English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
task force U نیروی اجرای عملیات
task forces U نیروی اجرای عملیات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
time resolution U جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
farmgate type operations U رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
concept of operations U روش اجرای عملیات
task element U عنصر اجرای عملیات
components U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
launches U اجرای حمله شروع عملیات
launched U اجرای حمله شروع عملیات
operators U ترتیب اجرای عملیات ریاضی
task element U قسمت مامور اجرای عملیات
launch U اجرای حمله شروع عملیات
precedence U ترتیب اجرای عملیات ریاضی
operator U ترتیب اجرای عملیات ریاضی
launching U اجرای حمله شروع عملیات
army operations center U مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
interdict U ممانعت کردن اجرای عملیات ممانعتی
task fleet U ناوگان مامور اجرای عملیات یا ماموریت
task group U ناو گروه مامور اجرای عملیات
e hour U وقت مخصوص اجرای عملیات ستادی
delay position U موضع مخصوص اجرای عملیات تاخیری
aircraft turn around U اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات
force rendezvous U نقطه الحاق هواپیماها یاکشتیها برای اجرای عملیات
theater army U نیروی زمینی صحنه عملیات
army in the field U نیروی زمینی درصحنه عملیات
cycle U تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده
cycled U تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده
duplication check U بررسی ای که لازمه اش یکسان بودن نتایج دو اجرای مستقل یک عملیات میباشد
cycles U تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده
air force component U نیروی هوایی شرکت کننده در عملیات
army personnel system U سیستم عملیات پرسنلی نیروی زمینی
army personnel center U مرکز عملیات پرسنلی نیروی زمینی
service component U نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات
processes U برنامهای که زمان اجرای دستورات آن در CPU بیشتر از عملیات ورودی و خروجی است
process U برنامهای که زمان اجرای دستورات آن در CPU بیشتر از عملیات ورودی و خروجی است
component change order U دستورالعمل تغییر یک نیروی شرکت کننده در عملیات
hand U سیستم جاری که عملوند عملیات را با اجرای دستورات از طریق صفحه کلید کنترل میکند
handing U سیستم جاری که عملوند عملیات را با اجرای دستورات از طریق صفحه کلید کنترل میکند
chief army censor U افسر نافر فرماندهی عملیات مشترک نیروی زمینی
navy component U نیروی دریایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات
air force component U نیروی هوایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات
naval landing party U تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
chaining U اجرای یک برنامه خیلی بزرگ که با اجرای بخشهای کوچکتر در یک زمان
real time U اجرای چندین کار بلا درنگ همزمان بدون کاهش سرعت اجرای فرایندی
Sound Recorder U امکانی در ویندوز ماکروسافت که به کاربر امکان اجرای فایلهای صورت ای دیجیتالی یا ضبط صوت روی دیسک و اجرای ویرایش ابتدایی میدهد
run duration U خطایی که هنگام اجرای برنامه یا وقوع خطا در حین اجرای برنامه تشخیص داده شود
pipeline U اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
pipelines U اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
buffered computer U کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
army component U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
anticrop operations U عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
counter air U عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
counter air operations U عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
blue water school U انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
reenforceŠetc U نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
magneto electricity U نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
application of fire U اجرای اتش روی هدفهای مورد نظر اجرای اتش
feasibility study U مطالعه قابلیت اجرای کار بررسی امکان اجرای کار
e.m.f U force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
juggernaut U نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
juggernauts U نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
torque U نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
air force personnel with the army U پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
expeditionary U نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
possession money U حق الحفظ دستمزدی که در برای اجرای حکم تملیک یا صیانت ملک تملیک شده از طریق اجرای حکم به مامور اجراداده میشود
electromotive force U نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
statement U 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statements U 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
propagated U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagate U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagates U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagating U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
land control operation U عملیات کنترل زمین عملیات
code panel U رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
no man's land U زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
housekeeping U عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
army landing forces U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
buoyancy U نیروی بالابر نیروی شناوری
attack force U نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
threat force U نیروی دشمن نیروی مخالف
air sea rescue U عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air-sea rescue U عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
self propulsion U حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
m U مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
performance standard U معیارهای عملکرد معیارهای اجرای کار یاعملکرد یکان یا دستگاه معیارهای اجرای کار
counter force U نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
geomagnetism U نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
free gyroscope U نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
allocated manpower U نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
naval aviation U قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
beachmaster's unit U یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
Marine Corps U نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
army aircraft U هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
airhead operations U عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
post attack U بعد از اجرای حمله یا تک وقایع بعد از اجرای حمله
operation U 1-عملیات روی دو عملوند. 2-عملیات روی عملوند به صورت دودویی
combined operations U عملیات رستههای مرکب عملیات مرکب
commandant of marine corps U فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
component command U قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
Sound Blaster U و پس اجرای آن
runs U اجرای
run U اجرای
armistise U متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
eagle flight U نیروی هوا روی در حال اماده باش نیروی هوا روی اماده
carry out the obligations U اجرای تعهدات
enforcement of a judgment U اجرای حکم
uses U اجرای چیزی
rerun U اجرای مجدد
test run U اجرای ازماینده
budget execution U اجرای بودجه
machine run U اجرای ماشین
administer justice U اجرای عدالت
parallel run U اجرای موازی
fulfilment of an obligation U اجرای تعهد
concurrently U اجرای همزمان
ground work U اجرای فن در خاک
plan implementation U اجرای برنامه
auto da fe U اجرای رای
performance of a contract U اجرای قرارداد
use U اجرای چیزی
execution of wills U اجرای وصایا
execution of judgments U اجرای احکام
dry run U اجرای ازمایشی
conduct of fire U اجرای تیراندازی
post strike U بعد از اجرای تک
conduct of fire U اجرای اتش
administration of justice U اجرای عدالت
test run U اجرای ازمایشی
concurrent execution U اجرای همزمان
program execution U اجرای برنامه
wargaming U اجرای بازی جنگ
legal enforcement U اجرای حکم دادگاه
insubordination U سرپیچی از اجرای دستور
policy instrument U ابزار اجرای سیاست
enforcement by writ U اجرای حکم دادگاه
involving U آغاز با اجرای یک برنامه
transattack period U زمان اجرای تک اتمی
involves U آغاز با اجرای یک برنامه
reprieving U تعلیق اجرای مجازات
methode of fire U روش اجرای تیراندازی
reprieves U تعلیق اجرای مجازات
checks U اجرای خشک یک برنامه
apply a correct holt U اجرای فن صحیح کشتی
check U اجرای خشک یک برنامه
technique U روش یا فن اجرای کار
techniques U روش یا فن اجرای کار
administration of a will U اجرای وصیت نامه
multitasking U اجرای چندین کار
checked U اجرای خشک یک برنامه
reprieve U تعلیق اجرای مجازات
war game U اجرای بازی جنگ
multi tasking U اجرای چندین کار
reprieved U تعلیق اجرای مجازات
pursuance of a plan U اجرای نقشه یا طرحی
law enforcement U اجرای قوانین [حقوقی]
involve U آغاز با اجرای یک برنامه
enforcement of a judment U اجرای حکم دادگاه
desk U اجرای خشک برنامه
operated U دستورات اجرای کامپیوتر
class i activity U اجرای اماد طبقه 1
launching U شروع یا اجرای یک برنامه
operate U دستورات اجرای کامپیوتر
final process U دستور اجرای حکم
desks U اجرای خشک برنامه
launches U شروع یا اجرای یک برنامه
launched U شروع یا اجرای یک برنامه
launch U شروع یا اجرای یک برنامه
by the number U اجرای فرمان با شماره
implementation of the decisions U اجرای قرار [رای]
class ii activity U اجرای اماد طبقه 2
self aid U اجرای کمکهای اولیه
concurrent program execution U اجرای همزمان برنامه
operates U دستورات اجرای کامپیوتر
enforcement of judgement U اجرای احکام قضایی
launch an attack U اجرای حمله شروع تک
aerospace projection operations U عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
attached strength U استعداد نیروی زیر امر نیروی زیر امر
passive U وقت کشی بدون اجرای فن
specific performance U نحوه اجرای معین در قرارداد
passives U وقت کشی بدون اجرای فن
phases U دوره زمانی اجرای برنامه
execute U اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
passes U 1-اجرای حلقه یک بار. 2-یک عمل
execution U اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
mission request U درخواست اجرای ماموریت هوایی
concept U تدبیر روش اجرای یک چیز
executed U اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
passed U 1-اجرای حلقه یک بار. 2-یک عمل
enterprises U اقدام به اجرای قوانین کردن
enterprise U اقدام به اجرای قوانین کردن
suspends U به عقب انداختن اجرای حکم
suspending U به عقب انداختن اجرای حکم
suspend U به عقب انداختن اجرای حکم
overlap processing U اجرای همزمان فعالیتهای ورودی
concepts U تدبیر روش اجرای یک چیز
high angle pit U چاله مخصوص اجرای تیرقائم
textbook U اجرای حرکت کامل و فنی
textbooks U اجرای حرکت کامل و فنی
executing U اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
phased U دوره زمانی اجرای برنامه
executes U اجرای برنامه کامپیوتری یا فرآیند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com