English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
center forward U نوک حمله بازیگر میانی جلو تور والیبال
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
back line player U بازیگر خط عقب والیبال
forwards U سه بازیگر جلوی تور والیبال
halfback U بازیگر میانی
holding U گرفتن بازیگر ماندن غیرمجاز توپ والیبال در دست صیقلی بودن مسیرگوی بولینگ
center back U بازیگر میانی خط عقب
flankerback U بازیگر میانی جناح
big man U بازیگر میانی بیس بال
standoff half U بازیگر میانی پشت خط تجمع برای دریافت توپ
breakaway U حمله یک یا چند بازیگر
center forward U بازیگر نوک حمله
weak side U حمله باتعداد کم جبههای با تعدادکمتر بازیگر
belly U نوعی روش حمله با پاس دادن به شکم بازیگر
quarterback sneak U حمله بازیگر بالا با دویدن بجلو پس از گرفتن توپ
bellies U نوعی روش حمله با پاس دادن به شکم بازیگر
send in U وارد کردن بازیگر به زمین فرستادن بازیگر به میدان
stacked U قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacks U قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stack U قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
double footed U بازیگر چپ پا- راست پا بازیگر با هردو پا
hysterics U حمله خنده غیر قابل کنترل حمله گریه
velimirovic attack U حمله ولیمیروویچ در حمله سوزین از دفاع سیسیلی شطرنج
counter riposte U حمله شمشیرباز پس از دفع حمله متقابل حریف
volleyball U والیبال
volley ball U والیبال
vortex breakdown/brust U جدایی ناگهانی جریانهای حلقوی از لبه حمله بالهای دلتا در زاویه حمله معین که واماندگی این نوع بالها رانشان میدهد
volleyball court U زمین والیبال
volleyball net U تور والیبال
wider U خط کناری والیبال
volleyball U بازی والیبال
wide U خط کناری والیبال
power volleyball U والیبال قدرتی
widest U خط کناری والیبال
change of service U تعویض سرویس والیبال
rolls U چرخش توپ والیبال
rolled U چرخش توپ والیبال
roll U چرخش توپ والیبال
referee U داور بالای والیبال
refereed U داور بالای والیبال
refereeing U داور بالای والیبال
referees U داور بالای والیبال
baseline U خط انتهای زمین والیبال
baselines U خط انتهای زمین والیبال
hook service U سرویس برگردان والیبال
height of the volleyball net U بلندای تور والیبال
rio treaty U اکوادور ونیکاراگوئه به سال 7491 که به موجب ان در صورت حمله به یک از کشورهای امریکایی همه کشورهای دیگر حق حمله مسلحانه را دارند
hysterogenic U حمله تشنجی شبیه حمله
ond shot U بیک حمله دریک حمله
hysteroid U حمله تشنجی شبیه حمله
contact with the net U خطای تماس با تور والیبال
upper edge of the net U نوار بالای تور والیبال
boundry lines U خطوط اطراف زمین والیبال
blocker U مدافع روی تور والیبال
attack block U دفاع روی تور والیبال
back zone U منطقه عقب زمین والیبال
He plays a beautiful game of volleyball. U مثل ماه والیبال بازی می کند
drop shot U ضربه اهسته روی تور والیبال
net cord U کابل یا سیم بالای تور والیبال
bucket U جاگذاشتن میلههای 2 و 4 و5 و 8 بولینگ از بازیگر راست دست و میلههای 3 و 5 و 6و 9 از بازیگر چپ دست
buckets U جاگذاشتن میلههای 2 و 4 و5 و 8 بولینگ از بازیگر راست دست و میلههای 3 و 5 و 6و 9 از بازیگر چپ دست
net antena U انتن روی تور والیبال به بلندی 76 تا 101 سانتیمتر
toss a coin for choice of service of cou U شیریاخط اول بازی جهت تعیین سرویس والیبال
scrimmage U بازی تمرینی بین دو گروه ازیک تیم تمرین والیبال
scrimmages U بازی تمرینی بین دو گروه ازیک تیم تمرین والیبال
fly U فرستادن توپ والیبال به ارتفاع زیاد پارچه سقف چادر
rotation U چرخش بازیگران والیبال به شکل عقربه ساعت از محل سرو زدن
netball U بازی شبیه به والیبال با گرفتن و انداختن توپ بجای ضربه زدن
floater U هواپیمای بدون موتور سرویس ارام والیبال توپ باحرکت کند در هوا
front line U خط حمله خط حمله یادفاع
target date U زمان حمله به هدف یا تاریخ حمله به هدف
center back U بک میانی
midline U خط میانی
medium U میانی
centrical U میانی
innermost U میانی
inmost U میانی
mesal U میانی
middle deck U پل میانی
centric U میانی
mediates U میانی
mediums U میانی
median U میانی
mesne U میانی
center land U خط میانی
mediated U میانی
mediating U میانی
medial U میانی
mesial U میانی
mediate U میانی
mesail U میانی
mesencephalon U مغز میانی
intermediate field U میدان میانی
intermediate transmitter U فرستنده میانی
intermediate zone U ناحیه ی میانی
median income U درامد میانی
intermediate contact U کنتاکت میانی
lower boom U تیرک میانی
ridge rope U سیم میانی
interconnection U اتصال میانی
buffer U حافظه میانی
lower boom U بوم میانی
intermediate anneal U التهاب میانی
mid flap U فلپ میانی
intermediate terminal U ترمینال میانی
neutral conductor U سیم میانی
intermediate layer U لایه میانی
intermediate link U حلقه میانی
intermediate office U مرکز میانی
intermediate oscillation U نوسان میانی
intermediate phase U فاز میانی
midsection U قطعه میانی
intermediate points U جهات میانی
neutral wire U سیم میانی
middle part U قسمت میانی
middle insomnia U بیخوابی میانی
middle fraction U پاره میانی
intermediate U طبقه میانی
intermediate frequency U فرکانس میانی
intermediate U عضو میانی
interphase U فاز میانی
middle ear U گوش میانی
intermediate frequency tank circuit U فرکانس میانی
intermediate fuse U فیوز میانی
middle fraction U جزء میانی
intermediate image U تصویر میانی
intermediate plate U صفحه میانی
intermediate band U باند میانی
midfield line U خط میانی زمین
tympanum U گوش میانی
center stripe U خط میانی زمین
drop keel U تیغه میانی
tun dish throught U پاتیل میانی
meddles U میانی وسطی
meddle U میانی وسطی
cut splice U پیوند میانی
midpoints U نقطه میانی
center circle U دایره میانی
center wing U بال میانی
center line U خط میانی زمین
center section U بال میانی
middles U میانی وسطی
meddled U میانی وسطی
mid U میانی وسطی
middle U میانی وسطی
midpoint U نقطه میانی
interband U باند میانی
median U سکوی میانی
hogging U تنش میانی
central strip U نوار میانی
mid- U میانی وسطی
i.f. U فرکانس میانی
halfback U بازیگرخط میانی
intermediate distribution frame U مقسم میانی
middle layer U قشر میانی
central reserve U سکوی میانی
dorsomedial U پشتی- میانی
fives U هندبال انگلیسی انفرادی یا دونفره با سه یاچهار دیوار که هر گیم 51امتیاز دارد که مانند والیبال اگردو تیم درامتیاز 41مساوی شوند بازی به 61ختم میشود
middle lintel in window U وادار میانی پنجره
intermediate roll stand U مقام نورد میانی
medium frequency motor U موتور با فرکانس میانی
centered U نقط ه میانی چیزی
center ice circle U داره میانی زمین
medice U قسمت میانی زمین
Somewhere in the darkness U جایی در میانی تاریکی
medial layer U لایه میانی [پزشکی]
middles U منطقه میانی زمین
center U نقط ه میانی چیزی
central concrete membrane U پرده میانی بتنی
deep U نقطه میانی سر پیچ
intermediate transformer U مبدل یا ترانسفورماتور میانی
bilge board U تخته میانی قایق
rail U الت میانی در و پنجره
deepest U نقطه میانی سر پیچ
centred U نقط ه میانی چیزی
deeper U نقطه میانی سر پیچ
centre U نقط ه میانی چیزی
intermediate temperature U درجه حرارت میانی
centers U نقط ه میانی چیزی
midpoint rule U قاعده نقطه میانی
interband telegraphy U تلگراف باند میانی
intermediate frequency section U مقطع فرکانس میانی
intermediate frequency breakdown U شکست فرکانس میانی
intercedes U پادر میانی کردن
intermediate frequency amplification U تقویت فرکانس میانی
interceding U پادر میانی کردن
steering wheel hub U قسمت میانی غربالک
amidship U قسمت میانی قایق
interceded U پادر میانی کردن
intercede U پادر میانی کردن
grounded neutral U سیم میانی زمین
intermediate aperiodic circuit U مدار میانی اپریودیک
insulated intermediate layer U لایه میانی عایق
intermediate repeater U تقویت کننده میانی
intermediate amplifier U تقویت کننده میانی
interjacent U میانی در میان افتاده
media U پوشش میانی سرخرگ
intermediate frequency sensitivity U حساسیت فرکانس میانی
loom U قسمت میانی پارو
looms U قسمت میانی پارو
looming U قسمت میانی پارو
loomed U قسمت میانی پارو
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com