English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (36 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to relieve guard U نگهبان راعوض کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
denature U طبیعت یا ماهیت چیزی راعوض کردن
I'll eat my hat if I dont do it . U اگر اینکار رانکردم اسمم راعوض می کنم
copied U پست به گوش نگهبان به گوش نسخه برداری کردن نسخه دوم
copies U پست به گوش نگهبان به گوش نسخه برداری کردن نسخه دوم
copying U پست به گوش نگهبان به گوش نسخه برداری کردن نسخه دوم
copy U پست به گوش نگهبان به گوش نسخه برداری کردن نسخه دوم
guarding U نگهبان
guard U نگهبان
police dog U سگ نگهبان
watch U نگهبان
sentry U نگهبان
custodial U نگهبان
guards U نگهبان
guardian U نگهبان
guardians U نگهبان
on guard U نگهبان
body guard U نگهبان
out post U نگهبان
ward U نگهبان
wards U نگهبان
sentries U نگهبان
warden U نگهبان
wardens U نگهبان
gallant U نگهبان
duty U نگهبان
watchman U نگهبان
watchmen U نگهبان
escort U نگهبان
watched U نگهبان
escorted U نگهبان
lifeguard U نگهبان
lifeguards U نگهبان
watch man U نگهبان
watching U نگهبان
watch dog U سگ نگهبان
escorts U نگهبان
watches U نگهبان
escorting U نگهبان
keeper U نگهبان
chaser U نگهبان
chasers U نگهبان
watchdog U سگ نگهبان
guardsman U نگهبان
watchdogs U سگ نگهبان
guardsmen U نگهبان
inspectors U نگهبان
keepers U نگهبان
enntinel U نگهبان
sentinels U نگهبان
sentinel U نگهبان
inspector U نگهبان
custos U نگهبان
custodier U نگهبان
custodian U نگهبان
conservator U نگهبان
custodians U نگهبان
life guard U نگهبان
look out U نگهبان
K9 [canine] U سگ نگهبان
guard dog U سگ نگهبان
left half back U نگهبان چپ
guard band U باند نگهبان
tricking U سکانی نگهبان
tricked U سکانی نگهبان
gangway staff U نگهبان پله
trick U سکانی نگهبان
officer of the day U افسر نگهبان
watch officer U افسر نگهبان
factionary U نگهبان قراول
flag guard U نگهبان پرچم
air sentinel U نگهبان هوایی
wardens U نافر نگهبان
copies U نگهبان مخابراتی
guardian council U شورای نگهبان
curators U نگهبان متصدی
copied U نگهبان مخابراتی
cover U نگهبان بگوش
copy U نگهبان مخابراتی
curator U نگهبان متصدی
guard post U پایه نگهبان
coverings U نگهبان بگوش
to stand sentinel U نگهبان گذاشتن در
copying U نگهبان مخابراتی
guard signal U علامت نگهبان
covers U نگهبان بگوش
officer of the watch U افسر نگهبان
beach patrol U نگهبان ساحلی
watchdog U سگ پاسبان نگهبان
radio guard U نگهبان بی سیم
guardian angel فرشته نگهبان
churchman U نگهبان کلیسا
right half back U نگهبان راست
relief of sentry U عوض نگهبان
watchdogs U سگ پاسبان نگهبان
churchmen U نگهبان کلیسا
warden U نافر نگهبان
memory guard U نگهبان حافظه
beach patrol U نگهبان اسکله
port watch U نگهبان بندر
interior guard U نگهبان داخلی
anchor watch U نگهبان لنگر
boat gang U نگهبان قایق
sergeant of the guard U گروهبان نگهبان
bailiff U نگهبان دژ سلطنتی
arcturus U نگهبان شمال
curing membrane U پوسته نگهبان
bailiffs U نگهبان دژ سلطنتی
guardsmen U سرباز هنگ نگهبان
watch dog U ناو نگهبان ناوگان
sentry box U سایبان چوبی نگهبان
warders U نگهبان دروازه یا قصر
guardsman U سرباز هنگ نگهبان
warder U نگهبان دروازه یا قصر
sentry boxes U سایبان چوبی نگهبان
wardress U نگهبان و محافظ زن در زندان
time orderly U نگهبان اعلام ساعت
cryptoguard U نگهبان اطاق رمز
service officer U افسر ارشد نگهبان
am i the keep of my brother? U ایامن نگهبان برادرخودهستم
armorer U نگهبان اسلحه زراد
air controlman U نگهبان کنترل هوایی
duty officer U افسر نگهبان ستاد
earth retaining wall U دیوار نگهبان خاک
attendant U همراه نگهبان کشیک
attendants U همراه نگهبان کشیک
Beefeater U نگهبان برج لندن
Beefeaters U نگهبان برج لندن
rangeguard U نگهبان میدان تیر
officer of the deck U افسر نگهبان عرشه ناو
watchdogs U نگهبانی دادن نگهبان بودن
posted U گماردن نگهبان قرار دادن
posts U گماردن نگهبان قرار دادن
rangeguard U نگهبان قرق میدان تیر
curatorial U نگهبان یامتصدی کتابخانه یاموزه
chaperon U نگهبان یاملازم خانمهای جوان
post- U گماردن نگهبان قرار دادن
post U گماردن نگهبان قرار دادن
chaperones U نگهبان یاملازم خانمهای جوان
chaperons U نگهبان یاملازم خانمهای جوان
sounding patrol U نگهبان عمق سنج ناو
chaperone U نگهبان یاملازم خانمهای جوان
watchdog U نگهبانی دادن نگهبان بودن
sentry box U سایبان چوبی نگهبان سرپناه نگهبانی
coverings U دریچه نگهبان مخابراتی پست بگوش
sentry boxes U سایبان چوبی نگهبان سرپناه نگهبانی
cover U دریچه نگهبان مخابراتی پست بگوش
watch fire U اتشی که پاسدار یا نگهبان روشن میکند
dog watch U پلیس یا نگهبان عصر و غروب افتاب
covers U دریچه نگهبان مخابراتی پست بگوش
raid clerk U نگهبان یا متصدی مرکزاطلاعات سیستم اعلام خطرهوایی
guardship U ناو یا کشتی نگهبان یا مسئول گشت زنی دریایی
radio guard U نگهبان اطاق بی سیم کشتی یا هواپیمای مامور استراق سمع
arcturus U نگهبان شمال الفا- گاوران الفا- عوا ارکتوروس
air sentinel U گارد هوایی نگهبان مخصوص اعلام خطرتک هوایی
anchor watch U گروه نگهبانی لنگر نگهبان لنگر
retaining wall U دیوار نگهبان دیوار محافظ
on guard U مراقب بودن نگهبان بودن
custodial guard U گروه محافظین ندامتگاه نگهبان ندامتگاه مسئول ندامتگاه
march outpost U نگهبان ستون راهپیمایی پاسدار ستون طلایه یا جلودارستون راهپیمایی
horse guards U گارد مخصوص سواره نظام گارد سوار نگهبان سوار
demolition guard U نگهبان منطقه تخریب مسئول حفافت منطقه تخریب
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com