Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
residual force
U
نیروهای ته مانده یاباقیمانده در محل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
barrier forces
U
نیروهای مامور سد کردن راه دشمن نیروهای حفافت ازموانع
fire coordination line
U
خط هماهنگی اتش هلی کوپترها و نیروهای هوابردو نیروهای الحاقی
military services
U
نیروهای نظامی وابسته به نیروهای مسلح
transient forces
U
نیروهای در حال عبور یا نقل و انتقال نیروهای در حال توقف موقت در منطقه عملیات
assigned forces
U
نیروهای مامور به نیروهای واگذارشده به
package forces
U
نیروهای پیش بینی شده نیروهای برش داده شده ازقبل
demarkation line
U
خط تقسیم نیروهای متخاصم خط مرز نیروهای متخاصم خط تحدید خط تحدید حدودنظامی طرفین
regional forces
U
نیروهای چریکی منطقهای نیروهای جوانمردان منطقهای
blue commander
U
فرمانده نیروهای خودی فرمانده نیروهای ابی
idle balance
U
مانده راکد مانده غیرفعال
hards
U
پس مانده کتان یاشاهدانه پس مانده
alert force
U
نیروهای اماده باش نیروهای اماده
retort residue
U
ته مانده یا پس مانده قرع
rinsing
U
پس مانده ابکشی پس مانده
residue check
U
بررسی تشخیص خطا که در آن داده دریافتی با یک مجموعه اعداد تقسیم میشود و باقی مانده بررسی میشود با باقی مانده مورد نظر
armed services
U
قسمتهای نیروهای مسلح یکانهای مسلح یکانهای نیروهای مسلح
lateral forces
U
نیروهای عرضی
battalions
U
نیروهای ارتشی
battalion
U
نیروهای ارتشی
opposing forces
U
نیروهای متخاصم
nuclear forces
U
نیروهای هستهای
irregular forces
U
نیروهای نامنطم
armed forces
U
نیروهای مسلح
naval forces
U
نیروهای دریایی
irregular forces
U
نیروهای چریکی
irregular
U
نیروهای نامنطم
market forces
U
نیروهای بازار
services
U
نیروهای مسلح
political forces
U
نیروهای سیاسی
screening forces
U
نیروهای پاسیور
ground forces
U
نیروهای زمینی
combined forces
U
نیروهای مرکب
combat forces
U
نیروهای رزمی
blue forces
U
نیروهای ابی
blue forces
U
نیروهای خودی
services
U
نیروهای سه گانه
army of occupation
U
نیروهای اشغالی
army forces
U
نیروهای زمینی
component forces
U
نیروهای مولفه
differential forces
U
نیروهای دیفرانسیلی
enemy forces
U
نیروهای دشمن
garrison forces
U
نیروهای پادگانی
forces of production
U
نیروهای تولید
frontalier
U
نیروهای مرزی
friendly forces
U
نیروهای خودی
conventional forces
U
نیروهای رزمی معمولی
paramilitary
U
نیروهای شبه نظامی
nato forces
U
نیروهای پیمان ناتو
armed forces courier
U
پیک نیروهای مسلح
assigned forces
U
نیروهای زیر امر
balance collective forces
U
نیروهای کلی متعادل
dipole dipole forces
U
نیروهای دو قطبی- دوقطبی
paramilitaries
U
نیروهای شبه نظامی
landing forces
U
نیروهای پیاده شونده
action
U
اشغال نیروهای جنگی
establishing authority
U
فرماندهی نیروهای اب خاکی
actions
U
اشغال نیروهای جنگی
amphibious striking forces
U
نیروهای ضربتی اب خاکی
opposing forces
U
نیروهای درگیر نبرد
reserve mobilization
U
بسیج نیروهای احتیاط
restraining forces
U
نیروهای مهار کننده
tactical reserve
U
نیروهای احتیاط تاکتیکی
van der waals forces
U
نیروهای وان در والس
armed forces police
U
دژبان نیروهای مسلح
castrum
U
[کمپ نیروهای رومی]
fundamental forces
U
نیروهای بنیادی
[فیزیک]
fundamental interactions
U
نیروهای بنیادی
[فیزیک]
special forces
U
نیروهای ویژه ضد چریک
[ارتشی ]
joint
U
مشترک بین نیروهای مسلح
establishing authority
U
مقام مسئول نیروهای اب خاکی
contingencey forces
U
نیروهای مخصوص عملیات احتمالی
We were surrounded ( encircled ) by the enemy forces .
U
درمحاصره نیروهای دشمن بودیم
attack carrier striking forces
U
نیروهای ضربتی ناوهواپیمابر نیروی تک
international date line
U
خط تقسیم نیروهای بین المللی
diffraction loading
U
منتجه نیروهای وارد بیک شیئی
sum of all external forces
U
حاصل جمع تمام نیروهای خارجی
counter vailing power
U
تقارن دو نیروی اقتصادی نیروهای متقارن
international peace force
U
نیروهای حافظ صلح سازمان ملل
armed forces
U
مجموع نیروهای زمینی وهوایی و دریایی
orange forces
U
علامت نیروهای دشمن درتمرینات جنگی
opposing
U
مخالف درگیر نبرد نیروهای متخاصم
joint exercise
U
تمرین مشترک بین نیروهای مسلح
operating force
U
نیروهای حاضر به کار نیروی فعال
m day force
U
نیروهای تشکیل شونده درهنگام بسیج
joint operations
U
عملیات مشترک مابین نیروهای مسلح ارتش
peace force
U
نیروهای حافظ صلح سازمان ملل متحد
peace keeping forces
U
نیروهای بازدارنده و حافظ صلح سازمان ملل
joint servicing
U
دفتر خدمات و پشتیبانی مشترک از نیروهای مسلح
service element
U
عنصری از نیروهای مسلح که در عملیات شرکت دارد
to rally scattered troops
U
جمع آوری کردن نیروهای نظامی پراکنده
center of thrust
U
امتداد اثر برایند تمام نیروهای جلوبرنده
group dynamics
U
مطالعه عوامل و نیروهای موثر در یک گروه بشری
seato forces
U
نیروهای کشورهای پیمان جنوب شرقی اسیا
monroe effect
U
اصل مونرو متمرکز کردن نیروهای انفجاری در یک مسیر
warned protected
U
قابلیت حفافت نیروهای خودی در مقابل انفجار اتمی
warned exposed
U
قابلیت اسیب پذیری نیروهای خودی نسبت به انفجار اتمی
national component
U
هر کدام از نیروهای مسلح مربوط به هر ملت در عملیات چند کشوری
jan grid
U
سیستم مختصات مشترک نقشههای مورد استفاده نیروهای سه گانه
national infrastructure
U
سازمان بندی داخلی نیروهای هر ملت در عملیات چند ملیتی
joint petroleum office
U
دفتر امور سوخت رسانی مشترک نیروهای مسلح درصحنه عملیات
charactristic curve
U
نموداری برای نمایش خواص نیروهای برا و پسای حاصل از یک ایرفویل
tac log group
U
گروه رابط نیروهای پیاده شونده به ساحل در روی ناوهای اب خاکی
undamped
U
نوسان ازاد که تنها به نیروهای داخلی اینرسی الاستیک و وزن بستگی دارد
hunter killer
U
نیروهای شکاری و انهدامی دریایی یکان مامور جستجو وانهدام زیردریایی دشمن
landing wires
U
سیمهایی برای متحمل شدن نیروهای وارد بر سازه هواپیما در حال فرود
offscourings
U
پس مانده
riffraff
U
ته مانده
leavings
U
ته مانده
orts
U
پس مانده
leavings
U
پس مانده
oversize materials rejects
U
مانده
played out
U
مانده
remanence
U
مانده
residve
U
پس مانده
heel tap
U
ته مانده
forworn
U
مانده
recrementitious
U
پس مانده
fordone
U
مانده
tailling
U
پس مانده
deposit
U
پس مانده
draff
U
پس مانده
forwearied
U
مانده
fag end
U
ته مانده
fag ends
U
ته مانده
knub
U
پس مانده
recrement
U
پس مانده
dreg
U
پس مانده
remanent
U
پس مانده
residual
U
ته مانده
scum
U
پس مانده
silt
U
ته مانده
dross
U
پس مانده
picking
U
پس مانده
scrap
U
ته مانده
heels
U
پس مانده
balances
U
مانده
heel
U
پس مانده
residual
U
مانده
residues
U
ته مانده
residues
U
مانده
wearied
U
مانده
wearies
U
مانده
weary
U
مانده
wearying
U
مانده
residues
U
پس مانده
residue
U
ته مانده
residue
U
مانده
scrapped
U
ته مانده
residue
U
پس مانده
scrapping
U
ته مانده
scraps
U
ته مانده
outworn
U
مانده
refused
U
پس مانده
refuse
U
پس مانده
leftovers
U
پس مانده
refusing
U
پس مانده
refuses
U
پس مانده
leftover
U
پس مانده
deposits
U
پس مانده
loose end
U
ته مانده
loose ends
U
ته مانده
tailing
U
پس مانده
remainder
U
مانده
balance
U
مانده
remnants
U
باقی مانده
remainder
U
باقی مانده
ort
U
پس مانده غذا
remains
U
باقی مانده
pitch
U
ته مانده تقطیر
pitches
U
ته مانده تقطیر
Two more days to go before (until). . .
U
دوروز مانده تا ...
holdovers
U
باقی مانده
holdover
U
باقی مانده
dregs
U
باقی مانده
remnant
U
باقی مانده
negative balance
U
مانده منفی
rejects
U
مانده
[اجناس]
ladle skull
U
ته مانده پاتیل
leftover
U
پس مانده غذا
left over
U
باقی مانده
leftovers
U
پس مانده غذا
residue
U
پس مانده تقطیر
backward
U
عقب مانده
balances
U
مانده برابرکردن
culls
U
مانده
[اجناس]
aces
U
ذرهای مانده
backwards
U
عقب مانده
residual error
U
خطای مانده
residual magnetic induction
U
مغناطیس مانده
residual magnetization
U
مغناطیس مانده
residual magnetism
U
مغناطیس مانده
residual schizophrenia
U
اسکیزوفرنی مانده
residual stress
U
تنش پس مانده
residuum
U
پس مانده تقطیر
to knock up
U
مانده شدن
the work was paralysed
U
کارناقص مانده
scantling
U
باقی مانده
balance
U
مانده برابرکردن
extant
U
باقی مانده
residual discharge
U
تخلیه مانده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com