Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
threat force
U
نیروی تهدید کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
juggernauts
U
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
juggernaut
U
نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
threatener
U
تهدید کننده
minatory
U
تهدید کننده
minacious
U
تهدید کننده
imminent
U
تهدید کننده
imminently
U
بطور تهدید کننده
impendent
U
تهدید کننده اویزان
imminence
U
خطر تهدید کننده
component command
U
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
menaces
U
چیزی که تهدید کننده است
menaced
U
چیزی که تهدید کننده است
menace
U
چیزی که تهدید کننده است
army landing forces
U
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
attack force
U
نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
striking force
U
نیروی تک کننده یا کمین کننده
blocking force
U
نیروی سد کننده
component
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
counterpoise
U
نیروی متعادل کننده
army of occupation
U
نیروی اشغال کننده
holding force
U
نیروی تثبیت کننده
magnetizing force
U
نیروی مغناطیسی کننده
equalizing force
U
نیروی برابر کننده
moving power
U
نیروی جابجا کننده
righting moment
U
نیروی راست کننده ناو
p force
U
نیروی جلوبرنده یاپرت کننده
reinforcing
U
نیروی تقویتی تقویت کننده
service component
U
نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات
air force component
U
نیروی هوایی شرکت کننده در عملیات
component change order
U
دستورالعمل تغییر یک نیروی شرکت کننده در عملیات
army component
U
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
supporting arms
U
نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
navy component
U
نیروی دریایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات
air force component
U
نیروی هوایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات
remanence
U
چگالی شار باقیمانده در یک ماده بعد از از بین رفتن نیروی مغناطیس کننده
reenforceŠetc
U
نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
magneto electricity
U
نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
blue water school
U
انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
e.m.f
U
force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
torque
U
نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
expeditionary
U
نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
air force personnel with the army
U
پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
electromotive force
U
نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
task unit
U
نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
army commander
U
فرمانده نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات فرمانده قسمت زمینی
no man's land
U
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
threat force
U
نیروی دشمن نیروی مخالف
buoyancy
U
نیروی بالابر نیروی شناوری
self propulsion
U
حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
blackmails
U
تهدید
intimidation
U
تهدید
blackmailing
U
تهدید
blackmailed
U
تهدید
blackmail
U
تهدید
minacity
U
تهدید
fulmination
U
تهدید
menaced
U
تهدید
threats
U
تهدید
menaces
U
تهدید
menace
U
تهدید
threat
U
تهدید
menaced
U
تهدید کردن
launch a threat
U
تهدید کردن
he threatened or resingn
U
تهدید کرد
threatened
U
تهدید کردن
bullyrag
U
تهدید کردن
menaces
U
تهدید کردن
to show one's teeth
U
تهدید کردن
threaten
U
تهدید کردن
denouncing
U
تهدید کردن
denounces
U
تهدید کردن
denounced
U
تهدید کردن
threateningly
U
تهدید امیز
denounce
U
تهدید کردن
threatening
U
تهدید امیز
intimidatory
U
تهدید امیز
overhangs
U
تهدید کردن
overhang
U
تهدید کردن
threatens
U
تهدید کردن
menacingly
U
تهدید کنان
death thread
U
تهدید به مرگ
minaciously
U
تهدید کنان
minatory
U
تهدید امیز
minatorily
U
از روی تهدید
threat appeal
U
توسل به تهدید
hoid up
U
راهزنی با تهدید
racketeering
U
اخاذی به تهدید
menacingly
U
از روی تهدید
threats
U
تهدید کردن
menacing
<adj.>
U
تهدید آمیز
menace
U
تهدید کردن
threat
U
تهدید کردن
coercion
U
تهدید واجبار
counter force
U
نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
geomagnetism
U
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
allocated manpower
U
نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
free gyroscope
U
نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
naval aviation
U
قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
intimidate
U
با تهدید وادار کردن
threatens
U
تهدید کردن ترساندن
threatened
U
تهدید کردن ترساندن
threat
U
دشمن تهدید کردن
threaten
U
تهدید کردن ترساندن
terrorization
U
تهدید وارعاب ارعابگری
blacked
U
تهدید امیز عبوسانه
hectors
U
تهدید یا ازار کردن
hectoring
U
تهدید یا ازار کردن
black
U
تهدید امیز عبوسانه
blacker
U
تهدید امیز عبوسانه
hectored
U
تهدید یا ازار کردن
hector
U
تهدید یا ازار کردن
blacks
U
تهدید امیز عبوسانه
intimidates
U
با تهدید وادار کردن
threats
U
دشمن تهدید کردن
threaten with death
U
تهدید به قتل کردن
blackest
U
تهدید امیز عبوسانه
deterrence
U
منع از راه ارعاب و تهدید
extorting
U
بزور تهدید یاشکنجه گرفتن
assault
U
تهدید به ضرب کردن کسی
assaulted
U
تهدید به ضرب کردن کسی
assaults
U
تهدید به ضرب کردن کسی
extort
U
بزور تهدید یاشکنجه گرفتن
extorts
U
بزور تهدید یاشکنجه گرفتن
threat study
U
بررسی توسعه تهدید دشمن
robbery
U
دزدی مقرون به ازار یا تهدید
I'll show you ! just you wait !
U
حالاخواهی دید ! ( درمقام تهدید )
To put in an appearance .
U
نشانت میدهم ( درمقام تهدید)
robberies
U
دزدی مقرون به ازار یا تهدید
extorted
U
بزور تهدید یاشکنجه گرفتن
He threatened to thrash the life out of me.
U
مرا به یک کتک حسابی تهدید کرد
Is that your final word ?
U
همین ؟( درمقام اتمام حجت یا تهدید )
coast is clear
<idiom>
U
هیچ خطری تورا تهدید نمیکند
corrector
U
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
I wI'll show you! Who do you think you are ?I know how to handle (treat) people like you !
U
خیال کردی! خیالت رسیده ! ( درمقام تهدید )
Marine Corps
U
نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
army aircraft
U
هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
I'll cook your goose !I'll fix you good and proper !
U
آشی برایت بپزم که خودت حظ کنی ( درمقام تهدید )
commandant of marine corps
U
فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
disaster recovery plan
U
طرح یک واکنش به هنگامیکه خطری نرم افزار و سخت افزار را تهدید میکند
eagle flight
U
نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
altitude/height hold
U
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder
U
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor
U
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller
U
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
attached strength
U
استعداد نیروی زیر امر نیروی زیر امر
quick disconnect coupling
U
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor
U
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network
U
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
del credere
U
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
changer
U
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
interceptors
U
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
vasomotor
U
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
steam fitter
U
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
distractive
U
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
detonators
U
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonator
U
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
makgi boowi
U
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
interceptor
U
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
search jammer
U
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
padding
U
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
prepossessing
U
مجذوب کننده جلب توجه کننده
sprining charge
U
خرج چال کننده یا گود کننده
suppressive
U
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
claqueur
U
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
expostulator
U
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
astigmatizer
U
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order
U
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
homager
U
تجلیل کننده کرنش کننده
thwarter
U
خنثی کننده مسدود کننده
suberter
U
سرنگون کننده تضعیف کننده
corruptor
U
فاسد کننده منحرف کننده
corrupter
U
فاسد کننده منحرف کننده
prosecutors
U
پیگرد کننده تعقیب کننده
intermediaries
U
وساطت کننده مداخله کننده
thickeners
U
غلیظ کننده پرپشت کننده
lifter
U
مرتفع کننده برطرف کننده
vibrator
U
ارتعاش کننده نوسان کننده
coordinator
U
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
intermediary
U
وساطت کننده مداخله کننده
divider
U
جدا کننده تقسیم کننده
vibrators
U
ارتعاش کننده نوسان کننده
gesticulant
U
اشاره کننده وحرکت کننده
prosecutor
U
پیگرد کننده تعقیب کننده
insulator
U
جدا کننده عایق کننده
thickener
U
غلیظ کننده پرپشت کننده
insulators
U
جدا کننده عایق کننده
contractive
U
جمع کننده چوروک کننده
modifier
U
اصلاح کننده تعدیل کننده
the producer and the consumer
U
تولید کننده و مصرف کننده
desolater
U
ویران کننده متروک کننده
practicer
U
تمرین کننده مشق کننده
provisioner
U
تدارک کننده تهیه کننده
toasters
U
سرخ کننده برشته کننده
whetstone
U
تیز کننده تند کننده
toaster
U
سرخ کننده برشته کننده
desolator
U
ویران کننده متروک کننده
modulator demodulator
U
تلفیق کننده- تفکیک کننده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com