U نیمه بازی
semilogarithmic U نیمه لگاریتمی
second half U نیمه دوم
part time U نیمه وقت
parboils U نیمه پختن
half-mast U نیمه افراشتگی
half-mast U نیمه افراشتن
semicrystalline U نیمه بلورین
inchoate U نیمه تمام
subconscious U نیمه اگاه
subconsciously U نیمه اگاه
subconscious U نیمه هشیار
semifinal U نیمه نهایی
semiarboreal U نیمه درختی
semiconscious U نیمه هوشیار
partial U نیمه کامل
semiarid U نیمه خشک
semiconscious U نیمه اگاه
part-time U نیمه وقت
parboiling U نیمه پختن
midsummer U نیمه تابستان
semicinductor U نیمه هادی
subsaline U نیمه شور
half-time U نیمه نخست
subovate U نیمه بیضی
first half U نیمه نخست
semierect U نیمه ایستاده
semierect U نیمه قائم
subconsciously U نیمه هشیار
semicinductor U نیمه رسانا
translucent U نیمه شفاف
semiautomatic U نیمه خودکار
parboil U نیمه پختن
parboiled U نیمه پختن
semidomesticated U نیمه اهلی
semicivilized U نیمه متمدن
semi literate U نیمه نویسا
semicrystalline U نیمه متبلور
half U نیمه نخست
semifixed U نیمه ثابت
drafted U نیمه نهایی
half-column U نیمه ستون
semifluid U نیمه ابکی
semi skilled U نیمه ماهر
semicolonialism U نیمه مستعمراتی
semidivine U نیمه الهی
semi mechanization U نیمه مکانیزه
subfossil U نیمه سنگواره
semidetached U نیمه مجزا
semicolonial U نیمه ازاد
semi official U نیمه رسمی
subarid U نیمه خشک
half-bat U آجر نیمه
semi trailer U نیمه یدک
semicolonial U نیمه مستعمره
semi conductor U نیمه هادی
semi independent U نیمه مستقل
underemployed U نیمه کار
semiconscious U نیمه بیهوش
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com