Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
static
U
نیروی ثابت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
retardation
U
[افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین]
[در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
Other Matches
static employment
U
کاربرد توپخانه پدافند هوایی در سکوی ثابت یا در پدافندهوایی ثابت
magneto electricity
U
نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
reenforceŠetc
U
نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
blue water school
U
انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
juggernaut
U
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
juggernauts
U
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
torque
U
نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
e.m.f
U
force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
air force personnel with the army
U
پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
expeditionary
U
نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
fixed capital
U
سپرده ثابت اموال ثابت یکان
static test
U
ازمایش در وضعیت ثابت یا به حالت ثابت
electromotive force
U
نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
standing order
U
دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
standing orders
U
دستورالعملهای ثابت دستورات ثابت
no man's land
U
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
army landing forces
U
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
threat force
U
نیروی دشمن نیروی مخالف
attack force
U
نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
buoyancy
U
نیروی بالابر نیروی شناوری
sample
U
مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
sampled
U
مداری که سیگنال ورودی آنالوگ را برای مدت طولانی برای مبدل آنالوگ به دیجیتال ثابت نگه می دارد تا خروجی ثابت تولید شود
self propulsion
U
حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
counter force
U
نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
geomagnetism
U
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
allocated manpower
U
نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
free gyroscope
U
نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
naval aviation
U
قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
standing
U
ثابت دستورالعمل ثابت
steadies
U
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadiest
U
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadying
U
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steady
U
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadied
U
مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
army aircraft
U
هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
Marine Corps
U
نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
fix
U
ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
fixes
U
ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
commandant of marine corps
U
فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
component command
U
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
eagle flight
U
نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
attached strength
U
استعداد نیروی زیر امر نیروی زیر امر
static
U
ثابت
fixes
U
ثابت
permanent
U
ثابت
leger or ledger
U
ثابت
stationary
U
ثابت
fix
U
ثابت
firmer
U
ثابت
firmest
U
ثابت
firms
U
ثابت
fiducial
U
ثابت
changeless
U
ثابت
undeviating
<adj.>
U
ثابت
unswerving
<adj.>
U
ثابت
firm
U
ثابت
equable
U
ثابت
fixing
U
ثابت
fixed
U
ثابت
loyal
U
ثابت
sustains
U
ثابت
sustained
U
ثابت
sustain
U
ثابت
established
U
ثابت
invariable
U
ثابت
specific
U
ثابت
specifics
U
ثابت
immovable
U
ثابت
thetic
U
ثابت
rugged
U
ثابت
settled
U
ثابت
standstill
U
ثابت
steadier
U
ثابت تر
solid
U
ثابت
solids
U
ثابت
disputeless
U
ثابت
resolute
U
ثابت
fixed bridge
U
پل ثابت
thetical
U
ثابت
stables
U
ثابت
steadying
U
ثابت
steadied
U
ثابت
steady
U
ثابت
inalterable
U
ثابت
patting
U
ثابت
patted
U
ثابت
stable
U
ثابت
incommutable
U
ثابت
pats
U
ثابت
pat
U
ثابت
constants
U
ثابت
steadiest
U
ثابت
truer
U
ثابت
true
U
ثابت
hard and fast
U
ثابت
truest
U
ثابت
steadies
U
ثابت
pegged
U
ثابت
indelible
U
ثابت
constant
U
ثابت
unshaken
U
ثابت
regular salary
U
حقوق ثابت
fixed length
U
با درازای ثابت
fixed disk
U
دیسک ثابت
semifixed
U
نیم ثابت
idee fixe
U
فکر ثابت
fixed inputs
U
نهادههای ثابت
fixed inputs
U
منابع ثابت
fixed echo
U
اکوی ثابت
real constant
U
ثابت حقیقی
semifixed
U
نیمه ثابت
rate constant
U
ثابت سرعت
hubble constant
U
ثابت هابل
image phase change coefficient
U
ثابت فازی
gas constant
U
ثابت گازها
proportionality constant
U
ثابت تناسب
fixed pivot
U
لولای ثابت
gas constant
U
ثابت گاز
fixed davit
U
جرثقیل ثابت
inertia constant
U
ثابت اینرسی
prover
U
ثابت کردن
invariably
U
بطور ثابت
gravitational constant
U
ثابت جاذبه
hard set
U
ثابت شده
immovably
U
بطور ثابت
fixed light
U
چراغ ثابت
quantum of action
U
ثابت پلانک
frozen wages
U
مزدهای ثابت
an inflexible resolution
U
عزم ثابت
gravitational constant
U
ثابت گرانش
fixed field
U
میدان ثابت
stabilize
U
ثابت کردن
fixation
U
ثابت کردن
screening constant
U
ثابت پوشش
stabilized
U
ثابت کردن
fixed format
U
قابل ثابت
proved
U
ثابت کردن
prove
U
ثابت کردن
stabilizes
U
ثابت کردن
fixations
U
ثابت کردن
stabilising
U
ثابت کردن
fixed income
U
درامد ثابت
fixed ersistor
U
مقاومت ثابت
self consistent
U
ثابت قدم
flat-footed
U
ثابت قطعی
flat footed
U
ثابت قطعی
self centered
U
ثابت ونامتحرک
resolvedly
U
با عزم ثابت
stabilised
U
ثابت کردن
fixed head
U
با نوک ثابت
stabilises
U
ثابت کردن
rhumb line
U
راه ثابت
rydberg constant
U
ثابت ریدبرگ
scale down
U
به نسبت ثابت
resolute
U
ثابت قدم
fixed point
U
ممیز ثابت
k
U
ثابت دی الکتریک
constant
U
مقدار ثابت
madelung constant
U
ثابت مادلونگ
fixed supply
U
عرضه ثابت
constant
U
ثابت دایمی
fixes
U
ثابت ماندن
fixes
U
ثابت شدن
constant
U
عدد ثابت
fixed storage
U
حافظه ثابت
magnetic constant
U
ثابت مغناطیسی
fixed star
U
ستاره ثابت
standpoints
U
نقطه ثابت
standpoint
U
نقطه ثابت
constants
U
ثابت قدم
frequency constant
U
ثابت فرکانس
fixes
U
ثابت کردن
fixed storage
U
انباره ثابت
constant
U
ثابت قدم
instability constant
U
ثابت ناپایداری
fix
U
ثابت شدن
lastingly
U
بطور ثابت
lastering friendship
U
دوستی پا بر جا یا ثابت
fixed system
U
توزیع ثابت اب
fix
U
ثابت ماندن
fixed term deposit
U
سپرده ثابت
fixed weight
U
وزن ثابت
ionization constant
U
ثابت یون
formation constant
U
ثابت تشکیل
force constant
U
ثابت نیرو
foothole
U
جای ثابت
fix
U
ثابت کردن
foixed satellite
U
ماهواره ثابت
invariant
U
ثابت نامتغیر
lattice constant
U
ثابت شبکه
fixed slab buttress dam
U
سد با پشتبند ثابت
demonstrating
U
ثابت کردن
demonstrates
U
ثابت کردن
planck's constant
U
ثابت پلانک
permittivity
U
ثابت دی الکتریک
constants
U
مقدار ثابت
permanent way
U
مسیر ثابت
permanent shuttering
U
قالب ثابت
fixed price
U
قیمت ثابت
abhide
U
ثابت بودن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com