Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (18 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
go
U
نوعی پاس با دویدن دریافت کننده به جلو
goes
U
نوعی پاس با دویدن دریافت کننده به جلو
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
square in
U
پاس با دویدن دریافت کننده توپ به جلو و تغییر مسیر به کنار و به موازات خط تجمع
hitched
U
نوعی پاس که دریافت کننده به جلو می دود و به طرف بیرون بر می گردد
hitching
U
نوعی پاس که دریافت کننده به جلو می دود و به طرف بیرون بر می گردد
hitches
U
نوعی پاس که دریافت کننده به جلو می دود و به طرف بیرون بر می گردد
hitch
U
نوعی پاس که دریافت کننده به جلو می دود و به طرف بیرون بر می گردد
buttonhook
U
نوعی پاس با جلو دویدن وبرگشت ناگهانی
out side
U
دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
receivers
U
دریافت کننده
getter
U
دریافت کننده
payees
U
دریافت کننده
recipient
U
دریافت کننده
payee
U
دریافت کننده
recipients
U
دریافت کننده
receiver
U
دریافت کننده
outed
U
دریافت کننده سرویس
payee
U
دریافت کننده پول
consignee
U
دریافت کننده محموله
payee
U
دریافت کننده وجه
payees
U
دریافت کننده پول
payees
U
دریافت کننده وجه
out
U
دریافت کننده سرویس
out-
U
دریافت کننده سرویس
hand out
U
حریف دریافت کننده سرویس
pass reciever
U
دریافت کننده مجاز پاس
cut block
U
سدکردن دریافت کننده توپ باپشت پا
flat pass
U
پاس به دریافت کننده درمنطقه بالا
hitches
U
کامل کردن پاس به دریافت کننده
suicide pass
U
پاس به دریافت کننده از پشت سرش
hitched
U
کامل کردن پاس به دریافت کننده
hitching
U
کامل کردن پاس به دریافت کننده
hitch
U
کامل کردن پاس به دریافت کننده
broadcasts
U
شبکه ارسال داده به چندین دریافت کننده
broadcast
U
شبکه ارسال داده به چندین دریافت کننده
quick out
U
نوعی پاس که گیرنده به جلومی دود و برای دریافت پاس به کنار تغییر مسیر میدهد
answering
U
زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد
primary reciever
U
دریافت کننده توپ که هدف اصلی پاس است
answered
U
زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد
answers
U
زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد
answer
U
زمانی که رسانه دریافت کننده به سیگنال پاسخ میدهد
flooded
U
بیش از 1 نفر دریافت کننده توپ را بمنطقه دفاع حریف فرستادن
floods
U
بیش از 1 نفر دریافت کننده توپ را بمنطقه دفاع حریف فرستادن
flood
U
بیش از 1 نفر دریافت کننده توپ را بمنطقه دفاع حریف فرستادن
doa
U
شرح محصولی که به هنگام دریافت از سازنده یا تهیه کننده کار نمیکند
callable bond
U
نوعی قرضه که صادر کننده حق بازخرید ان را قبل ازموعد اسمی ندارد
transponder
U
تقویت کننده مستمر روی یک ماهواره که سیگنالها را ازیک ایستگاه زمینی دریافت کرده و انها را به ایستگاه گیرنده منعکس میکند
sysgen
U
فرایند تغییر سیستم عامل عمومی دریافت شده ازفروشنده به سیستم مناسبی که نیازهای یکپارچه استفاده کننده را براورده می سازدتولید سیستم
DSR
U
سیگنال از وسیلهای که آماده دریافت داده است , این سیگنال پس از دریافت سیگنال DTR رخ میدهد
checked
U
حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
check
U
حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
checks
U
حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
fire bee
U
نوعی هدف کش کنترل شونده از روی زمین نوعی هواپیمای بی خلبان توربوجتی
air cooled oil cooler
U
نوعی خنک کننده روغن که ازجریان هوا برای خنک کردن روغن استفاده میکند
acknowledges
U
1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledge
U
1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledging
U
1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
bittersweet
U
نوعی تاجریزی نوعی سیب تلخ
to run through
U
دویدن
Running
<adj.>
U
دویدن
races
U
دویدن
runs
U
دویدن
doubled up
U
دویدن
raced
U
دویدن
doubled
U
دویدن
race
U
دویدن
double
U
دویدن
run
U
دویدن
asses' ears
U
نوعی گوشه
[نوعی شاخه]
scuttles
U
بسرعت دویدن
scuttled
U
بسرعت دویدن
jog
U
اهسته دویدن
outrun
U
در دویدن جلوافتادن
trig
U
تر وتمیز دویدن
footrace
U
مسابقه دویدن
outrunning
U
در دویدن جلوافتادن
winder
U
دویدن سریع
jogging
U
اهسته دویدن
re-ran
U
دوباره دویدن
re-run
U
دوباره دویدن
re-running
U
دوباره دویدن
outruns
U
در دویدن جلوافتادن
jogs
U
اهسته دویدن
re-runs
U
دوباره دویدن
leaps
U
جستن دویدن
cursorial
U
مستعد دویدن
runout
U
محوطه دویدن
to bolt
U
با سرعت دویدن
roil
U
دنبال هم دویدن
on the go
<idiom>
U
مشغول دویدن
track
U
مسابقه دویدن
run for it
<idiom>
U
به ضرب دویدن
tracked
U
مسابقه دویدن
tracks
U
مسابقه دویدن
running with the ball
U
با توپ دویدن
scuttle
U
بسرعت دویدن
leap
U
جستن دویدن
leaped
U
جستن دویدن
jogged
U
اهسته دویدن
scuttling
U
بسرعت دویدن
ground speed
U
سرعت دویدن هواپیما در روی باند سرعت دویدن روی باند سرعت گرفتن هواپیما روی زمین
long wind
U
طاقت زیاد دویدن
jog
U
دویدن بصورت یورتمه
circled
U
دویدن در مسیر منحنی
sprints
U
با حداکثر سرعت دویدن
to break into a run
U
شروع کردن به دویدن
sprint
U
با حداکثر سرعت دویدن
circles
U
دویدن در مسیر منحنی
rerun
U
عمل دوباره دویدن
circling
U
دویدن در مسیر منحنی
outkick
U
تندتر از رقیب دویدن
jogged
U
دویدن بصورت یورتمه
base running
U
دویدن بسوی پایگاه
sprinted
U
با حداکثر سرعت دویدن
circle
U
دویدن در مسیر منحنی
circuit clout
U
یک امتیاز با دویدن به پایگاه
dinger
U
دویدن به پایگاه اصلی
run way
U
محوطه دویدن هواپیما
he fell to the ground
U
دویدن اغازکردبزمین افتاد
to start
U
شروع کردن به دویدن
jogs
U
دویدن بصورت یورتمه
To interrupt someone. To butt in.
U
تو حرف کسی دویدن
jogging
U
دویدن بصورت یورتمه
cryptoperiod
U
زمان ارسال یا دریافت رمز مدت زمان دریافت رمز
false starts
U
دویدن قبل ازصدای تپانچه
road work
U
دویدن جادهای در تمرین بوکس
to run a race
U
در مسابقه دویدن یاشرکت کردن
roll out
U
دویدن هواپیما روی باند
arresting system runout
U
محوطه دویدن سیستم مهارهواپیما
break-ins
U
درمیان صحبت کسی دویدن
break-in
U
درمیان صحبت کسی دویدن
break in
U
درمیان صحبت کسی دویدن
false start
U
دویدن قبل ازصدای تپانچه
departure end
U
انتهای محوطه دویدن هواپیما
ground game
U
روش استفاده از مانور دویدن
to run for the bus
U
برای گرفتن اتوبوس دویدن
corrector
U
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
to overrun oneself
U
از دویدن زیاد خود را خسته کردن
to take a run-up
U
با دویدن به مکان شروع نزدیک شدن
threshold
U
نقطه شروع محوطه دویدن هواپیما حد نهایی
threshholds
U
نقطه شروع محوطه دویدن هواپیما حد نهایی
thresholds
U
نقطه شروع محوطه دویدن هواپیما حد نهایی
even time
U
دویدن 001 یارد معادل 5/19متر در01 ثانیه
quarterback sneak
U
حمله بازیگر بالا با دویدن بجلو پس از گرفتن توپ
curls
U
پاس با جلو دویدن و سپس تغییر مسیر دادن
curl
U
پاس با جلو دویدن و سپس تغییر مسیر دادن
back-up
U
اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
curled
U
پاس با جلو دویدن و سپس تغییر مسیر دادن
back up
U
اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار
triple threat
U
بازیگری که مهارت در دویدن و پاس دادن و ضربه پا دارد
rompy
U
مایل به بازی کردن با جیغ وداد و دنبال هم دویدن
rompish
U
مایل به بازی کردن با جیغ وداد و دنبال هم دویدن
drag bunt
U
ضربه با ثابت نگهداشتن چوب برای دویدن به پایگاه
to ran a person hard
U
کسیرا ازپشت سردنبال کردن درست پشت سرکسی دویدن
leg bye
U
امتیاز با دویدن در نتیجه خوردن توپ به بدن توپزن ومنحرف شدن ان
slant
U
بازی تهاجمی با دویدن یک بازیگر بطور مستقیم با زاویهای به طرف دروازه
to jink
[colloquial]
[British English]
U
در دویدن
[راه رفتن]
[رانندگی کردن]
ناگهان مسیر را تغییر دادن
run-up
[start-up]
U
نزدیکی به مکان شروع با دویدن
[برای جهش یا پرتاب کردن]
[ورزش]
slanted
U
بازی تهاجمی با دویدن یک بازیگر بطور مستقیم با زاویهای به طرف دروازه
slants
U
بازی تهاجمی با دویدن یک بازیگر بطور مستقیم با زاویهای به طرف دروازه
He is trying to run before he has learned do walk.
<proverb>
U
او مى خواهد قبل از آنکه راه رفتن را یاد بگیرد شروع به دویدن کند.
hang
U
قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
hangs
U
قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
break
U
حرکت سگ جهت اوردن شکار بازکردن بدنه اسلحه دویدن قبل ازصدای تپانچه
breaks
U
حرکت سگ جهت اوردن شکار بازکردن بدنه اسلحه دویدن قبل ازصدای تپانچه
scrambled
U
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambling
U
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambles
U
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scramble
U
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
glides
U
حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glide
U
حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glided
U
حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
sensing
U
دریافت
sentience
U
دریافت
apprehension
U
دریافت
apprehensions
U
دریافت
synecdoche
U
هم دریافت
percipience
U
دریافت
comprehension
U
دریافت
transmission/reception of messages
U
دریافت
comprehensions
U
دریافت
delivery
U
دریافت
apperception
U
دریافت
receipts
U
دریافت
collection
U
دریافت
discernment
U
دریافت
receipt
U
دریافت
deliveries
U
دریافت
collections
U
دریافت
inception
U
دریافت
receptions
U
دریافت
reception
U
دریافت
receiving
U
دریافت
mental perception
U
دریافت
approach end
U
نقطه شروع تقرب هواپیما ابتدای محوطه دویدن هواپیما
recovers
U
دریافت کردن
come into
<idiom>
U
دریافت کردن
collecting main
U
شبکه دریافت
receives
U
دریافت کردن
receivers
U
متصدی دریافت
collecting of the current
U
دریافت جریان
catcher's side
U
سمت دریافت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com