Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (38 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
fudge
U
نوعی رنگ قهوهای سرهم بندی کردن
fudged
U
نوعی رنگ قهوهای سرهم بندی کردن
fudges
U
نوعی رنگ قهوهای سرهم بندی کردن
fudging
U
نوعی رنگ قهوهای سرهم بندی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bungled
U
سرهم بندی کردن
bunlge
U
سرهم بندی کردن
bungling
U
سرهم بندی کردن
bungles
U
سرهم بندی کردن
jerry build
U
سرهم بندی کردن
to knock together
U
سرهم بندی کردن
bungle
U
سرهم بندی کردن
railroad
U
سرهم بندی کردن
slub
U
سرهم بندی کردن
railroads
U
سرهم بندی کردن
flimflam
U
سرهم بندی کردن
to patch up
U
خواباندن سرهم بندی کردن
foozle
U
بدزدن سرهم بندی کردن
slubber
U
نخ نیم تاب سرهم بندی کردن
revamped
U
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamping
U
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamps
U
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
revamp
U
دوباره وصله یا سرهم بندی کردن نو نما کردن
bumbled
U
اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
To do something slapdash.
U
کاری را سرهم بندی کردن ( سمبل کردن )
bollix
U
سرهم بندی کردن قاطی پاتی کردن
bumbles
U
اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
bumble
U
اشتباه کاری کردن سرهم بندی کردن
vamp
U
وصله کردن سرهم بندی کردن
grouses
U
نوعی رنگ قهوهای
groused
U
نوعی رنگ قهوهای
grouse
U
نوعی رنگ قهوهای
grousing
U
نوعی رنگ قهوهای
malacone
U
نوعی زرقون یازرگون قهوهای
malacon
U
نوعی زرقون یازرگون قهوهای
pasting
U
سر هم کردن سرهم بندی کردن
pastes
U
سر هم کردن سرهم بندی کردن
pasted
U
سر هم کردن سرهم بندی کردن
paste
U
سر هم کردن سرهم بندی کردن
to huddle up a piece of work
U
کاریرا سرهم بندی کردن کاریرا با شتاب انجام دادن
tinker
U
سرهم بندی
tinkered
U
سرهم بندی
botchery
U
سرهم بندی
tinkering
U
سرهم بندی
tinkers
U
سرهم بندی
patching
U
سرهم بندی
patchery
U
سرهم بندی
snow job
U
سرهم بندی
fiddle around
<idiom>
U
سرهم بندی
kraft
U
کاغذ محکم قهوهای رنگ مخصوص بسته بندی
shake-up
U
سرهم بندی دگرگونی
shake-ups
U
سرهم بندی دگرگونی
shake up
U
سرهم بندی دگرگونی
identikits
U
سرهم بندی شده
patchboard
U
تخته سرهم بندی
ersatz
U
سرهم بندی شده
patch panel
U
تابلوی سرهم بندی
identikit
U
سرهم بندی شده
patch cord
U
سیم سرهم بندی
what a pretty mess he made
U
خوب سرهم بندی کرد
pair exchange sorting algorithm
U
نوعی الگوریتم مرتب کردن مستلزم مقایسه دادههای زوج بندی شده
assembly line
U
دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
assembly lines
U
دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
fugal
U
وابسته به قطعهای موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند نوعی ماشین پشم خشک کن
browns
U
قهوهای کردن
browned
U
قهوهای کردن
embrown
U
قهوهای کردن
brownest
U
قهوهای کردن
brown
U
قهوهای کردن
browner
U
قهوهای کردن
browning
U
قهوهای کردن
pontoar
U
نوعی کرجی برای پل بندی کلک
unified soil classification system (uscs
U
نوعی طبقه بندی خاک که به 51 قسمت تقسیم شده است
patches
U
سرهم کردن
assembled
U
سرهم کردن
assembles
U
سرهم کردن
assemble
U
سرهم کردن
patch
U
سرهم کردن
rating
U
طبقه بندی کردن درجه بندی
ratings
U
طبقه بندی کردن درجه بندی
groups
U
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grades
U
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grades
U
درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
grade
U
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
group
U
دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grade
U
درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
laggin
U
اب بندی کردن اب بندی ناوها
downgrade
U
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrading
U
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrades
U
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgraded
U
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
gift wrap
U
بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
Br
U
قهوهای
browned
U
قهوهای
browns
U
قهوهای
browner
U
قهوهای
browning
U
قهوهای
brownest
U
قهوهای
furnace brown
U
قهوهای کوره
lignite
U
زغال قهوهای
lignite
U
ذغال قهوهای
declassification
U
از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی
brown iron ore
U
سنگ اهن قهوهای
brownish
U
مایل به قهوهای یاخرمایی
nut brown
U
رنگ قهوهای فندقی
auburn
U
قهوهای مایل به قرمز
dun
U
رنگ قهوهای کمرنگ
tan
U
برنگ قهوهای وسبزه دراوردن
tannage
U
قهوهای در اثر اشعه افتاب
taupe
U
رنگ خاکستری مایل به قهوهای
mahogany
U
رنگ قهوهای مایل به قرمز
tan
U
مازویی قهوهای مایل به زرد
sienna
U
انواع خاکهای قهوهای مایل به زرد
terra cotta
U
گل صورت سازی قرمز مایل به قهوهای
fire bee
U
نوعی هدف کش کنترل شونده از روی زمین نوعی هواپیمای بی خلبان توربوجتی
suntan
U
قهوهای شدن پوست بدن دراثر افتاب
suntans
U
قهوهای شدن پوست بدن دراثر افتاب
beige
U
رنگ قهوهای روشن مایل بزرد و خاکستری
propolis
U
ماده صمغی قهوهای رنگی شبیه موم
manila paper
U
یک نوع کاغذ محکم برنگ زرد مایل به قهوهای
gadwall
U
اردک قهوهای و سیه فام شمال اروپا و امریکا
hematin
U
ترکیب قهوهای تیره یا ابی تیرهای بفرمول Fe6O4N23H43C
bittersweet
U
نوعی تاجریزی نوعی سیب تلخ
consecutive
U
پشت سرهم
burst
U
پشت سرهم
tandom
U
پشت سرهم
in quick succession
U
تندپشت سرهم
successive
U
پشت سرهم
tinkerer
U
سرهم بند
consecutive
<adj.>
U
پشت سرهم
successive
<adj.>
U
پشت سرهم
sequential
<adj.>
U
پشت سرهم
at a stretch
U
پشت سرهم
awkward
U
سرهم بند
flimfalmmer
U
سرهم بند
end to end
U
سرهم پیوسته
blow by blow
U
پشت سرهم
blow-by-blow
U
پشت سرهم
seriate
U
پشت سرهم
bursts
U
پشت سرهم
evaluation rating
U
درجه بندی اطلاعات یا طبقه بندی ان از نظر اعتبار وصحت و دقت
timed
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
time
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
times
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
hottentot
U
یکی از انواع بومیهای جنوب افریقا که اندامی کوتاه ورنگ قهوهای مایل به زرددارند
tandem computers
U
کامپیوترهای پشت سرهم
burst mode
U
وجه پشت سرهم
arcade
U
طاقهای پشت سرهم
day and night
<idiom>
U
شب وروز پشت سرهم
seriate
U
پشت سرهم اوردن
burst mode
U
وضعیت پشت سرهم
rigged
U
نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
rig
U
نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
rigs
U
نصب قطعات باربندی کردن بسته بندی کردن
crackback
U
نوعی سد کردن غیرمجاز
chain-smoker
U
کسیکه پشت سرهم سیگارمیکشد
chain smoker
U
کسیکه پشت سرهم سیگارمیکشد
piece part
U
قطعه سرهم و جدا نشدنی
chain-smokers
U
کسیکه پشت سرهم سیگارمیکشد
He is a chain smoker.
U
پشت سرهم سیگار می کشد
asses' ears
U
نوعی گوشه
[نوعی شاخه]
overpacking
U
دوباره لفاف کردن یا بسته بندی کردن
english shepherd
U
سگ گلهء انگلیسی که دارای اندازهء متوسط وبرنگ سیاه براق ودارای خالهای قهوهای یاخرمایی است
i wrote letter a letter
U
چندین کاغذ پشت سرهم نوشتم
classifications
U
طبقه بندی کردن طبقه بندی
classification
U
طبقه بندی کردن طبقه بندی
word warp
U
فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
carpet classification
U
طبقه بندی
[درجه بندی]
فرش
type front
U
نوعی روش تایپ کردن نامه ها
discant
U
نوعی اواز به درازا بحث کردن
sealing
U
اب بندی کردن
to nails up
U
سر هم بندی کردن
batten down
U
اب بندی کردن
to make a mess of
U
سر هم بندی کردن
to pin up
U
بی بندی کردن
underpin
U
پی بندی کردن
underpinned
U
پی بندی کردن
underpins
U
پی بندی کردن
to mull a mull of
U
سر هم بندی کردن
caulk
U
اب بندی کردن
lacevi
U
بندی کردن
seals
U
اب بندی کردن
to take a snack
U
ته بندی کردن
seal
U
اب بندی کردن
to make a muddle of
U
سر هم بندی کردن
types
U
ماشین کردن طبقه بندی کردن
typed
U
ماشین کردن طبقه بندی کردن
to put on
U
شرط بندی کردن تحمیل کردن
gradate
U
درجه بندی کردن مخلوط کردن
segregation
U
جدا کردن درجه بندی کردن
type
U
ماشین کردن طبقه بندی کردن
grades
U
طبقه بندی کردن کلاسه کردن
portion
U
تسهیم کردن سهم بندی کردن
partition
U
جدا کردن جزء بندی کردن
break down
U
تجزیه کردن طبقه بندی کردن
partitions
U
جدا کردن جزء بندی کردن
gaduate
U
درجه بندی کردن تغلیظ کردن
sorts
U
دسته کردن طبقه بندی کردن
resort
U
جدا کردن طبقه بندی کردن
resorted
U
جدا کردن طبقه بندی کردن
sort
U
دسته کردن طبقه بندی کردن
grade
U
طبقه بندی کردن کلاسه کردن
resorts
U
جدا کردن طبقه بندی کردن
sorted
U
دسته کردن طبقه بندی کردن
portions
U
تسهیم کردن سهم بندی کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com