English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
preventive maintenance U نگهداری حفافتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
security countermeasures U اقدامات حفافتی پیش بینیهای حفافتی
corrective maintenance U نگهداری همراه با تعمیروسیله نگهداری تعمیراتی ورفع عیب
final protective line U خط اخرین اتشهای حفافتی اخرین خط حفافتی
maintenance U تعمیر و نگهداری نگهداری وسایل
protective U حفافتی
protective deck U پل حفافتی نا
protective barrier U سد حفافتی
protective measure U اندازه حفافتی
mimetism U تقلید حفافتی
guarding U نرده حفافتی
protective ground U زمینه حفافتی
protective pitching U سنگریز حفافتی
protective equipment U تجهیزات حفافتی
protective cover U پوشش حفافتی
protective coloring U رنگینگی حفافتی
protect bit U ذره حفافتی
preventive measure U اندازه حفافتی
protective fire U اتش حفافتی
rock facing U سنگریز حفافتی
shielding parameter U پارامتر حفافتی
security program U برنامه حفافتی
security files U فایلهای حفافتی
shielding constant U ثابت حفافتی
security countermeasures U پیشگیریهای حفافتی
security controls U کنترلهای حفافتی
preventive U ماده حفافتی
shielding effect U اثر حفافتی
guard U نرده حفافتی
guards U نرده حفافتی
firepower umberella U چتر حفافتی اتش
final protective fires U اخرین اتشهای حفافتی
bed beaching U سنگ چین حفافتی کف
pitching U فکافته سنگچین حفافتی
protective earthing U زمین کردن حفافتی
security council U شورای حفافتی یکان
granfather file U یک طرح حفافتی که در ان سه فایل جدید
safeguarding U قفل حفافتی یا تامین دار
safeguarded U قفل حفافتی یا تامین دار
protective U زره حفافتی محافظت کننده
safeguard U قفل حفافتی یا تامین دار
safeguards U قفل حفافتی یا تامین دار
seapainter U طناب حفافتی قایق ناو
interlock U وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlocked U وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlocking U وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlocks U وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
aprons U لایه حفافتی از سنگ یا مواددیگر که در کنار تاسیسات ابی جهت جلوگیری از فرسایش ساخته میشود
apron U لایه حفافتی از سنگ یا مواددیگر که در کنار تاسیسات ابی جهت جلوگیری از فرسایش ساخته میشود
retinues U نگهداری
retinue U نگهداری
safe keeping U نگهداری
safe guard U نگهداری
detention U نگهداری
upkeep U نگهداری
detentions U نگهداری
guarding subsidy U حق نگهداری
internment U نگهداری
custody U نگهداری
retention U نگهداری
detainer U نگهداری
conservation U نگهداری
storage U نگهداری
holding U نگهداری
landing, storage, delivery U نگهداری
protection U نگهداری
sustention U نگهداری
maintenance U نگهداری
keeping U نگهداری
sustenance U نگهداری
sustentation U نگهداری
guardianship U نگهداری
preservation U نگهداری
the keeping of a festival U نگهداری عید
interlude U نگهداری مقدماتی
interludes U نگهداری مقدماتی
category U طبقه نگهداری
tenure U نگهداری اشغال
program maintenance U نگهداری برنامه
preventive maintenance U نگهداری پیشگیرانه
preventive maintenance U نگهداری پیشگیری
organizational maintenance U نگهداری سازمانی
keep track of <idiom> U نگهداری یاداشت
care of supplies U نگهداری اماد
categories of maintenance U انواع نگهداری
maintenance status U وضعیت نگهداری
to maintain one's family U نگهداری کردن
to maintain a road U نگهداری کردن
maintenance period U دوره نگهداری
maintenance functions U کارکردهای نگهداری
retentivity U قدرت نگهداری
record keeping U نگهداری سوابق
holding capacity U فرفیت نگهداری
maintenance cost U ارزش نگهداری
maintenance cost U هزینه نگهداری
holding costs U مخارج نگهداری
maintenance support U پشتیبانی نگهداری
tenability U قابلیت نگهداری
maintrain U نگهداری کردن
warehousing U نگهداری در انبار
deffered maintenance U نگهداری مخصوص
depot maintenance U نگهداری امادگاهی
depot maintenance U نگهداری دپویی
holding time U زمان نگهداری
to take keep U نگهداری کردن
energy preservation U نگهداری انرژی
field capacity U فرفیت نگهداری
field maintenance U نگهداری صحرایی
field maintenance U نگهداری در صحرا
levels of maintenance U ردههای نگهداری
conserving U نگهداری کردن
maintenance U نگهداری و تعمیر
care U نگهداری موافبت
manage U نگهداری کردن
maintenance U تعمیر و نگهداری
granfather file U نگهداری می شوند
maintained U نگهداری کردن
maintains U نگهداری کردن
cared U نگهداری موافبت
cares U نگهداری موافبت
restraints U نگهداری خودداری
LSD U نگهداری تحویل
hold U ایست نگهداری
holds U ایست نگهداری
categories of maintenance U طبقات نگهداری
maintain U نگهداری کردن
restraint U نگهداری خودداری
maintain U نگهداری کردن
maturing U نگهداری بتن
keep U نگهداری کردن
support U نگهداری کردن
account U نگهداری حسابها
conserve U نگهداری کردن
safeguards U نگهداری کردن
safeguarding U نگهداری کردن
safeguarded U نگهداری کردن
safeguard U نگهداری کردن
tends U نگهداری کردن از
conserved U نگهداری کردن
upkeep U نگهداری کردن
conserves U نگهداری کردن
keeps U نگهداری کردن
tend U نگهداری کردن از
tended U نگهداری کردن از
tending U نگهداری کردن از
depositery U محل نگهداری سپرده
upkeep U هزینه نگهداری وتعمیر
upkeep U هزینه نگهداری و تعمیر
system maintenance U تامین و نگهداری سیستم
poor law U قانون نگهداری از تهیدستان
moist curing U نگهداری مرطوب بتن
support U تایید کردن نگهداری
mewing U دراصطبل نگهداری کردن
mewed U دراصطبل نگهداری کردن
maintenance routine U روال تعمیر و نگهداری
mew U دراصطبل نگهداری کردن
to bear up U نا امیدنشدن نگهداری کردن
membrane curing U نگهداری غشایی بتن
gurantee period U دوره نگهداری تاسیسات
maintenance U نگهداری از تاسیسات یاساختمان
entertainable U قابل پذیرائی و یا نگهداری
maintenance work U کار تعمیر و نگهداری
managements U اجرا و نگهداری شبکه
bestride U نگهداری ودفاع کردن از
baby farm U محل نگهداری کودکان
ammunition depot U محل نگهداری مهمات
schedule maintenance U نگهداری زمانبندی شده
software maintenance U نگهداری نرم افزار
keep time <idiom> U نگهداری میزان و وزن
hold something back <idiom> U نگهداری اطلاعات از کسی
remote maintenance U نگهداری از راه دور
custody of goods U حفافت یا نگهداری کالا
management U اجرا و نگهداری شبکه
remote servicing U نگهداری از راه دور
gasholders U محل نگهداری بنزین
gasholder U محل نگهداری بنزین
power of reservation U حق نگهداری وذخیره کردن
serviced U بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
service U بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
remote maintenance U تعمیر و نگهداری از راه دور
maintenance shop U کارگاه تعمیر و نگهداری تعمیرگاه
customers U نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
customer U نگهداری و تعمیر یک وسیله مشتری
tape library U اتاق مخصوص نگهداری نوار
remote servicing U تعمیر و نگهداری از راه دور
to safeguard [against] U نگهداری کردن [علیه] [در برابر]
warren U محل نگهداری حیوانات وحشی
stickboy U متصدی نگهداری چوبهای هاکی
to have custody of U نگهداری یا امانت داری کردن از
accountable depot U مرکز نگهداری سوابق حسابداری
accountable supply distribution activity U سازمان نگهداری سوابق امادی
administrative crypto account U نگهداری اسناد و مدارک محرمانه
confessio U [محل نگهداری جسد شهید]
administrator U تنظیم و نگهداری شبکه دارد
columbarium U جای نگهداری خاکستر مردگان
bee-keepers U متصدی نگهداری از زنبور عسل
administrators U تنظیم و نگهداری شبکه دارد
carry over <idiom> U برای بعد نگهداری کردن
fit call U رده یکم تعمیر و نگهداری
patronizes U نگهداری کردن مشتری شدن
patronized U نگهداری کردن مشتری شدن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com