English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
typified U نمونه بودن
typifies U نمونه بودن
typify U نمونه بودن
typifying U نمونه بودن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
modules U اطاقک نمونه پیش ساخته واحد نمونه برای اندازه گیری
module U اطاقک نمونه پیش ساخته واحد نمونه برای اندازه گیری
acceptance sampling U نمونه برداری جهت پذیرش نمونه قبولی
sampled U نمونه برداشتن نمونه نشان دادن
sample U نمونه برداشتن نمونه نشان دادن
sampling U نمونه گیری برداشت نمونه
undisturbed sample U نمونه گیری بهم نخورده نمونه دست نخورده
natural dyes U رنگینه های طبیعی [که عموما از گیاهان و بعضی حیوانات تهیه می شوند. نمونه گیاهی رنگ قرمز گیاه روناس و نمونه حیوانی رنگ قرمز، حشره قرمزدانه می باشد.]
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person . U مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate U سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
contains U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contain U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contained U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views U د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
up to it/the job <idiom> U مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
to mind U مراقب بودن [مواظب بودن] [احتیاط کردن]
to be in one's right mind U دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
correspond U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
corresponded U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
corresponds U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumber U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbered U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbering U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbers U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
look out U منتظر بودن گوش به زنگ بودن
validity of the credit U معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
To be on top of ones job . U بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
to be hard put to it U درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
fittest U شایسته بودن برای مناسب بودن
fits U شایسته بودن برای مناسب بودن
fit U شایسته بودن برای مناسب بودن
to be in a habit U دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
reasonableness U موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
belonged U مال کسی بودن وابسته بودن
belong U مال کسی بودن وابسته بودن
lurk U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurked U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurking U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
belongs U مال کسی بودن وابسته بودن
lurks U در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
to look out U اماده بودن گوش بزنگ بودن
ensample U نمونه
foretype U نمونه
representative U نمونه
modules U نمونه
model U نمونه
module U نمونه
exemplar U نمونه
exemplars U نمونه
precedent U نمونه
specimens U نمونه
precedents U نمونه
specimen U نمونه
modeled U نمونه
models U نمونه
instance U نمونه
instances U نمونه
sampling U نمونه
forme U نمونه
types U نمونه
paragon U نمونه
paragons U نمونه
strickle U نمونه
modelled U نمونه
type U نمونه
typed U نمونه
sample U نمونه
typicalness U نمونه
pattern U نمونه
copied U نمونه
copies U نمونه
example U نمونه
copy U نمونه
copying U نمونه
schema U نمونه
examples U نمونه
calligraph U نمونه
breadboard U نمونه
patterns U نمونه
paradigms U نمونه
copyslip U نمونه
schemata U نمونه
sampled U نمونه
representatives U نمونه
paradigm U نمونه
progenitors U نمونه
formats U نمونه
format U نمونه
progenitor U نمونه
breadboard U نمونه تابلویی
prototype U نمونه اولیه
phony U مدل یا نمونه
pieces U سکه نمونه
typical U نمونه نوعی
typical U یک نمونه بارز
emulation U نمونه سازی
prototype U نمونه نخستین
pilot production U تولید نمونه
samplery U نمونه برداری
pilot model U نمونه ازمایشی
sample size U حجم نمونه
sample distribution U توزیع نمونه
sample data U داده نمونه
samplery U نمونه گیری
pilot plant U کارخانه نمونه
sample cell U فرف نمونه
prototype U نمونه ازمایشی
sample size U بزرگی نمونه
pilot plant U کارگاه نمونه
biased sample U نمونه سودار
representative sample U نمونه معرف
sampler U نمونه بردار
coring U نمونه گیری
sample U واحد نمونه
quota sample U نمونه سهمیه
random sample U نمونه تصادفی
sampled U نمونه کالا
sample U نمونه کالا
sampled U نمونه قراردادن
sampled U نمونه گرفتن
sampled U واحد نمونه
samplers U نمونه بردار
probability sample U نمونه احتمالاتی
demo U نمونه نمایشی
core sample U نمونه استوانهای
reference pilot U نمونه مرجع
pattern making U نمونه سازی
by the square U مطابق نمونه
protoplast U نمونه اصل
prototyping U ساخت یک نمونه
sample U نمونه قراردادن
parable U قیاس نمونه
test specimen U نمونه ی ازمایش
holotype U نمونه شاخص
ladle samble U نمونه پاتیل
surveys U نمونه گیری
surveyed U نمونه گیری
survey U نمونه گیری
standards U نمونه قانونی
test specimen U نمونه ازمایش
test specimen U نمونه ازمایشی
modeled U نمونه اصلی
model U نمونه اصلی
samples U نمونه کالا
free sample U نمونه مجانی
g U نمونه معیار
modeling U نمونه سازی
piece U سکه نمونه
test model U نمونه ی ازمایش
test piece U نمونه ازمایشی
vial U شیشه نمونه
test piece U نمونه ازمایش
work sample U نمونه کار
archetype U نمونه اولیه
archetypes U نمونه اولیه
cell U فرف نمونه
cells U فرف نمونه
tokenism U نمونه نمایی
patterning U نمونه سازی
per sample U طبق نمونه
copying U نمونه ساختن
standard U نمونه قانونی
copy U نمونه ساختن
copies U نمونه ساختن
copied U نمونه ساختن
polls U نمونه برداشتن
polled U نمونه برداشتن
poll U نمونه برداشتن
type of use U نمونه کاربرد
tokenism U نمونه کاری
portfolio U نمونه محصول
prototypes U نمونه اولیه
gauge U سنجیدن نمونه
typified U نمونه دادن
typifies U نمونه دادن
typify U نمونه دادن
specimen signature U نمونه امضاء
typifying U نمونه دادن
typical galaxy U کهکشان نمونه
for example U برای نمونه
gauged U سنجیدن نمونه
typal U شبیه نمونه
sight form U نمونه رصد
prototypes U نمونه نخستین
prototypes U نمونه ازمایشی
emulator U نمونه ساز
screamer U نمونه بسیارخوب
sample U نمونه گرفتن
exemplarily U بطور نمونه
exemplification U نمونه اوری
exemplum U مثال نمونه
gauges U سنجیدن نمونه
foretype U نمونه قبلی
sampling U نمونه برداری
typicality U نمونه علامت
typification U تعیین نمونه
parables U قیاس نمونه
models U نمونه اصلی
typical sample U نمونه نوعی
sampling U نمونه گیری
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com