Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
counterpoise
U
نیروی متعادل کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
offsetting
U
رقم متعادل کننده متعادل کردن
offset
U
رقم متعادل کننده متعادل کردن
equilibrant
U
نیروی متعادل
deadlock
U
حالت عدم فعالیتی که در اثروجود دو نیروی متعادل ایجادگردد
juggernauts
U
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
juggernaut
U
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
regulator
U
متعادل کننده
stabilisers
U
متعادل کننده
compensator
U
متعادل کننده
stabilizer
U
متعادل کننده
balancer
U
متعادل کننده
corrector
U
متعادل کننده
regulators
U
متعادل کننده
ballast
U
وزنه متعادل کننده
interphase reactor
U
پیچک متعادل کننده
sash balancing weight
U
وزنه متعادل کننده
interchange current
U
جریان متعادل کننده
dashpot
U
استوانه متعادل کننده
line charge compensation reactor
U
پیچک متعادل کننده
delay equalizer
U
متعادل کننده تاخیری
stabilizing sleeve
U
غلاف متعادل کننده
impedance compensator
U
متعادل کننده مقاومت فاهری
parity bit
U
عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
stabilizing fin
U
پرههای متعادل کننده گلوله در مسیر
stabilizing sleeve
U
پرده متعادل کننده گلولههای منور
pressure equalized addition funnel
U
قیف افزایشی متعادل کننده فشار
component command
U
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
army landing forces
U
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
attack force
U
نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
striking force
U
نیروی تک کننده یا کمین کننده
equilibrate
U
متعادل کردن متعادل شدن
automatic levelling
U
سیستم متعادل کننده خودکارهواپیما سیستم ترازکننده خودکار
blocking force
U
نیروی سد کننده
components
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
equilibrator
U
دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
holding force
U
نیروی تثبیت کننده
threat force
U
نیروی تهدید کننده
equalizing force
U
نیروی برابر کننده
magnetizing force
U
نیروی مغناطیسی کننده
moving power
U
نیروی جابجا کننده
army of occupation
U
نیروی اشغال کننده
righting moment
U
نیروی راست کننده ناو
p force
U
نیروی جلوبرنده یاپرت کننده
reinforcing
U
نیروی تقویتی تقویت کننده
air force component
U
نیروی هوایی شرکت کننده در عملیات
service component
U
نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات
component change order
U
دستورالعمل تغییر یک نیروی شرکت کننده در عملیات
army component
U
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
supporting arms
U
نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
navy component
U
نیروی دریایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات
air force component
U
نیروی هوایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات
remanence
U
چگالی شار باقیمانده در یک ماده بعد از از بین رفتن نیروی مغناطیس کننده
clear one's ears
U
متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
magneto electricity
U
نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
reenforceŠetc
U
نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
blue water school
U
انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
e.m.f
U
force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
torque
U
نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
air force personnel with the army
U
پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
expeditionary
U
نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
electromotive force
U
نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
task unit
U
نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
army commander
U
فرمانده نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات فرمانده قسمت زمینی
no man's land
U
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
buoyancy
U
نیروی بالابر نیروی شناوری
threat force
U
نیروی دشمن نیروی مخالف
balanced
U
متعادل
even-tempered
U
متعادل
equilibrant
U
متعادل
level-headed
U
متعادل
dominant
U
متعادل
offsetting
U
وزنه متعادل
be in ballast
U
متعادل بودن
baling press
U
پرس متعادل
ballast concrete
U
بتن متعادل
balancing
U
متعادل کردن
balances
U
متعادل کردن
balance
U
متعادل کردن
balanced circuit
U
مدار متعادل
balanced state
U
حالت متعادل
balanced armature unit
U
جوشن متعادل
balanced system
U
سیستم متعادل
moderate speed
U
سرعت متعادل
balanced rudder
U
سکان متعادل
offset
U
وزنه متعادل
ballast concrete
U
بتن متعادل
historical cost
U
قیمت متعادل
rounded
<adj.>
U
کامل و متعادل
soaking
U
تابش متعادل
counterbalance
U
متعادل کردن
counterbalanced
U
متعادل کردن
counterbalances
U
متعادل کردن
coequal
U
متعادل ومتساوی
equilibrium drawdown
U
افت متعادل
equilibration
U
متعادل کردن
bales
U
متعادل کردن
lopsided
U
غیر متعادل
equilibrium flow
U
جریان متعادل
bale
U
متعادل کردن
balanced load
U
بار خارجی متعادل
balanced stock
U
ذخیره اماد متعادل
equilibrium pressure curve
U
منحنی فشار متعادل
balanced supply
U
اماد متعادل شده
unbalancing
U
غیر متعادل کردن
unbalances
U
غیر متعادل کردن
unbalance
U
غیر متعادل کردن
disequilibrate
U
غیر متعادل کردن
equilibrium moisture content
U
درصد رطوبت متعادل
balanced pressure torch
[مشعل با فشار متعادل]
even keel
U
حرکت متعادل ناو
balance collective forces
U
نیروهای کلی متعادل
stabilization
U
متعادل کردن تعادل
self propulsion
U
حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
balanced tackle
U
وضع متعادل وسایل ماهیگیری
equipoise
U
برابری دروزن متعادل ساختن
counter force
U
نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
balances
U
تراز شدن متعادل کردن ترازو
balance
U
تراز شدن متعادل کردن ترازو
free gyroscope
U
نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
allocated manpower
U
نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
naval aviation
U
قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
geomagnetism
U
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
swingweight
U
وضع متعادل چوب گلف پس ازپایان حرکت
isometric view
U
رسمی که سه بعد شی را به نسبت متعادل نشان میدهد
corrector
U
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
army aircraft
U
هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
Marine Corps
U
نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
balances
U
خط ارتباطی که از هر سه توسط یک مدار متعادل بسته شده است تا از انعکاس سیگنال جلوگیری کند
balance
U
خط ارتباطی که از هر سه توسط یک مدار متعادل بسته شده است تا از انعکاس سیگنال جلوگیری کند
commandant of marine corps
U
فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
self reacting
U
بطور خودکار متعادل شونده خود بخود تطبیق شونده
balancing
U
حفظ عمق کشتی متعادل کردن عمق زیردریایی
antithyroid
U
ماده متعادل کنندهء غدد درقی ضد غدهء درقی
balances
U
تراز کردن متعادل کردن بالانس
depolarize
U
غیر متعادل کردن متضاد کردن
balance
U
تراز کردن متعادل کردن بالانس
eagle flight
U
نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
altitude/height hold
U
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor
U
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder
U
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller
U
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
attached strength
U
استعداد نیروی زیر امر نیروی زیر امر
quick disconnect coupling
U
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor
U
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network
U
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
interceptor
U
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
distractive
U
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
steam fitter
U
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
makgi boowi
U
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
interceptors
U
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
changer
U
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
detonator
U
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
vasomotor
U
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
detonators
U
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
del credere
U
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
search jammer
U
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
briquetting press
U
پرس متعادل یا بالینگ پرس
expostulator
U
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
prepossessing
U
مجذوب کننده جلب توجه کننده
suppressive
U
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
claqueur
U
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
sprining charge
U
خرج چال کننده یا گود کننده
padding
U
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
counter flood
U
اب گیری ضد انحراف ناو متعادل کردن ناو با پر کردن مخازن ان
balanced mobilization
U
بسیج متعادل اماد ذخیره تهیه اماد ذخیره به طورمتعادل
astigmatizer
U
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order
U
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
presentor
U
ارائه کننده معرفی کننده
oppressive
U
خورد کننده ناراحت کننده
practicer
U
تمرین کننده مشق کننده
favourer
U
یاری کننده مساعدت کننده
thickeners
U
غلیظ کننده پرپشت کننده
thickener
U
غلیظ کننده پرپشت کننده
trimmer
U
دستکاری کننده صاف کننده
contractive
U
جمع کننده چوروک کننده
provisioner
U
تدارک کننده تهیه کننده
preventive
U
حفافت کننده جلوگیری کننده
corrupter
U
فاسد کننده منحرف کننده
coordinator
U
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
venerator
U
تکریم کننده ستایش کننده
modifiers
U
اصلاح کننده تعدیل کننده
divider
U
جدا کننده تقسیم کننده
vibrators
U
ارتعاش کننده نوسان کننده
sniffy
U
افهار تنفر کننده فن فن کننده
desolater
U
ویران کننده متروک کننده
whetstone
U
تیز کننده تند کننده
presenter
U
ارائه کننده معرفی کننده
vibrator
U
ارتعاش کننده نوسان کننده
hanger
U
اویزان کننده معلق کننده
hangers
U
اویزان کننده معلق کننده
diverting
U
سرگرم کننده منحرف کننده
presenters
U
ارائه کننده معرفی کننده
toaster
U
سرخ کننده برشته کننده
toasters
U
سرخ کننده برشته کننده
transmitter
U
منتقل کننده مخابره کننده
transmitters
U
منتقل کننده مخابره کننده
corruptor
U
فاسد کننده منحرف کننده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com