English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 70 (1 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
boundar trench U نهرچه مرزی
boundary trench U نهرچه مرزی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tail drain U نهرچه ابهای مازاد
marginal U مرزی
mete U : خط مرزی
border U خط مرزی
borderline U مرزی
bordering U خط مرزی
boundary U مرزی
paralic U مرزی
boundaries U مرزی
bordered U خط مرزی
extraterritorial U برون مرزی
marginal test U ازمون مرزی
exterritorial U برون مرزی
critical frequency U فرکانس مرزی
rubicon U مرز خط مرزی
oversea U برون مرزی
extraterritoriality U برون مرزی
limiting voltage U ولتاژ مرزی
marchland U زمین مرزی
marginal check U مقابله مرزی
marginal check U برسی مرزی
frontier treaty U معاهده مرزی
marginal checking U بررسی مرزی
frontalier U یکان مرزی
frontalier U نیروهای مرزی
marginal consciousness U هشیاری مرزی
cleavage plane U سطح مرزی
boundary surface U سطح مرزی
frontier U خط فاصل مرزی
border installations U تاسیسات مرزی
mete U سنگ مرزی
outpost U پایگاه مرزی
outposts U پایگاه مرزی
border land U زمین مرزی
border stone U سنگ مرزی
borderline schizophrenia U اسکیزوفرنی مرزی
borderline state U حالت مرزی
boundary conditions U شرایط مرزی
boundary effect U اثر مرزی
boundary layer U لایه مرزی
surface boundary layer U لایه مرزی سطح
terry U سربازمدافع مرزی انگلیس
inland U درون مرزی داخله
catchment U حوزه ابریز مرزی
costal frontier U نوار مرزی ساحلی
borderline mental deficiency U نقص عقلی مرزی
borderline psychosis U روان پریشی مرزی
exterritoriality U حقوق برون مرزی
extraterritoriality U حقوق برون مرزی
frontalier U جزو یکان مرزی
high seas U ابهای برون مرزی
barrier combat air patrol U گشتی مرزی هوایی
laminar boundary layer U لایه مرزی خطی
coastal frontier U نوار مرزی ساحلی
borderline mental retardation U عقب ماندگی ذهنی مرزی
touch in goal line U ادامه خط بین خط دروازه و خط مرزی
touch in goal U محدوده بین خط دروازه و خط مرزی
boundaries U 6 یا 4 امتیاز برای عبور توپ از خط مرزی
boundary U 6 یا 4 امتیاز برای عبور توپ از خط مرزی
overseas U ماموریت برون مرزی یا خارج از کشور
service line U خط مرزی روی زمین در بازی اسکواش دوبل
drop shot U ضربه اهسته بالای حد مرزی و افتادن به زمین
oversea command U یکان خارج از کشور فرماندهی برون مرزی
service line U حد مرزی سرویس روی دیوار مقابل اسکواش
reynolds stress U تنش برشی در لایه مرزی خطی در سیال نارون
This new frontier incident probably means war. U این رویداد مرزی جدید معنیش احتمالآ جنگ است
intercoastal U رفت و امد داخل مملکتی درون ساحلی درون مرزی
limitrophe U مجاور مرزی مجاور
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com