Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
it is not worth my while
U
نمیارزد برای من ارزش ندارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
it will pay to wait
U
به منتظر شدنش نمیارزد صبر کردنش ارزش دارد
Your proposal has little practical value .
U
پیشنهادتان ارزش عملی چندانی ندارد
neoclassical theory of value
U
تئوری ارزش نئوکلاسیک .براساس این نظریه ارزش یک کالا براثر تداخل عرضه وتقاضا برای کالای مورد نظربدست می اید
simpler
U
وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
simple
U
وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
simplest
U
وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
that in nothing to me
U
برای من اهمیتی ندارد
it is indifferent to me
U
برای من چه اهمیتی ندارد
He has not enough experience for the position.
U
برای اینکار تجربه کافی ندارد
... if you don't mind my asking
U
... اگر پرسش من
[برای تو]
ایرادی ندارد
There is nothing to worry about.
U
دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
It doesnt make any difference to me .
U
برای من فرقی نمی کند (ندارد)
There's no reason for concern.
U
دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
it is of no use to us
U
بکار ما یا بدرد ما نمیخورد سودی برای ما ندارد
dense index
U
لیستی که فضای خالی برای رکودهای جدید ندارد
it is insusceptible of change
U
اماده برای تغییر نسبت استعداد دگرگونی ندارد
valorize
U
ارزش قائل شدن برای
warrantable
U
دارای ارزش برای شهادت
diskless workstation
U
ایستگاه کاری که درایو دیسکی برای ذخیره داده ندارد
list
U
لیستی که فضای خالی برای رکوردهای جدید در ساختارش ندارد
linear
U
لیستی که فضای خالی برای رکورد جدید در ساختارش ندارد
it is not worth while
U
بزحمتش نمیارزد
it is not worth the trouble
U
بزحمتش نمیارزد
it is not worth a straw
U
پر کاهی نمیارزد
it is not worth a rush
U
به بشیزی نمیارزد
it is not worth a d
U
مفت نمیارزد
natural rate hypothesis
U
هیچ تمایلی برای تورم در جهت افزایش یا کاهش وجود ندارد
complimentary mourning
U
جامه ماتم که کسی برای احترام بمردهای که بااوخویشی ندارد بپوشد
this work is not painsworthy
U
این کار بزحمتش نمیارزد
he is not worth his salt
U
لایق نگاهداشتن نیست بنگاهداشتنش نمیارزد
He that blows in the dust fills his eyes.
<proverb>
U
کسى که شرم ندارد وجدان هم ندارد.
There is no point in it . It doest make sense . It is meaningless.
U
معنی ندارد ! ( مورد و مناسبت ندارد )
redundant
U
حرف اضافه شده به بلاک حروف برای تشخیص خطا یا مقاصد پترولکل که هیچ اطلاعی به همراه ندارد
heads up
U
در درگیری هوایی اعلام اینکه هواپیما دروضعیت لازم برای درگیری قرار ندارد
book value
U
ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
onion skin
U
پوست پیاز
[از این رنگینه طبیعی برای تهیه رنگ زرد نخودی استفاده می شود اگرچه ثبات رنگی خوبی ندارد.]
he is second to none
U
دومی ندارد بالادست ندارد
redundant
U
بیت یا داده بررسی اضافه شده به بلاک داده برای تشخیص خطا که هیچ اطلاعی به همراه ندارد
ad valorem
U
به نسبت ارزش کالا براساس ارزش
compiling
U
برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compiles
U
برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compiled
U
برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
compile
U
برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد
value added
U
قیمت یا ارزش افزوده شده قیمت یک محصول در بازاربدون توجه به ارزش مواداولیه یی که در تولید ان به کار رفته است
ended
U
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
end
U
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ends
U
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
axiological
U
وابسته به ارزش ها یا علم ارزش ها
no par value
U
بدون ارزش واقعی بی ارزش
ambiguous
U
نام فایلی که برای یک فایل یکتا نام یکتایی ندارد و محل دهی فایل را مشکل می سازد
capital gain
U
منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
black
U
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blackest
U
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blacker
U
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blacked
U
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
blacks
U
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد
carried
U
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carrying
U
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carry
U
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carries
U
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
currency devaluation
U
کاهش رسمی ارزش پول تضعیف ارزش پول
rug names
U
اسامی فرش
[بدلیل پراکندگی زیاد بافت ها و اختلاف سلیقه بافندگان، طراحان و کارشناسان یک سیستم نامگذاری تعریف شده برای فرش وجود ندارد.بدین جهت از مکان، قبیله، قوم، اندازه، طرح و انگیزه استفاده می شود.]
kiosks
U
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk
U
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
flicker free
U
ی ندارد
he is not of that stamp
U
را ندارد
there is no style about her
U
ندارد
it does not weigh with me
U
ندارد
there is no limit to it
U
حد ندارد
It is o. k . ( all right ) . it doesent matter .
U
عیب ندارد
Nothing is quite impossible.
U
کارنشد ندارد
it lacks soul
U
روح ندارد
it is nothing new
U
تازگی ندارد
his hat cover his fanily
U
هیچکس را ندارد
he is out of huomor
U
دماغ ندارد
it does not matter
U
اهمیت ندارد
it is nothing out of the way
U
غرابتی ندارد
Don’t mention it.
U
قابلی ندارد.
it is well enough
U
عیبی ندارد
dont mention it
U
اهمیت ندارد
no matter
U
اهمیت ندارد
No problem at all. It is quite all right .
U
مانعی ندارد
he has nothing of his own
U
چیزی ندارد
he has nostomach for the fight
U
سر دعوا ندارد
it is of no weight
U
قدرواهمیتی ندارد
hadn't
U
ندارد نبایستی
he has no temperature to day
U
امروز تب ندارد
he has no manners
U
اداب ندارد
he has no excuse what
U
عذری ندارد
he has an a. to grind
U
غرضی ندارد
there is no limit to it
U
اندازه ندارد
it is a soft snap
U
کاری ندارد
no object
U
اهمیت ندارد
She has no axe to grind . She doesnt mean anything .
U
مقصودی ندارد
he hasno notion of going
U
سر رفتن ندارد
It is no trouble at all.
U
زحمتی ندارد
it is beyond recall
U
احتمال لغوشدن ندارد
Cheating( fraud) does not pay ( prosper).
U
تقلب عاقبت ندارد
it is of no moment
U
هیچ اهمیت ندارد
it is not protected by sanctions
U
ضمانت اجرایی ندارد
his hand want's two fingers
U
دستش دو انگشت ندارد
it takes two to tango
<idiom>
U
[یک دست صدا ندارد]
There is nothing to be ashamed lf .
U
( اینکار ) خجالت ندارد
That's not so!
U
این حقیقت ندارد!
irons in the fire
<idiom>
U
وقت سرخاراندن ندارد
infinite
U
حلقهای که خروج ندارد.
He cant stand the sight of us.
U
چشم ندارد ما را ببیند
and that is flat(final)!No arguments!
U
چون وچراهم ندارد !
de facto standard
U
سسهای اعتبار به آن ندارد
That is beside the point. It is irrelevant ( inconsequential , immaterial ) .
U
ربطی به موضوع ندارد
Death keeps no calendar.
<proverb>
U
مرگ تاریخ ندارد.
it differs nothing from
U
هیچ فرقی با .....ندارد
There is no market for it in Iran .
U
درایران مصرفی ندارد
That is quitw O. K. That is fine.
U
هیج اشکالی ندارد
his intentions are good
U
خیال بدی ندارد
his hand lack one finger
U
دستش یک انگشت ندارد
it is allup with him
U
دیگر امیدی ندارد
This does not apply to . . .
U
در رابطه با . . . کاربرد ندارد.
he is nothing to me
U
بتمن خویشی ندارد
Nothing is impossible .
U
کار نشد ندارد
h does not w.much
U
چندان وزنی ندارد
many hands make light work
<proverb>
U
یک دست صدا ندارد
he hasno notion of going
U
خیال رفتن ندارد
domain
U
برنامهای که حق کپی ندارد
it is of little worth
U
چندان ارزشی ندارد
it is of no importance
U
هیچ اهمیت ندارد
domains
U
برنامهای که حق کپی ندارد
It doesnt look nice . It is useemly.
U
صورت خوشی ندارد
he means well
U
قصد بدی ندارد
he hasno notion of going
U
میل رفتن ندارد
he is at a loose end
U
کار معینی ندارد
he is indisposed to go
U
میل برفتن ندارد
it matters little
U
چندان اهمیت ندارد
She never gets any gratitude .
U
دستش نمک ندارد
there is no exception to that rule
U
ان قانون استثناء ندارد
There is nothing to be afraid of in driving.
رانندگی که ترس ندارد.
he is short of hands
U
کارگر کافی ندارد
crying is useless
U
گریه سودی ندارد
there is no reason
U
هیچ دلیل ندارد
there is nothing for it but to
U
چارهای ندارد جز اینکه
she cannot bear heat
U
طاقت گرما را ندارد
time out of minds
U
زمانی که کسی یاد ندارد
e. wear
U
پارچه ایی که مرگ ندارد
There is nothing wrong with it.
U
این هیچ ایرادی ندارد.
from immemorial times
U
اززمانی که کسی بیاد ندارد
null
U
رشتهای که هیچ حرفی ندارد
confession and avoidance
U
باط ندارد و اثرش به سوداوست
you are welcome
U
کاری نکردم اهمیت ندارد
It doesnt matter. it is nothing.
U
چیزی نیست ( عیب ندارد )
You are ( most ) welcome . It is a mere nothing . It is not fit to drink .
U
قابل ندارد ( بعنوان تعارف )
he has no friends
U
او هیچ دوست و اشنایی ندارد
He is unpredicateble. He acts haphazardly.
U
کارش حساب وکتابی ندارد
netblock
U
ابشاری که نیاز به دفاع ندارد
It isn't anything like her.
U
او
[زن]
اصلا همچنین رفتاری ندارد.
he does nothing but talk
U
کاری جزحرف زدن ندارد
He hasnt a mind of his own.
U
ازخودش رأیی ندارد (بی اراده)
It is in the bag . It is a dead cert.
U
ردخورد ندارد (حتمی است )
A logical remark has no answer.
<proverb>
U
یرف یساب جواب ندارد .
The full man does not understand a hungry one .
<proverb>
U
سیر از گرسنه خبر ندارد .
It is pointless for her to come here .
U
موضوع ندارد اینجا بیاید
there is no p of his going
U
رفتن وی هیچ امکان ندارد
it does not matter
U
عیب ندارد چیزی نیست
He has not a single star in all the seven skies.
<proverb>
U
یک ستاره در هفت آسمان ندارد.
they are of no historical
U
هیچ اهمیت تاریخی ندارد
His remarks are unfounded.
U
حرفهایش پایه واساسی ندارد
there is no precedent for this
U
این چیز سابقه ندارد
His greed knows no limits.
U
حرص وطمع اش اندازه ندارد
that is nothing like it
U
هیچ شباهتی بدان ندارد
His knowledge has no limits.
U
دانش اوحد واندازه ای ندارد
it is immaterial
U
ناچیز است اهمیت ندارد
My French is not up to much.
U
فرانسه ام چندان تعریفی ندارد
The very idea !
U
معنی ندارد ! ( قبیح است )
He is on edge. He is restive.
U
آرام ندارد (ناراحت است )
out of one's element
<idiom>
U
جایی که به شخص تعلق ندارد
it is of no use talking
U
سخن گفتن سودی ندارد
it boots not to complain
U
گله گذاری سودی ندارد
there is no occasion for fear
U
ترس هیچ مورد ندارد
It wI'll come to a bad end. It is foredoomed.
U
اینکار عاقبت ( خوشی ) ندارد
badminton
U
بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
no branch
U
شغلی که احتیاج به رسته تخصصی ندارد
it is not true that he is dead
U
اینکه میگویند مرده است حق ندارد
no address operation
U
دستویر که نیازی به آدرس در خود ندارد
it is not pervious to reasonov
U
بدان دسترسی ندارد خردانرانمیتواند دریابد
singleton
U
ورقی که در دست بازیکن نظیری ندارد
neither fish nor fowl
<idiom>
U
چیزی که به گروه مشخص تعلق ندارد
There is no such number.
U
همچنین شماره تلفنی وجود ندارد.
complete
U
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
completes
U
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
irreligionist
U
کسیکه بمسائل دینی اعتنائی ندارد
There is no disagreement among us.
U
اختلاف نظری بین ماوجود ندارد
sole tenant
U
مستاجر انحصاری مستاجری که شریک ندارد
completed
U
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
He is in a bad way (poor circumstances).
U
وضع وحالش چندان تعریفی ندارد
completing
U
آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
There are no vacancies at the hotel.
U
هتل اتاق ( جای ) خالی ندارد
coram non judice
U
درپیش کسی که صلاحیت داوری ندارد
blind letter
U
نامهای که نام ونشان روشن ندارد
monogamist
U
مرد یا زنی که در ان واحدبیش یک همسر ندارد
There is no harm in trying.
U
امتحانش مجانی است (ضرر ندارد )
unconditional
U
آنچه به هیچ شرطی بستگی ندارد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com