Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (23 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
gig
U
نیزه چنگالی برای گرفتن ماهی
gigs
U
نیزه چنگالی برای گرفتن ماهی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
grains
U
نیزه ماهی گیری که دارای چهارپنجه یابیشترباشد نیزه چنگالی
bass bug
U
حشره برای گرفتن ماهی خاردار
barracuda
U
نیزه ماهی
lancelet
U
نیزه ماهی
green bone
U
نیزه ماهی
needle fish
U
نیزه ماهی
sea needle
U
نیزه ماهی
gar
U
نیزه ماهی
marlinespike
U
نیزه ماهی
marlinspike
U
نیزه ماهی
marlin
U
نیزه ماهی
barracudas
U
نیزه ماهی
power head
U
نوک نیزه تیراندازی به ماهی
gigs
U
نیزه ماهی گیری قایق پارویی سریع السیر
gig
U
نیزه ماهی گیری قایق پارویی سریع السیر
fished
U
ماهی صید کردن ماهی گرفتن
fishes
U
ماهی صید کردن ماهی گرفتن
fish
U
ماهی صید کردن ماهی گرفتن
finish style
U
طرز قرار گرفتن پا نزدیک نقطه پرتاب نیزه
finish crossover
U
طرز قرار گرفتن پا نزدیک نقطه پرتاب نیزه
bites
U
قلاب گرفتن ماهی
fly fish
U
بامگس ماهی گرفتن
grabbling
U
ماهی گرفتن با دست
gig
U
بازوبین ماهی گرفتن
bite
U
قلاب گرفتن ماهی
grabble
U
با دست ماهی گرفتن
angle
U
باقلاب ماهی گرفتن
To fish in troubled waters.
U
از آب گل آلود ماهی گرفتن
angles
U
باقلاب ماهی گرفتن
gigs
U
بازوبین ماهی گرفتن
banderilla
U
نیزه خاردار برای فروبردن به گردن گاو
trawls
U
باتور کیسهای ماهی گرفتن
trout
U
ماهی قزل الا گرفتن
trawling
U
باتور کیسهای ماهی گرفتن
trawl
U
باتور کیسهای ماهی گرفتن
trawled
U
باتور کیسهای ماهی گرفتن
double
U
گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
doubled
U
گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
doubled up
U
گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
mooch
U
گرفتن ماهی ازاد با قایق متحرک
fish pot
U
سبدبرای گرفتن ماهی بویژه مارماهی وخرچنگ
catch
U
نیروی اولیه بازوی شناگر در شروع حرکت ماهی گرفتن
forky
U
چنگالی
furcate
U
چنگالی
hook spanner
U
کلید چنگالی
game fish
U
ماهی مجاز برای صیادی
furcula
U
ساختمان یا عضو چنگالی شل
point d'arret
U
نوک چنگالی شمشیر
furculum
U
ساختمان یا عضو چنگالی شل
purse seine
U
تور کیسهای برای ماهی گیری
kiddle
U
بند توردار برای ماهی گیری
jurel
U
انواع ماهیان خارداردم چنگالی
horn socket
[وسیله ای که از آن برای صید ماهی استفاده می شود]
pickup
U
انداختن چوب و نخ بعقب برای بیرون اوردن ماهی از اب
grilse
U
ماهی ازادکوچک که برای نخستین بارازدریابرودخانه امده باشد
eye-form
U
[شکل کیسه ماهی برای عبور نازک نور]
tags
U
جسمی براق در انتهای قلاب برای جلب ماهی
tag
U
جسمی براق در انتهای قلاب برای جلب ماهی
put and take fishing
U
انداختن ذخیره ماهی به اب برای امادگی ماهیگیری درفصل
to send round the hat
U
برای کسی اعانه جمع کردن کشکول گدایی برای کسی دست گرفتن
outsource
U
به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
pole
U
نیزه پرش با نیزه
poles
U
نیزه پرش با نیزه
When the water rise above ones head ,one fathom is.
<proverb>
U
آب که از سر گذشت چه یک نیزه چه صد نیزه .
sealsking
U
نوار پوست سگ ماهی زیرچوب اسکی تورینگ برای جلوگیری از سر خوردن بعقب
keepers
U
ریسمان کوچک وصل به بالای کمان ماهی بزرگ و مجاز برای سید
keeper
U
ریسمان کوچک وصل به بالای کمان ماهی بزرگ و مجاز برای سید
enlists
U
برای سربازی گرفتن
enlist
U
برای سربازی گرفتن
enlisting
U
برای سربازی گرفتن
pomfret
U
یکجور ماهی خوراکی دراقیانوس هندو اقیانوس ارام ماهی سیم دریایی
sea horse
U
موجود افسانهای که نصف بدنش اسب ونصف دیگرش ماهی بوده گراز ماهی
heck
U
ماهی بند:بندی که ماهی رادررودخانه نگاه میدارد
to run for the bus
U
برای گرفتن اتوبوس دویدن
extra cover
U
پوشش اضافی برای بل گرفتن
catch at
U
برای گرفتن چیزی کوشیدن
to borrow for ... weeks
U
برای ... هفته قرض گرفتن
escolar
U
نوعی ماهی فلس دارخشن بنام لاتین ruvettuspretiosus که شبیه ماهی خال مخالی است
to scramble for something
U
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
deathlon
U
مسابقه دهگانه شامل دو001 متر و دو 004 طول ودو 0051 متر و دو 011 متربا مانع و پرش طول و پرتاب دیسک و پرش با نیزه و پتاب نیزه و پرتاب وزنه و پرش ارتفاع
move
U
مانوور برای گرفتن نفر جلو
to graps at anything
U
برای گرفتن چیزی کوشش نمودن
telescope
U
وسیلهای برای گرفتن تابشهای الکترومگنتیک
telescopes
U
وسیلهای برای گرفتن تابشهای الکترومگنتیک
moved
U
مانوور برای گرفتن نفر جلو
moves
U
مانوور برای گرفتن نفر جلو
copy protect
U
یچ برای جلوگیری از کپی گرفتن از یک دیسک
to hog
<idiom>
U
بی پروا برای خود گرفتن
[اصطلاح]
overtaking sight distance
U
مسافت دید برای سبقت گرفتن
put to the question
U
برای گرفتن اعتراف زجر دادن
To have design on someone . To malign someone .
U
برای کسی مایه آمدن ( گرفتن )
red herring
U
شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
red herrings
U
شاه ماهی سرخ موضوع مطرح شده برای فرار از طرح موضوع موردبحث
cp
U
دستور UNIX برای کپی گرفتن از فایل
great go
U
امتحان نهایی در دانشگاه برای گرفتن درجه
carries
U
گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
carrying
U
گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
prize fight
U
جنگ با مشت برای گرفتن پول یا جایزه
carried
U
گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
greats
U
امتحان نهایی دردانشگاه برای گرفتن درجه
burdended
U
فاصله گرفتن از قایق جلویی برای عبور
carry
U
گرفتن توپ ودویدن برای کسب امتیاز
tampion
U
توپی :چوب برای گرفتن دهانه توپ
guppy
U
ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
guppies
U
ماهی گول بچه زا ماهی ابنوس
mackerel
U
ماهی خال مخالی ماهی اسقومری
haddock
U
ماهی روغن کوچک قسمی ماهی
floated
U
ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
float
U
ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
dead letter box
U
فایلی برای گرفتن پیامهای غیر قابل ارسال
to make a long arm
[برای برداشتن یا گرفتن چیزی دست دراز کردن]
blitzing
U
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
floats
U
ذخیره کردن انرژی برای سرعت گرفتن پایانی
shut out
<idiom>
U
مانع از گرفتن امتیاز برای تیم مقابل شدن
blitzes
U
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
bid
U
بدست گرفتن کنترل شبکه برای ارسال داده
dummy
U
کیسه استوانهای پرازپشم برای تمرین گرفتن حریف
disabling
U
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
dummies
U
کیسه استوانهای پرازپشم برای تمرین گرفتن حریف
disables
U
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
disable
U
دستور به CPU برای نادیده گرفتن سیگنالهای وقفه
bids
U
بدست گرفتن کنترل شبکه برای ارسال داده
blitz
U
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
blitzed
U
حمله کمکی به مدافع برای گرفتن گوی ازحریف
pass pattern
U
مسیر منحنی که گیرنده پاس برای گرفتن توپ طی میکند
noise
U
توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
noises
U
توانایی یک مدار برای نادیده گرفتن یا حفافت در مقابل اختلال
little go
U
نخستین امتحانی که برای گرفتن درجه در a.b کمبریج باید داد
provisor
U
کسیکه از طرف پاپ برای گرفتن درامد کلیسامعرفی میشد
to trap something
[e.g. carbon dioxide]
U
چیزی را گرفتن
[جمع کردن]
[برای مثال دی اکسید کربن ]
aligns
U
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
aligning
U
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
aligned
U
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
align
U
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
decoy
U
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoys
U
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoyed
U
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
decoying
U
طعمه یا دام یا توری برای گرفتن اردک و مرغان دیگر
kill off
U
سرعت گرفتن غیرعادی درمسابقه دو استقامت برای خسته کردن حریفان
block the plate
U
موضع گرفتن در خط پایگاه برای بیرون کردن و سوزاندن دونده با تماس توپ
winner's circle
U
محوطه نزدیک خط پایان درمسیر سوارکار و اسب برنده برای گرفتن جایزه
meaconing
U
گرفتن و رله علایم رادیویی برای گیج کردن سیستم ناوبری دشمن
ATC
U
مجوز ناشر نرم افزار به کاربر برای گرفتن چندین کپی از برنامه
grayfish
U
نوعی ماهی روغن سگ ماهی
internal wrenching bolt
U
پیچ فولادی بسیار مقاومی که سر ان دارای فرورفتگی شش گوشی برای جا گرفتن اچارالن میباشد
braided
U
الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
gauging rod
U
میل سنجش) میلی است که مامور رسومات برای اندازه گرفتن عمق نوشاب
braid
U
الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
pace
U
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
paced
U
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
damping vane
U
پرهای در فلومتر سوخت برای کاهش دادن و گرفتن نوسانات حاصل از جریان متلاطم
paces
U
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
braids
U
الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
caban
U
طرز قرار گرفتن پایه هابصورت هرمی برای نگه داشتن بال بالای بدنه
Biomimicry
U
تقلید از الگوهای طبیعی برای حل مشکلات بشر، مانند گرفتن ایده هواپیما از پرندگان و غیره.
format
U
روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
formats
U
روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
To tell some one his fortune .
U
برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
aircraft arresting hook
U
مجموعه قطعاتی که برای گرفتن سرعت یا کاهش اندازه حرکت یا گشتاور هواپیما درفرود معمولی یا اضطراری باان درگیر میشوند
Bounty hunter
U
جایزه بگیر،کسی که کارش دستگیری خلافکارها برای گرفتن جایزه است
to take a sample of blood
U
گرفتن نمونه خون
[برای آزمایش خون]
sea calf
U
گوساله ماهی سگ ماهی
spoiler
U
صفحه دراز و باریک روی سطح بالایی هواپیما که برای کاستن سرعت یا اوج گرفتن هواپیما بلند میشود
lacrosse
U
بازی بین دو تیم 01نفره مردان 21 نفره مردان با چوب دراز توردار کیسه مانند برای گرفتن و پرتاب گوی
butt shaft
U
نیزه
halberd
U
نیزه
dart
نیزه
darted
U
نیزه
harpoons
U
نیزه
javelin
U
نیزه
harpoon
U
نیزه
darting
U
نیزه
shaft
U
نیزه
shafts
U
نیزه
spear
U
نیزه
halbert
U
نیزه
spearing
U
نیزه
spears
U
نیزه
pic
U
نیزه
gavelock
U
نیزه
speared
U
نیزه
lances
U
نیزه
lancing
U
نیزه
lanced
U
نیزه
lancer
U
نیزه زن
lance
U
نیزه
pickerel
U
اردک ماهی کوچک گوشت اردک ماهی
vault
U
پرش با نیزه
spiculum
U
نوک نیزه
styliform
U
نیزه مانند
vaults
U
پرش با نیزه
spiculum
U
نیزه کوچک
spearer
U
نیزه دار
styloid
U
شبیه نیزه
spear fisherman
U
ماهیگیر با نیزه
spontoon
U
نیزه کوتاه
pole vaulter
U
پرنده با نیزه
spearman
U
نیزه دار
spearman
U
نیزه انداز
spearfisher
U
ماهیگیر با نیزه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com