English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 174 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
Zionism U نهضت تمرکز بنی اسرائیل درفلسطین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Zionist U طرفدار نهضت تمرکز یهود در فلسطین صهیونیست
concentrate U تمرکز دادن تمرکز اتش تمرکز قوا
concentrating U تمرکز دادن تمرکز اتش تمرکز قوا
concentrates U تمرکز دادن تمرکز اتش تمرکز قوا
irredentism U نهضت استرداد منظور جنبشی است که هدف ان پیوستن قسمتی از اراضی مجاور یک کشورکه اهالی ان به زبان اهالی کشور منشاء نهضت صحبت می کنند به این مملکت باشد
clandestine U سازمان زیرزمینی نهضت زیرزمینی نهضت براندازی پنهانی
concentrations U تمرکز اتش تمرکز غلظت مواد شیمیایی موجود در هوا بازداشتگاه اسرا
concentration U تمرکز اتش تمرکز غلظت مواد شیمیایی موجود در هوا بازداشتگاه اسرا
essene U راهب یهودی) عضوفرقهای که دوقرن پیش ازامدن مسیح درفلسطین تشکی
Israel U اسرائیل
the hebrew U بنی اسرائیل
the israelites U بنی اسرائیل
the chosen people U بنی اسرائیل
balm of gilead U بلسان اسرائیل
israelitish U اسرائیل اسرائیلی
the jewish nation U ملت بنی اسرائیل
isaiah U اشعیاء نبی اسرائیل
isaias U اشعیاء نبی اسرائیل
joel U یوئیل پیغمبربنی اسرائیل
samson U قاضی قدیم اسرائیل
ahab U نام یکی از سلاطین اسرائیل
rabbinist U معتقد به احادیث بنی اسرائیل
ipai U انجمن پردازش اطلاعات اسرائیل
joshua U یوشع بن نون پیغمبر اسرائیل
prophets U کتب انبیاء بنی اسرائیل
Jehovah U یهو خدای بنی اسرائیل
rising U نهضت
movement U نهضت
cause U نهضت
causing U نهضت
causes U نهضت
zion U کوه مقدس اورشلیم قوم اسرائیل
exodus U مهاجرت بنی اسرائیل از مصربه کنعان
reformers U طرفدار نهضت
reformation U نهضت جنبش
labor movement U نهضت کارگری
reformer U طرفدار نهضت
revolts U نهضت جنبش
irredentism U نهضت بازستانی
revolt U نهضت جنبش
initial movement U نهضت اول پیشقدمی
crusading U جنگ مذهبی نهضت
crusades U جنگ مذهبی نهضت
crusaded U جنگ مذهبی نهضت
crusade U جنگ مذهبی نهضت
reform movement U جنبش یا نهضت برای اصلاحات
Zionism U صهیون گرایی نهضت صهیونیسم
the intercalary month U ماهی است درتقویم بنی اسرائیل که درهرروزه نوزده ...خورشیدی
sanhedrim U سهندرین :دادگاه وشورای عالی بنی اسرائیل دراورشلیم درزمانهای پیشین
neoscholasticism U نهضت ادبی ادبای کاتولیک قرن نوزدهم
sturm und drang U نهضت ادبی رمانتیک المان پس از انقلاب فرانسه
tripartite declaration of 0 U اعلامیه سه جانبه 0591 اعلامیهای که در ان دولتهای امریکا و انگلستان و فرانسه امامیت ارضی اسرائیل و نیزوضع موجود فلسطین راتضمین کردند
falangisme U نهضت فاشیستی اسپانیا که حزب معتقد به ان حالیه تنها حزب قانونی اسپانیاست
centralization U تمرکز
yeep joung U تمرکز
concentration U تمرکز
focusing U تمرکز
centering U تمرکز
concentrations U تمرکز
centralisation U تمرکز
concentative U تمرکز دهنده
concentration of fire U تمرکز اتش
concentration ratio U نسبت تمرکز
concentration ratio U نرخ تمرکز
cost center U تمرکز هزینه
crossover U تمرکز نخستین
gas focusing U تمرکز با گاز
data concentration U تمرکز داده
magnetic focusing U تمرکز الکترومغناطیسی
electromagnetic focusing U تمرکز الکترومغناطیسی
electron focusing U تمرکز الکترون
electrostatic focusing U تمرکز الکتروستاتیکی
post deflection focusing U تمرکز پس از انحراف
concentrate U تمرکز کردن
stress concentration U تمرکز تنش
period of concentration U زمان تمرکز
visual focusing U تمرکز دیداری
horizontal integration U تمرکز افقی
ionic focusing U تمرکز با گاز
focusing magnet U مغناطیس تمرکز ده
focusing control U تنظیم تمرکز
focusing coil U پیچک تمرکز
focalization U تمرکز در کانون
line concentrator U تمرکز کننده خط
centering tool U ابزار تمرکز
center U تمرکز یافتن
degree of centralization U درجه تمرکز
retain U تمرکز دادن
decentralization U عدم تمرکز
centralist U طرفدار تمرکز
concentrating U تمرکز کردن
concentrating U تمرکز دادن
retaining U تمرکز دادن
retains U تمرکز دادن
concentrate U تمرکز دادن
concentrates U تمرکز کردن
concentrates U تمرکز دادن
retained U تمرکز دادن
centralists U طرفدار تمرکز
totalitarianism U تمرکز گرایی
centers U تمرکز یافتن
center spuare U زاویه تمرکز
centre U تمرکز یافتن
cathexis U تمرکز روانی
concentration U تمرکز عده ها
concentrations U تمرکز عده ها
automatic focusing U تمرکز خودکار
centered U تمرکز یافتن
centred U تمرکز یافتن
massing U تمرکز قوای جنگی
decentralize U عدم تمرکز دادن
decentralizes U عدم تمرکز دادن
decentralising U عدم تمرکز دادن
decentralises U عدم تمرکز دادن
decentralised U عدم تمرکز دادن
critical concentration U میزان تمرکز بحرانی
mass U تمرکز قوای جنگی
massing of fire U تمرکز دادن اتشها
masses U تمرکز قوای جنگی
self focus U تنظیم تمرکز خودکار
decentralizing U عدم تمرکز دادن
centralized design U طراحی تمرکز یافته
concentration area U منطقه تمرکز اتش
concentrating U تمرکز دادن تغلیظ
concentrates U تمرکز دادن تغلیظ
bourrelet U ورم تمرکز گلوله
concentrate U تمرکز دادن تغلیظ
electron beam focusing U تمرکز دهی اشعه الکترونی
centralizing U تمرکز دادن تمرکزی کردن
centralism U سیستم تمرکز در اداره مملکت
concenter U تمرکز دادن تغلیظ کردن
authoritarianism U فلسفهء تمرکز قدرت یا استبداد
centralizes U تمرکز دادن تمرکزی کردن
centralised U تمرکز دادن تمرکزی کردن
centralises U تمرکز دادن تمرکزی کردن
centralising U تمرکز دادن تمرکزی کردن
centralize U تمرکز دادن تمرکزی کردن
pools U قرقره متمرکز کردن یا محل تمرکز
hit the high spots <idiom> U روی نکته اصلی تمرکز کردن
I am not in the right frame of mind. I cannot concerntrate. U فکرم حاضرنیست ( تمرکز فکر ندارم )
pool U قرقره متمرکز کردن یا محل تمرکز
statism U تمرکز قدرت اقتصادی در دولت مرکزی
pooled U قرقره متمرکز کردن یا محل تمرکز
centralising U تمرکز دادن درمرکز جمع کردن
gather writer U تمرکز اطلاعات در داخل یک رکورد فیزیکی
center U کانونی کردن تمرکز یافتن مرکز
centralizes U تمرکز دادن درمرکز جمع کردن
centralised U تمرکز دادن درمرکز جمع کردن
centralises U تمرکز دادن درمرکز جمع کردن
localization U تمرکز درنقطه بخصوصی محلی کردن
centralizing U تمرکز دادن درمرکز جمع کردن
centralize U تمرکز دادن درمرکز جمع کردن
permanent magnet centering U تمرکز اشعه بوسیله مغناطیسهای پایدار
cathectic U وابسته به تمرکز روانی شهوانی شده
decentralism U سیستم عدم تمرکز در اداره مملکت
permanent magnet focusing U تمرکز اشعه بوسیله مغناطیسهای پایدار
condenser U الت جمع کردن و تمرکز دادن برق
authoritarian U طرفدار تمرکز قدرت در دست یکنفر یا یک هیئت
grommet U حلقه ثبات لوله ورم تمرکز گلوله
authoritarians U طرفدار تمرکز قدرت در دست یکنفر یا یک هیئت
satyagraha U اصطلاح ابداعی گاندی پیشوای نهضت ملی هند برای به کار بردن قدرت روحی به جای خشونت وشدت عمل برای وصول به اهداف سیاسی و اجتماعی
tabbing U ترتیب حرکت تمرکز از یک دگمه یا میدان به دیگر با انتخاب کلید tab
neoclassical economics U در این اقتصاد تمرکز بیشتر بروی تقاضای مصرف کننده وروشهای ریاضی است
silicon valley U محلی در دره سانتاکلارای کالیفرنیا باگسترده ترین تمرکز تجارت وکار تکنولوژی عالی در جهان
south american revolution U انقلاب امریکای جنوبی نهضت سیاسی امریکای جنوبی در اوائل قرن 91 که به جنگ بین استقلال طلبان ان خطه با استعمارگران اسپانیایی و بالاخره استقلال این مستعمرات منجر شد
departmentalism U اعنقاد به روش تمرکز دراداره کشور و تفویض اختیارات وسیع به مسئولین اداره امور تقسیمات کوچک مملکتی
sabot U کمربند گلوله حلفه تمرکز یا وسیله ثبات گلوله در مسیر بوش استقرار لوله جوفی
provincialism U اعتقاد به لزوم عدم تمرکز دراداره کشور و تقسیم اختیارات و مسئولیتها بین ایالات ونواحی کشور
concentration area U منطقه تمرکز عده ها منطقه تجمع
ogive U ورم تمرکز گلوله رومی گلوله
air station U ایستگاه عکس برداری هوایی نقطه تمرکز عکسبرداری هوایی ایستگاه هواشناسی
centralized data processing U پردازش تمرکز یافته داده پردازش داده متمرکز
guild socialism U سوسیالیسم صنفی عقیده کسانی که درعین اعتقاد به سوسیالیسم معتقد به ایجاد سیستم عدم تمرکز در مورد اصناف ودادن ازادی بیشتر به انهابودند و کنترل دولتی صاحبان حرف را جایز نمیشمردند واز این نظر گرایش ایشان به سندیکالیسم قابل توجه است
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com