English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 103 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
tail drain U نهرچه ابهای مازاد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
surplus water U ابهای مازاد
mean sea level U سطح متوسط ابهای دریا تراز میانگین ابهای دریا
contiguous zone U منطقهای ازابهای متصل به ابهای ساحلی کشور را گویند که هرچند قواعد مربوط به ابهای ساحلی در مورد انها رعایت نمیشود ولی برای کشورمجاور در محدوده ان حقوق استیلایی خاص و محدودی وجود دارد
boundary trench U نهرچه مرزی
boundar trench U نهرچه مرزی
hydrographer U نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
territorial waters U ابهای ساحلی
inshore water U ابهای ساحلی
spill water U ابهای اضافی
surplus water U ابهای اضافی
ground water U ابهای زیرزمینی
upwellings U ابهای بالارود
hydrogeology U بررسی ابهای زیرزمینی
high seas U ابهای بین المللی
high seas U ابهای برون مرزی
groundwater U ابهای زیر زمینی
hydrology U بررسی ابهای سطحی
overflow U ابهای اضافی لبریزی
table waters U ابهای معدنی سر سفره
overflowed U ابهای اضافی لبریزی
overflows U ابهای اضافی لبریزی
lentic U وابسته به ابهای راکد
piloting U ناوبری در کنار ابهای ساحلی
littoral law U قوانین مربوط به ابهای ساحلی
coastel low U قوانین مربوط به ابهای ساحلی
water tables U سطح ابهای زیر زمین
balneology U مبحث استحمام در ابهای گرم
water table U سطح ابهای زیر زمین
lentic U زیست کننده در ابهای راکد
inland rules U مقررات حرکت در ابهای داخلی
piscary U ازادی ماهیگیری در ابهای متعلق به غیر
hydro statics U علم شار وموازنه ابهای ساکن
hydrology U گفتار درچگونگی ابهای روی زمین
hydrography U نقشه برداری از ابهای روی زمین
hydrothermal U وابسته به عمل ابهای گرم درپوسته زمین
intrapermafrost water U ابهای زیرزمینی واقع در لایه منجمد زمین
salinometer U الت تعیین مقدار نمک در ابهای شور
halophile U موجوداتی که درمحیط یا ابهای شور زندگی میکنند
surcharge water U اب مازاد
rejcet U مازاد
salvages U مازاد
salvaged U مازاد
surplus U مازاد
spoiled U مازاد
spoil U مازاد
surpluses U مازاد
excess U مازاد
salvaging U مازاد
salvage U مازاد
excesses U مازاد
residual U مازاد
spoils U مازاد
spoiling U مازاد
residual matrix U ماتریس مازاد
overproduction U تولید مازاد
residual variance U پراکنش مازاد
excess U اضافه مازاد
system overhead U مازاد سیستم
surplus stock U موجودی مازاد
surplus production U مازاد تولید
surplus gas U گاز مازاد
basic surplus U مازاد اساسی
spoin bank U انبار مازاد
excesses U اضافه مازاد
social surplus U مازاد اجتماعی
sellers surplus U مازاد فروشنده
residue of the state U مازاد ترکه
redundant U مازاد بر احتیاج
economic surplus U مازاد اقتصادی
export surplus U مازاد صادرات
excess demand U درخواست مازاد
farm surplus U مازاد کشاورزی
superimposed U مازاد بر احتیاج
remainder U مابقی مازاد
spares U اقلام مازاد
budget surplus U مازاد بودجه
excess stock U موجودی مازاد
excess reserves U اندوختههای مازاد
dumb well U چاهی که برای کشیدن ابهای روی زمین کنده میشود
surplus energy theory U نظریه انرژی مازاد
excess capacity theory U نظریه مازاد فرفیت
excess listing U لیست اقلام مازاد
back titration U تیتر کردن مازاد
import surcharge U حقوق واردات مازاد
surplus U اقلام اضافی و مازاد
producer surplus U مازاد تولید کننده
trade balance surplus U مازاد تراز تجاری
surpluses U اقلام اضافی و مازاد
suprapermafrost U ابهای زیرزمینی که بالای منطقه لایه منجمد زمین قرارمی گیرند
excess demand inflation U تورم ناشی از مازاد تقاضا
surpluses U مازاد کالاهای اقتصادی زیادی
excess demand U تقاضای زیادی مازاد تقاضا
excess listing U لیست وسایل انفرادی مازاد
surplus U مازاد کالاهای اقتصادی زیادی
property disposition U از بین بردن اقلام مازاد
spoin bank U محل نگهداری وسایل مازاد بر احتیاج
vent for surplus theory of trade U نظریه تجارت "درباره استفاده از مازاد "
the system of U رد مازاد ترکه متوفی به خویشان ذکورپدری
deficits U کسر موازنه مازاد بدهی بر موجودی کمبود
deficit U کسر موازنه مازاد بدهی بر موجودی کمبود
mercantilists U مرکانتیلیست ها اقتصاددانانی که معتقد بودندرفاه اقتصادی یک کشور دراثر بوجود امدن مازاد در ترازپرداختها و تراکم طلا وسایرفلزات گرانقیمت افزایش می یابد
continental shelf U مقداری از خاک زیر اب دریا که از حاشیه ابهای ساحلی یک کشورشروع و به خطی که از ان اولین شیب تند قعر دریا اغاز میشود و ارتفاع ان باید بایداز سطح دریا 002 متر باشدختم میشود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com