English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
subtility U نکته باریک دقیقه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
nicely U نکته باریک
round U هرروند 3 دقیقه و هرمسابقه 3روند دارد با یک دقیقه استراحت بین روندها
roundest U هرروند 3 دقیقه و هرمسابقه 3روند دارد با یک دقیقه استراحت بین روندها
swathe U ردیف باریک راه باریک
swathes U ردیف باریک راه باریک
swath U ردیف باریک راه باریک
point U نکته
letter for letter <adv.> U نکته به نکته
word for word <adv.> U نکته به نکته
MOT U نکته
verbatim <adv.> U نکته به نکته
faithfully <adv.> U نکته به نکته
exactly <adv.> U نکته به نکته
to the letter <adv.> U نکته به نکته
MOTs U نکته
remarking U نکته
remarked U نکته
remark U نکته
remarks U نکته
poniter U نکته
mosul U نکته کلمه
quodlibet U نکته عالی
niftiest U نکته دان
niftier U نکته دان
prig U نکته گیر
prigs U نکته گیر
punctilious U نکته سنج
nifty U نکته دان
punctiliously U نکته سنج
generality U نکته کلی
generalities U نکته کلی
punctiliousness U نکته گیری
scrutator U نکته سنج
an uncalled-for remark U نکته ای ناخوانده
quodlibet U نکته قابل
finesse U نکته بینی
red herring U نکته انحرافی
an inappropriate remark U نکته ای بیجا
epigrammatical U نکته دار هجوامیز
punctual U لایتجزی نکته دار
shortcomings U نکته ضعف کمبود
gist U لب کلام نکته مهم
hypergnosia U نکته پردازی بیمارگون
shortcoming U نکته ضعف کمبود
get to the heart of <idiom> U مهمترین نکته را گرفتن
to split hairs U نکته گیری کردن
particular U دقیق نکته بین
hypergnosis U نکته پردازی بیمارگون
minute U دقیقه
minute U : دقیقه
wait a second U یک دقیقه
min U دقیقه
From moment to moment . Every minute. U آن به آن ( هر دقیقه )
hours U 06 دقیقه
hour U 06 دقیقه
half hour U 03 دقیقه
line per minute U خط در دقیقه
whipstitch U یک دقیقه
It is a very subtle point. U نکته بسیار ظریفی است
that point was of p interest U ان نکته جالبیست ویژهای داشت
to come straight to the point <idiom> U مستقیما [رک ] به نکته اصلی آمدن
punctilio U نکته دقیق در ایین رفتار
number of revolutions U گردش بر دقیقه
ampere minute U امپر- دقیقه
exact sciences U علوم دقیقه
mathematics U علوم دقیقه
revolution per minute U دور در دقیقه
rate of fire U تعدادتیر در دقیقه
revs per minute U دور بر دقیقه
speed of rotation U گردش بر دقیقه
revs per minute U گردش بر دقیقه
rotational speed U گردش بر دقیقه
rpm U گردش بر دقیقه
rev U گردش بر دقیقه
quarter hour U پانزده دقیقه
full-time U 09 دقیقه بازی
revolutions per minute U گردش بر دقیقه
beat U تعدادپاروزنها در هر دقیقه
beats U تعدادپاروزنها در هر دقیقه
speed of rotation U دور بر دقیقه
rotational speed U دور بر دقیقه
number of revolutions U دور بر دقیقه
rev U دور بر دقیقه
rpm U دور بر دقیقه
revolutions per minute U دور بر دقیقه
revolutions per minute U چرخش بر دقیقه
revs per minute U چرخش بر دقیقه
rpm U چرخش بر دقیقه
speed of rotation U چرخش بر دقیقه
rpm U گردش در دقیقه
rotational speed U چرخش بر دقیقه
watt minute U وات- دقیقه
number of revolutions U چرخش بر دقیقه
rev U چرخش بر دقیقه
high light U تشکیل نکته روشن یاجالب دادن
I'll give you that [much] . U دراین نکته اعتراف می کنم [که حق با تو است] .
hit the high spots <idiom> U روی نکته اصلی تمرکز کردن
talking point U نکته یا دلیل مهم بحث وگفتگو
talking points U نکته یا دلیل مهم بحث وگفتگو
there is time and place for everything <proverb> U هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد
wait a minute U یک دقیقه صبر کنید
I will be back in 10 minutes. 10 دقیقه دیگر برمیگردم.
rpm U مخفف دور در دقیقه
misconduct penalty U جریمه 01 دقیقه اخراج
Wait a minute . U یک دقیقه مهلت بده
cyclic rate U تعداد تیردر دقیقه
cyclic rate U نواخت تیر در دقیقه
game misconduct penalty U 01 دقیقه اخراج بازیگرخطاکار
it is 0 minutes past four U ده دقیقه از چهار می گذرد
at ten minutes notice U با ده دقیقه اخطار قبلی
megacycle U یک میلیون دوردر دقیقه
180 strokes a minute U ۱۸۰ ضربه در دقیقه
to beg the question U نکته مورد منازعه رامسلم فرض کردن
There will be a delay of 8 minutes. 8 دقیقه تاخیر خواهد داشت.
major penalty U اخراج بازیگر برای 5 دقیقه
The train was 10 minutes late. U قطار 10 دقیقه دیر رسید
minute hand U عقربه دقیقه شمار ساعت
minor penalty U خطای کوچک و 2 دقیقه اخراج
issue of fact U نکته موضوع بحث که درنتیجه انکار مطلبی پیدامیشود
Tell him, he needs to wait for a moment. U به او [مرد] بگوئید یک دقیقه صبر کند.
slow fire U یک دقیقه فرصت برای تیراندازی به هر نفر
Let me think a moment . U بگذارید یک دقیقه ( لحظه ) فکر کنم
at the elventh hour U دقیقه نود کاری انجام دادن
he rode me off on a side issue U نکته فرعی پیش اورده مراازاصل مطلب پرت کرد
tempo U سرعت اجرای نتها به صورت ضربه در دقیقه .2-
paged U تعداد صفحات که چاپگر در یک دقیقه چاپ میکند
page U تعداد صفحات که چاپگر در یک دقیقه چاپ میکند
tempos U سرعت اجرای نتها به صورت ضربه در دقیقه .2-
pages U تعداد صفحات که چاپگر در یک دقیقه چاپ میکند
round U روند بوکس برابر 3 دقیقه زمان مسابقه تکواندو
roundest U روند بوکس برابر 3 دقیقه زمان مسابقه تکواندو
times U زمانی که به صورت ساعت , دقیقه , ثانیه و... بیان شود
time U زمانی که به صورت ساعت , دقیقه , ثانیه و... بیان شود
timed U زمانی که به صورت ساعت , دقیقه , ثانیه و... بیان شود
connects U هزینه در واحد دقیقه برای ارتباط داشتن با کامپیوتر راه دور
line printers U وسیله چاپ اطلاعات با سرعت بالا خروجی به صورت خط در دقیقه است
connect U هزینه در واحد دقیقه برای ارتباط داشتن با کامپیوتر راه دور
line printer U وسیله چاپ اطلاعات با سرعت بالا خروجی به صورت خط در دقیقه است
lost ball U گوی گم شده در مسیر بازی گلف که به فاصله 5 دقیقه پیدا نشود
page U اندازه سرعت چاپگر نشان دهنده تعداد صفحات متن است که در هر دقیقه چاپ میشود
paged U اندازه سرعت چاپگر نشان دهنده تعداد صفحات متن است که در هر دقیقه چاپ میشود
pages U اندازه سرعت چاپگر نشان دهنده تعداد صفحات متن است که در هر دقیقه چاپ میشود
intermediate contingency U قدرت موتور توربوشفت پایین تر از سطح اضطراری که معمولا برای مدت 03 دقیقه مجاز میباشد
moto cross U مسابقه موتورسیکلت رانی درمسیر خاکی محدود تپه و پیچ جاده و پرش در دو بخش 03یا 54 دقیقه
reediest U باریک
thinned U باریک
thin U باریک
reedy U باریک
slat U باریک
thinners U باریک
thins U باریک
thinnest U باریک
slices U باریک
narrow U باریک
attenute U باریک
slice U باریک
lathy U باریک
hairlike U باریک
gracile U باریک
fine spun U باریک
angustate U باریک
strait U باریک
slats U باریک
long nose U دم باریک
narrow headed U سر باریک
leptocephalic U سر باریک
straits U باریک
fine drawn U باریک
narrowed U باریک
capillary U باریک
capillaries U باریک
narrower U باریک
tendered U باریک
tenderest U باریک
tendering U باریک
slender U باریک
trickly U باریک
thready U باریک
narrowest U باریک
tenuous U باریک
reedier U باریک
tender U باریک
needle-nose pliers دم باریک
it is minutes past U ساعت سه وپنج دقیقه است 5دقیقه از3 گذشته است
flagelliform U باریک ودراز
fasciculus gracilis U ستون باریک
hydrae U مار باریک
pencil beam U نور باریک
tricklet U نهر باریک
to come to a point U باریک شدن
inswept U جلو باریک
fastidiousness U باریک بینی
crypta U طاق باریک
svelte U باریک اندام
gracile nucleus U هسته باریک
gracilis nucleus U هسته باریک
G-strings U لنگ باریک
G-string U لنگ باریک
bowling alleys U باریک راه
cat-walk U راهرو باریک
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com