English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
central station U نیروگاه مرکزی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cpu time U مقدار زمانی که توسط پردازش مرکزی به اجرای دستورالعملهای برنامه اختصاص داده میشود زمان واحد پردازشگر مرکزی
central U متصدی مرکز تلفن مرکزی مرکزی
headquarters U شعبه مرکزی اداره مرکزی
paching central U سیستم مرکزی ارتباطات سیستم کنترل فنی مرکزی مدارات مخابراتی
power stations U نیروگاه
power plant U نیروگاه
power plants U نیروگاه
powerhouses U نیروگاه
powerhouse U نیروگاه
power station U نیروگاه
generating plant U نیروگاه
electric plant U نیروگاه
energy plant U نیروگاه
nuclear power station U نیروگاه هستهای
nuked U نیروگاه اتمی
nuke U نیروگاه اتمی
nukes U نیروگاه اتمی
power plant U نیروگاه برق
hydroelectric station U نیروگاه ابی
nuclear power plant U نیروگاه هسته ای
power plants U نیروگاه برق
nuking U نیروگاه اتمی
nuclear power station U نیروگاه هسته ای
isolated electric plant U نیروگاه روستایی
atomic power station [plant] U نیروگاه هسته ای
power plant U نیروگاه موتور مولدنیرو
low voltage power station U نیروگاه فشار ضعیف
power plants U نیروگاه موتور مولدنیرو
high tension power plant U نیروگاه فشار قوی
generating station U پست نیرو نیروگاه
high voltage plant U نیروگاه فشار قوی
after bay [مجرائی که آب را از نیروگاه تخلیه میکند.]
central postal directory U دفتر مرکزی خدمات پستی دفتر مدیریت پستی مرکزی
core U مرکزی
focal line U خط مرکزی
cores U مرکزی
focal U مرکزی
centre pocket U مرکزی
central pumping station U مرکزی
centerline U خط مرکزی
axial U مرکزی
central U مرکزی
cl U خط مرکزی
centrical U مرکزی
centre game U بازی مرکزی
boost coil U کوئل مرکزی
central processing unit U واحدپردازنده مرکزی
center distance U فاصله مرکزی
central heating U حرارت مرکزی
central heating U گرمایش مرکزی
axial pressure U فشار مرکزی
central terminal U پایانه مرکزی
central fissure U شیار مرکزی
center U گروه مرکزی
central processor U پردازنده مرکزی
central processor U پردازشگر مرکزی
eccentricity U برون مرکزی
eccentricities U برون مرکزی
central site U سایت مرکزی
central position U وضعیت مرکزی
central government U حکومت مرکزی
central sulcus U شیار مرکزی
central limit theorem U قضیه حد مرکزی
central convolution U شکنج مرکزی
central control desk U میزفرمان مرکزی
central gyrus U شکنج مرکزی
central city U شهر مرکزی
central canal U مجرای مرکزی
central load U بار مرکزی
central office U دفتر مرکزی
central bank U بانک مرکزی
central position U قرارگاه مرکزی
central head U فشار مرکزی
concourse U تالار مرکزی
head office U دفتر مرکزی
centralists U مرکزی نگر
centralist U مرکزی نگر
holding company U شرکت مرکزی
nucleus U لب هسته مرکزی
nuclei U لب هسته مرکزی
subcentral U زیر مرکزی
centralism U مرکزی نگری
spherical angle U زاویه مرکزی
state government U دولت مرکزی
central U کامپیوتر مرکزی
central U تلفن چی مرکزی
three center bonding U پیوند سه مرکزی
three centred curve U منحنی سه مرکزی
central focusing wheel U چرخهزوم مرکزی
centralized plan U پلان مرکزی
head office U اداره مرکزی
fovea centralis U فرورفتگی مرکزی
centrum U جسم مرکزی
centripetal U جانب مرکزی
centrosymmetric U متقارن مرکزی
mainframes U پردازنده مرکزی
center base U میدان مرکزی
mainframe U پردازنده مرکزی
centrically U بطور مرکزی
directrix U خط تیر مرکزی
fore and aft center line U خط مرکزی سراسری
centrifugal U گریز از مرکزی
vertical center line illusion U خطای خط قائم مرکزی
Central African Republic جمهوری آفریقای مرکزی
cns U دستگاه عصبی مرکزی
GHQ U مخفف ستاد مرکزی
inner cities U بخش مرکزی شهر
inner city U بخش مرکزی شهر
centre counter defence U دفاع متقابل مرکزی
cento U سازمان پیمان مرکزی
German Central Bank U بانک مرکزی آلمان
center of gravity axis U محور ثقل مرکزی
unit central processing U واحد پردازش مرکزی
the middlands U استانهای مرکزی انگلستان
measures of central tendency U اندازههای گرایش مرکزی
centre pawns U پیادههای مرکزی شطرنج
central planning U برنامه ریزی مرکزی
central mass storage U انباره انبوه مرکزی
heliocentric system U دستگاه خورشید مرکزی
geocentric U دوران زمین مرکزی
central heating system U دستگاه حرارت مرکزی
one shot pump U پمپ روغن مرکزی
rimland U حومه ناحیه مرکزی
scandinavian defence U دفاع متقابل مرکزی
statolatry U حمایت ازقدرت مرکزی
central control panel U تابلوی مرکزی کنترل
precentral gyrus U شکنج پیش مرکزی
central processing unit U واحد پردازش مرکزی
central tendency measures U اندازههای گرایش مرکزی
multicenter binding U پیوند چند مرکزی
geocentric system U دستگاه زمین مرکزی
heartlands U منطقه مرکزی وحیاتی
cores U هسته مرکزی مفتول
nave U تالار مرکزی صحن
core U هسته مرکزی مفتول
downtown U قسمت مرکزی شهر
heartland U منطقه مرکزی وحیاتی
golds U دایره مرکزی هدف
gold U دایره مرکزی هدف
post office U اداره مرکزی پست
naves U تالار مرکزی صحن
post offices U اداره مرکزی پست
centred U وسط ونقطه مرکزی
conurbation U شهر مهم مرکزی
centers U وسط ونقطه مرکزی
center U وسط ونقطه مرکزی
conurbations U شهر مهم مرکزی
centre U وسط ونقطه مرکزی
axis of the bore U محور مرکزی لوله
centered U وسط ونقطه مرکزی
osset U اریایی نژادان قفقاز مرکزی
central railway station U ایستگاه مرکزی راه اهن
sweet spot U قسمت مرکزی راکت یا چوب
umbilical U واقع در نزدیکی ناف مرکزی
radian U زاویه مرکزی قوس دایره
geocentric U دارای مرکزی در زمین زمینی
general posr office U اداره مرکزی پست در لندن
geothermal U وابسته به حرارت مرکزی زمین
geothermic U وابسته به حرارت مرکزی زمین
high asia U قسمت بلند و مرکزی امریکا
king's yellow U مارهای صیادجوندگان امریکای مرکزی
directrix U خط مرکزی منطقه اتش توپ
keels U ستون عرضی مرکزی ناو
organization of central american states U سازمان دول امریکای مرکزی
keel U ستون عرضی مرکزی ناو
x ring U دایره مرکزی هدف تیراندازی
central planning team U تیم طرح ریزی مرکزی
central food preparation facility U کارخانجات مرکزی تهیه موادغذایی
Ivory Coast U کرانهی مرکزی و غربی افریقا
center spot U نقطه مرکزی بیلیارد انگلیسی
pecan U درخت گردوی امریکای مرکزی
pecans U درخت گردوی امریکای مرکزی
totalism U رژیم حکومت متمرکز در یک قدرت مرکزی
danish gambit U گامبی دانمارکی در بازی مرکزی شطرنج
centralized U آنچه در یک موقعیت مرکزی قرار دارد
totalitarianism U رژیم حکومت متمرکز در یک قدرت مرکزی
abneural U واقع در مقابل دستگاه مرکزی عصب
central air data U مرکز تهیه اطلاعات هوایی مرکزی
wing section U بخش مرکزی یا پانل خارجی بال
statism U تمرکز قدرت اقتصادی در دولت مرکزی
low head plant U نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
centers U شخصی که مراقب عملیات کامپیوتر مرکزی است
centred U شخصی که مراقب عملیات کامپیوتر مرکزی است
centre U شخصی که مراقب عملیات کامپیوتر مرکزی است
centered U شخصی که مراقب عملیات کامپیوتر مرکزی است
balkline spot U نقطه مرکزی خط عرضی روی میز بیلیارد
crom U قسمت مجتمع اکثر تراشههای واحدپردازش مرکزی
cpu U Unit Processing Central واحد پردازش مرکزی
center U شخصی که موافب عملیات کامپیوتر مرکزی است
C.I.A U مخفف عبارت سازمان مرکزی اطلاعات آمریکا
slovak U نژاد اسلواک ساکن قسمت مرکزی چکوسلواکی
object U که دودویی که مستقیما واحد پردازش مرکزی را عمل میکند.
zero point U نقطه مرکزی گلوله اتشین اتمی در لحظه انفجار
indirect objects U که دودویی که مستقیما واحد پردازش مرکزی را عمل میکند.
direct objects U که دودویی که مستقیما واحد پردازش مرکزی را عمل میکند.
objected U که دودویی که مستقیما واحد پردازش مرکزی را عمل میکند.
objecting U که دودویی که مستقیما واحد پردازش مرکزی را عمل میکند.
objects U که دودویی که مستقیما واحد پردازش مرکزی را عمل میکند.
tulip design U طرح گل لاله [گاه اطراف ترنج مرکزی را با آن تزئین می کنند.]
multistation access unit U buH مرکزی برای اتصال کابلهای شبکه Token Ring
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com