English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 220 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
militia U نیروی شبه نظامی
militias U نیروی شبه نظامی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
parity U تعادل نیروی نظامی
force U نیروی نظامی
forces U نیروی نظامی
forcing U نیروی نظامی
militia U نیروی نظامی
militia U نیروی مقاومت ملی جنگجویان غیر نظامی
militias U نیروی نظامی
militias U نیروی مقاومت ملی جنگجویان غیر نظامی
boot camp U اردوگاه تعلیمات نظامی نیروی دریایی
boot camps U اردوگاه تعلیمات نظامی نیروی دریایی
army terminals U باراندازهای نظامی سکوهای نظامی باراندازهای نیروی زمینی
by military force U با نیروی نظامی
counter march U تغییر جهت نیروی نظامی عقب گرد عقب گرد کردن تغییر رویه دادن
provost court U دادگاه فرمانداری نظامی یا نیروی اشغالی
saber rattling U نمایش نیروی نظامی
soldiery U نیروی نظامی
state guard U نیروی نظامی ایالتی
the sabre U نیروی نظامی
Other Matches
militarism U روح سربازی یا نظامی گری نظامی گری توسل به قدرت نظامی
judge advocate U دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
facings U یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
facing U یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
manoeuvres U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvring U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
terminal command U فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
maneuvres U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvre U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvred U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvring U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvred U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
terminals U سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
rank and file U صفوف مختلف نظامی سلسله مراتب نظامی
terminal U سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
phantom order U قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
military channel U چانل نظامی مجرای نظامی
military government U حکومت نظامی فرمانداری نظامی
magneto electricity U نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
blue water school U انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
reenforceŠetc U نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
e.m.f U force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
juggernauts U نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
juggernaut U نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
torque U نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
expeditionary U نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
air force personnel with the army U پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
electromotive force U نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
military impedimenta U شماره بارنامه نظامی شماره حمل بار نظامی
no man's land U زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
army landing forces U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
threat force U نیروی دشمن نیروی مخالف
buoyancy U نیروی بالابر نیروی شناوری
attack force U نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
self propulsion U حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
counter force U نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
allocated manpower U نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
geomagnetism U نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
naval aviation U قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
free gyroscope U نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
martial law U مقررات حکومت نظامی حکومت نظامی
hand salute U سلام نظامی دادن سلام نظامی
court martial U محاکمه نظامی محاکمه نظامی کردن
Marine Corps U نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
army aircraft U هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
commandant of marine corps U فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
component command U قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
foreign military sales U فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
eagle flight U نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
attached strength U استعداد نیروی زیر امر نیروی زیر امر
mil U نظامی
soldier U نظامی
military U نظامی
martial U نظامی
service U نظامی
martin U نظامی
serviced U نظامی
soldiers U نظامی
fort U دژ نظامی
warlike U نظامی
counter military U ضد عملیات نظامی
military government U دولت نظامی
military training U اموزش نظامی
defensive architecture U معماری نظامی
council ofwar U شورای نظامی
military testament U وصیتنامه نظامی
military training U تعلیم نظامی
court martial U دادگاه نظامی
military specifications U خصوصیات نظامی
military services U قسمتهای نظامی
dressing parade U مشق نظامی
military resources U منابع نظامی
military psychology U روانشناسی نظامی
military posture U وضعیت نظامی
military posture U ارایش نظامی
military specifications U کدتخصصی نظامی
military spending U مخارج نظامی
court martiall U دادگاه نظامی
court martiall U شورای نظامی
court material U دادگاه نظامی
defense information U اطلاعات نظامی
khaki U لباس نظامی
detention barrack U بازداشتگاه نظامی
military strategy U استراتژی نظامی
military platform U سکوی نظامی
camp U اردوگاه نظامی
the military profession U کار نظامی
standing orders U امریه نظامی
standing order U امریه نظامی
strategic map U نقشه نظامی
spirit de corps U غرور نظامی
guest house U مهمانسرای نظامی
guest houses U مهمانسرای نظامی
salute U احترام نظامی
saluted U احترام نظامی
salutes U احترام نظامی
saluting U احترام نظامی
truck vehicle U خودرو نظامی
civil U غیر نظامی
martial law U حکومت نظامی
the sabre U حکومت نظامی
councils of war U شورای نظامی
council of war U شورای نظامی
paramilitary U شبه نظامی
paramilitaries U شبه نظامی
militarily U از لحاظ نظامی
soldiers U فرد نظامی
soldiers U نظامی شدن
soldier U فرد نظامی
soldier U نظامی شدن
tunc U پیراهن نظامی
military service U خدمت نظامی
army attache U وابسته نظامی
militarists U نظامی گرا
militarist U نظامی گرا
Military operations. U عملیات نظامی
campound U کمپ نظامی
necker chief U کاشکول نظامی
to attain a great age U به سن بالارسیدن [نظامی ]
neck cloth U کاشکول نظامی
camps U اردوگاه نظامی
stronghold U قلعه نظامی
strongholds U قلعه نظامی
civilians U غیر نظامی
civilian U غیر نظامی
drilling U تمرین نظامی
provost marshal U قاضی نظامی
word of command U فرمان نظامی
army staff U ستاد نظامی
prisidio U قلعه نظامی
ceremony U مراسم نظامی
ceremonies U مراسم نظامی
articles of war U قانون نظامی
attache U وابسته نظامی
camped U اردوگاه نظامی
military government U حکومت نظامی
regions U ناحیه نظامی
martial spirit U روح نظامی
installation U قسمت نظامی
installation U موسسه نظامی
garrison state U ایالت نظامی
military assistance U کمک نظامی
installations U قسمت نظامی
installations U موسسه نظامی
invasion currency U پول نظامی
region U ناحیه نظامی
active U نظامی کادر
military funds U بودجه نظامی
military court U دادگاه نظامی
martial rule U حکومت نظامی
military funds U اعتبار نظامی
military expenditure U مخارج نظامی
military body U هیئت نظامی
military doctorine U مقررات نظامی
military attache U وابسته نظامی
general outpatient clinic U درمانگاه نظامی
posts U پست نظامی
posted U پست نظامی
militarization U نظامی کردن
military advisor U مستشار نظامی
military courtesy U شئونات نظامی
militarize U نظامی کردن
military adviser U مستشار نظامی
exercised U مشق نظامی
military courtesy U احترامات نظامی
intelligence U اطلاعات نظامی
military area U منطقه نظامی
post- U پست نظامی
citadels U قلعه نظامی
post U پست نظامی
drills U مشق نظامی
drilled U مشق نظامی
citadel U قلعه نظامی
drill U مشق نظامی
military doctorine U دکترین نظامی
military crest U خط الراس نظامی
party U عده نظامی
columns U ستون نظامی
column U ستون نظامی
exercise U مانور نظامی
cadets U دانشجوی نظامی
cadet U دانشجوی نظامی
martial court U دادگاه نظامی
exercises U مانور نظامی
exercises U مشق نظامی
military grid U شبکه نظامی
march U گام نظامی
military intelligence U اطلاعات نظامی
maneuver U تمرین نظامی
military occupational speciality U کد تخصصی نظامی
fortress U استحکامات نظامی
military justice U دادرسی نظامی
exercise U مشق نظامی
exercised U مانور نظامی
fortresses U استحکامات نظامی
military justice U دادسرای نظامی
military intervention U مداخله نظامی
field colors U پرچم نظامی
marched U گام نظامی
regimental U لباس نظامی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com