English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 210 (36 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
roll U نورد کردن
rolled U نورد کردن
rolls U نورد کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
mill U نورد کردن فرز کردن اسیاب
mills U نورد کردن فرز کردن اسیاب
bar work U نورد کردن میله
cog down U به سمت پایین نورد کردن
cold reduce U نورد کردن در حالت سرد
cold roll U نورد کردن در حالت سرد
hot roll U نورد کردن داغ
Other Matches
inking roller U نورد
rolled copper strips U مس نورد
rollers U نورد
roller U نورد
rolls U نورد
rolled U نورد
roll U نورد
carriage U نورد
beams U نورد
beam U نورد
drummed U نورد
drum U نورد
carriages U نورد
warp beam U نورد بالا
shipper U دریا نورد
break down roll U پیش نورد
mill U کارخانه نورد
mills U کارخانه نورد
center disc roll U نورد دیسکی
universal roll U نورد یونیورسال
carriage return U بازگشت نورد
carriage control U کنترل نورد
roll pass U رخده نورد
breaking down roll U نورد شکست
mountaineer U کوه نورد
roughing roll U پیش نورد
blooming train U مسافت نورد
sailor U دریا نورد
shipman U دریا نورد
cosmonauts U کیهان نورد
cosmonaut U کیهان نورد
alpinist U کوه نورد
roll pass U کالیبر نورد
roll stand U مقام نورد
rolling mill U دستگاه نورد
seagoer U دریا نورد
mountaineers U کوه نورد
sailors U دریا نورد
blooming roll U نورد شمشه
sheet roll U نورد ورق
roller U قرقره نورد
rollers U قرقره نورد
seagoing U دریا نورد
breast U نورد پایین
sailer U دریا نورد
cragsman U کوه نورد
cr U بازگشت نورد
rolling U نورد زدن
cross roll U نورد عرضی
grooved roll U نورد شیاردار
cross country mill U نورد چلیپایی
dummy roll U نورد کور
seafarer U دریا نورد
seafarers U دریا نورد
continous rolling U نورد دائمی
plate mill U غستگاه نورد صفحه
single stand mill U دستگاه نورد یک مقامه
tire mill U دستگاه نورد لاستیک
blooming stand U مقام پیش نورد
roll housing U پایه دستگاه نورد
slabbing mill U دستگاه نورد لوحه
breaking down stand U مقام پیش نورد
roughing stand U مقام پیش نورد
tire rolling mill U دستگاه نورد لاستیک
hot strip mill U مسیر نورد گرم
sheet mill stand U مقام نورد ورق
roll piercing process U روش نورد مایل
compressed asphalt U اسفالت نورد شده
ingots slab mill U دستگاه نورد لوحه
beam rolling mill U نورد کاری تیر
intermediate roll stand U مقام نورد میانی
plug mill U دستگاه نورد توپی
plate roll U غستگاه نورد صفحه
cogging stand U مقام دستگاه نورد
seamanlike U مثل دریا نورد
rolled iron or steel U فولاد نورد خورده
cold rolling mill U دستگاه نورد سرد
carriage control tape U نوار کنترل نورد
chilled roll U نورد سخت کننده
manufactoring tape milling machine U دستگاه نورد صنعتی
cogging mill U دستگاه نورد شمشه
drawing mill U دستگاه نورد کششی
wire rod mill U کالیبر نورد سیم
wire rolling mill U دستگاه نورد سیم
tube rolling U نورد کاری لوله
narrow strip mill U نورد نوار باریک
cogging stand U مقام پیش نورد
rolled glass U شیشه نورد خورده
rolled profile U نیمرخ نورد خورده
muck mill U دستگاه نورد فولاد
cogging mill train U مسیر دستگاه نورد شمش
cogging roll U دستگاه نورد اولیه شمش
bar mill U دستگاه نورد میله گرد
wide strip mill U دستگاه نورد نوار پهن
continous rod mill U دستگاه نورد سیم دائمی
armor plate rolling mill U دستگاه نورد ورق زرهی
corrugated rolling mill U دستگاه نورد ورق موجدار
double two high rolling mill U دستگاه نورد مضاعف دوبل
sheet roller U کارخانه نورد ورق فلزی
smoothing rolls U دستگاه نورد نرم کننده
hot rolled strip U باریکه نورد شده داغ
platen U نگهدارنده کاغذ در چاپگر نورد ماشین تحریر
fielder U بازیکن میدان فوتبال وغیره صحرا نورد
rolling U نیمرخهای فولادی را با عمل نورد تهیه میکنند
platen U صفحه پهن فلز قالب ریزی و ریخته گری نورد ماشین تحریر و غیره
plate milling stand U مقام دستگاه فرز غلطکی مقام دستگاه نورد صفحه
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
check U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
times U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
withstood U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
sterilising U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilises U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilised U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
checks U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
woos U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
wooed U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
woo U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
checked U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
exploits U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
sterilizes U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
withstands U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
sterilizing U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
preached U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preach U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
infringes U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
sterilized U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
married under a contract unlimited perio U زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
preaches U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
to use effort U کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
infringed U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
timed U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
time U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
infringing U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
sterilize U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
withstand U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstanding U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
to wipe out U پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
exploiting U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
correcting U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
point U اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
support U حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
cross U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crosser U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
infringe U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
crosses U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
correct U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
corrects U تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
exploit U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
crossest U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
transliterate U عین کلمه یاعبارتی را اززبانی بزبان دیگر نقل کردن حرف بحرف نقل کردن نویسه گردانی کردن
surcharge U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharges U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
institutionalising U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes U در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com