English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
back voltage U نیروی ضد محرکه الکتریکی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
volt U واحد نیروی محرکه الکتریکی در سیستم متریک
volts U واحد نیروی محرکه الکتریکی در سیستم متریک
e.m.f U force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
electromotive force U نیروی محرکه الکتریکی
electromotive force U نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
Other Matches
electric drive U محرکه الکتریکی
propellent U نیروی محرکه
propulsion U نیروی محرکه
hydro U نیروی محرکه اب
firepower U نیروی محرکه
propellant U نیروی محرکه
propellants U نیروی محرکه
driving force U نیروی محرکه
magnetomotive force U نیروی محرکه مغناطیسی
induced e.m.f. U نیروی محرکه القائی
magneto e.m.f. U نیروی محرکه مغناطیسی
impulse charge U نیروی محرکه اولیه
dynamoelectric U دارای نیروی محرکه برقی
dynamic U وابسته به نیروی محرکه جنباننده
locomotive U حرکت دهنده نیروی محرکه
hydraulic U وابسته به نیروی محرکه اب هیدرولیک
locomotives U حرکت دهنده نیروی محرکه
dynamically U وابسته به نیروی محرکه جنباننده
volts U واحد نیروی محرکه برقی
volt U واحد نیروی محرکه برقی
power plant U کارخانه برق نیروی محرکه هواپیماواتومبیل
power plants U کارخانه برق نیروی محرکه هواپیماواتومبیل
hidden momentum of population growth U نیروی محرکه پنهان رشدجمعیت فرایندی پویا ولی غیرفعال ازافزایش جمعیت که حتی پس ازکاهش نرخهای زاد و ولد ادامه مییابد
electric force U نیروی الکتریکی
kinetic U وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
electromagnetic U ایجاد میدان مغناطیسی در اثر نیروی الکتریکی
coulomb's law U نیروی بین دوبار الکتریکی یا مغناطیسی باحاصل ضرب بارهای انهانسبت مستقیم و با مربع فاصله انها از هم نسبت عکس دارد
electrostatic U ذخیره سازی داده به صورت ناحیههای بار الکتریکی کوچک روی وسیله الکتریکی
PSU U مدار الکتریکی که حاوی ولتاژ مستقیم است و نیز سطح دلتادی از منبع جریان به سایر مدارهای الکتریکی
reenforceŠetc U نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
blue water school U انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
magneto electricity U نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
torque U نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
juggernauts U نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
juggernaut U نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
expeditionary U نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
air force personnel with the army U پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
lineshaft drive U محرکه انتقال
variable speed drive U محرکه پلهای
impulse charge U خرج محرکه
drive shaft U محور محرکه
drive shafts U محور محرکه
gasoline driven U محرکه بنزینی
splenius U عضله محرکه
group drive U محرکه گروهی
motor drive U محرکه موتوری
drives U محرکه گیربکس
motivational factors U عوامل محرکه
drive U محرکه گیربکس
driving pulley U قرقره محرکه
driving power U قدرت محرکه
driving clutch U کلاج محرکه
powerhouses U مرکز قوه محرکه
rear axle drive U محرکه چرخ عقب
powerhouse U مرکز قوه محرکه
power plant U محرکه وسیله نقلیه
power plants U محرکه وسیله نقلیه
final drive U محرکه محور عقب
diesel driven generation set U دستگاه محرکه دیزلی
dynamic pressure U فشار محرکه درونی
d.c. drive U محرکه جریان دائم
cone pulley drive U محرکه صفحه پلهای
main drive motor U موتور محرکه اصلی
hydropower U قوه محرکه مولد برق
abasia U عدم همکاری عضلات محرکه
ship influence U عامل محرکه عبور کشتی
no man's land U زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
army landing forces U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
attack force U نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
buoyancy U نیروی بالابر نیروی شناوری
threat force U نیروی دشمن نیروی مخالف
electrical and otherwise U الکتریکی و غیر الکتریکی
anti- U ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
self propulsion U حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
counter force U نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
naval aviation U قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
free gyroscope U نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
allocated manpower U نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
geomagnetism U نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
army aircraft U هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
Marine Corps U نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
gas electric generating set U مولد برق بنزینی- الکتریکی مولد برق گاز الکتریکی
hydro kinetic U وابسته به حرکت مایعات ونیروی محرکه مایعات
commandant of marine corps U فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
component command U قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
eagle flight U نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
attached strength U استعداد نیروی زیر امر نیروی زیر امر
electric U الکتریکی
electrical U الکتریکی
electrotechnical U الکتریکی
electrical conductance U رسانایی الکتریکی
electrolysis U تجزیه الکتریکی
electrical conduction U رسانش الکتریکی
electric wind U باد الکتریکی
electrical conductivity U هدایت الکتریکی
electric welding U جوشکاری الکتریکی
electrical conductivity U رسانندگی الکتریکی
tachogenerator U دورسنج الکتریکی
voltaism U ولتاژ الکتریکی
discharge U تخلیه الکتریکی
static breeze U وزش الکتریکی
electrical angle U زاویه الکتریکی
electrify U الکتریکی کردن
electrical analogue U مشابهات الکتریکی
electrifying U الکتریکی کردن
electrifies U الکتریکی کردن
electrified U الکتریکی کردن
transcriptions U ضبط الکتریکی
transcription U ضبط الکتریکی
electrodes U قطب الکتریکی
electrode U قطب الکتریکی
discharges U تخلیه الکتریکی
electrical bounding U اتصال الکتریکی
electrical breeze U وزش الکتریکی
conduction U رسانایی الکتریکی
electrovalency U فرفیت الکتریکی
flash fuze U چاشنی الکتریکی
electroplating U ابکاری الکتریکی
electropathy U مداوای الکتریکی
electron bombbardment U بمباران الکتریکی
electromotor U موتور الکتریکی
electromotor U محرک الکتریکی
electrical U سیستم الکتریکی
electromigration U مهاجرت الکتریکی
gyro compass U قطبنمای الکتریکی
hot seat U صندلی الکتریکی
electrovalence U فرفیت الکتریکی
galvano cautery U داغ الکتریکی
electric shock U شوک الکتریکی
gasoline electric U بنزین الکتریکی
gold contacts U اتصالات الکتریکی
isolate U به صورت الکتریکی
electromagnet U اهنربای الکتریکی
electrical prospecting U کاوش الکتریکی
electrical model U مدل الکتریکی
electrical interface U تداخل الکتریکی
electrical insulator U عایق الکتریکی
electrical degree U درجه الکتریکی
isolates U به صورت الکتریکی
electric shocks U شوک الکتریکی
electrical resistivity U مقاومت الکتریکی
electrical schematic U نمودار الکتریکی
electrolytic iron U اهن الکتریکی
electrolytic capacitor U خازن الکتریکی
spark erossion U فرسایش الکتریکی
electro erosion U فرسایش الکتریکی
electrise U الکتریکی کردن
specific conductance U رسانندگی الکتریکی
electrical transcription U ضبط الکتریکی
isolating U به صورت الکتریکی
electric equipment U تجهیزات الکتریکی
electric discharge U تخلیه الکتریکی
electric coupling U پیوست الکتریکی
electric break down U شکست الکتریکی
electric coupling U تزویج الکتریکی
electric control U کنترل الکتریکی
electric contact U کنتاکت الکتریکی
electric constant U ثابت الکتریکی
circuits U اتصال الکتریکی
circuits U جریان الکتریکی
all electric U تماما" الکتریکی
electric machine U ماشین الکتریکی
electric energy U انرژی الکتریکی
flux U فلوی الکتریکی
air dielectric U دی الکتریکی هوا
electric resistance U مقاومت الکتریکی
electric primer U چاشنی الکتریکی
electric potential U پتانسیل الکتریکی
circuit U اتصال الکتریکی
circuit U جریان الکتریکی
electric connection U اتصال الکتریکی
charge U بار الکتریکی
dielectric viscosity U لختی دی الکتریکی
dielectric strength U پایدار دی الکتریکی
dielectric stress U بار دی الکتریکی
dielectric strain U بار دی الکتریکی
dielectric power U قدرت دی الکتریکی
dielectric polarization U قطبش دی الکتریکی
corona discharge U تخلیه الکتریکی
capacitance U فرفیت الکتریکی
conductivity U رسانندگی الکتریکی
charges U بار الکتریکی
electric component U قطعه الکتریکی
electric clock U ساعت الکتریکی
electric circuit U مدار الکتریکی
electric charge U بار الکتریکی
electric bulb U لامپ الکتریکی
electric brake U ترمز الکتریکی
electric balance U تعادل الکتریکی
electric attraction U جاذبه الکتریکی
electric arc U قوس الکتریکی
electric apparatus U دستگاه الکتریکی
electric eye U چشم الکتریکی
electric flux U شار الکتریکی
image U تصویر الکتریکی
electric unit U واحدهای الکتریکی
resistor U مقاومت الکتریکی
electrical connections U اتصالات الکتریکی
electric traction U قوه الکتریکی
voltage U فشار الکتریکی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com