English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
lagate a latere U نماینده پاپ که دارای اختیارات کامل باشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
isocratic U دارای اختیارات برابر که دران اختیارات سیاسی همه کس یکسان است
To have full powers. U اختیارات کامل داشتن
in power U دارای اختیارات
titular charge daffaires U کاردارسفارتخانه در حالی که اختیارات خاص داشته باشد
fully empovered U دارای اختیارات تام
proconsul U افسر دارای بعضی اختیارات کنسولی
laboriously U ساعیانه چنانکه نماینده زحمت باشد
program music U موزیکی که نماینده یک رشته رویدادهاو منظره ها باشد
escutcheon U سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
officially represented U دارای نماینده رسمی
liberal gift U بخششی که نماینده رادی ونظری بلندی دهنده باشد بخشش کافی
coloury U دارای رنگی که نماینده خوبی کالایی است
fullmouthed U دارای دهان کامل
prepotent U دارای قدرت کامل
heterogonous U دارای دو یا چند نوع گل کامل
acatalectic U دارای اوتاد کامل اسلم
full mouthed U دارای شماره کامل دندان
immanent U دارای نفوذ کامل درسرتاسرجهان درهمه جاحاضر
open market U بازار ازاد بازاری که دارای رقابت کامل میباشد
commision agent U نماینده حق العمل کار نماینده یا عاملی که بصورت درصد به او پرداخت میشود
surrogate U نماینده نماینده اسقف در هر ناحیه که مسئول صدور اسنادازدواج است
surrogates U نماینده نماینده اسقف در هر ناحیه که مسئول صدور اسنادازدواج است
orthotone U که ازخود دارای تیکه باشد
hexahydrate U ترکیبی که دارای شش ذره اب باشد
tedradynamous U دارای شش پرچمی که دوپرچمش بلندتر باشد
spondee U وتدی که دارای دوهجای دراز باشد
pentaptote U اسمی که دارای پنج حالت باشد
an idiomatic experssion U عبارتی که دارای ساختمان ویژهای باشد
armistise U متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
Queen Mother U ملکهای که دارای فرزندباشد مادرپادشاه که بیوه باشد
prelatess U زنی که دارای مقام مترانی یا اسقفی باشد
topographic map U نقشه ایکه دارای خطوط ارتفاعی باشد
Queen Mothers U ملکهای که دارای فرزندباشد مادرپادشاه که بیوه باشد
proceleusmatic foot وتدی که دارای چهار هجای کوتاه باشد.
proceleusmatic U وتدی که دارای چهار هجای کوتاه باشد
ox fence U اغل کاو که دارای نرده یاپرچین باشد
oxer U اغل گاو که دارای نرده یاپرچین باشد
pork pies U کلوچهای که دارای قیمه گوشت خوک باشد
sloe gin U عرق گندم که دارای اب میوه گوجه باشد
contour map U نقشهای که دارای خطوط فاصل مشخصی باشد
chloramine U هرنوع ترکیبی که دارای ازت و کلر باشد
pork pie U کلوچهای که دارای قیمه گوشت خوک باشد
club car U واگن راه اهنی که دارای میزناهارخوری باشد
vacuole U گودال کوچکی که دارای اب یاهوا یا چیز دیگر باشد
shaggy ugs U فرش های با پرز بلند [این گونه فرش علاوه بر داشتن پرز بلند در سطح فرش، دارای مقداری پرز در پشت فرش نیز می باشد و در مناطق سردسیر بافته می شود تا گرم بوده و عایق سرما در کف اتاق باشد.]
gamey U دارای بو و مزه گوشت شکار که نزدیک فاسد شدن باشد
gamy U دارای بو و مزه گوشت شکارکه نزدیک فاسد شدن باشد
convoys U کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
convoy U کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
biddable U دارای دست قوی که قابل توپ زدن باشد پیشنهادشدنی
vanity boxŠcaseŠor bag U قوطی یاکیف کوچکی که دارای اینه واسباب پودرزنی باشد
double-faced U فرش های دو رو [فرشی که پشت و روی آن دارای پرز باشد.]
knight marshal U کسیکه در خانواده سلطنتی دارای برخی مامریتهای قضایی باشد
trapped U زمینی که دارای محدوده یاتلههای ماسهای بصورت مانع باشد
visiting correspondent U نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
hermaprodite U کسی که هم دارای حالات زنانگی وهم حالات مردانگی باشد
dactyl U کلمهای دارای سه هجا که هجای اول بلند و دو هجای بعدی ان کوتاه باشد
authorizations U اختیارات
full powers U اختیارات تام
limited power U اختیارات محدود
delegation of authority U دادن اختیارات
full power U اختیارات تام
devolution U تفویض اختیارات
Hanbel U [نوعی گلیم مراکشی که صرفا جهت مفروش نمودن زمین بافته شده، و دارای خطوط موازی و رنگین با نقشه های پرکار می باشد.]
power of the keys U اختیارات کلیسای پاپ
mandatory powers U اختیارات دولت قیم
ultra vires U تجاوز از حدود اختیارات
excathedra U طبق اختیارات محوله
deed of assignment U سند واگذاری اختیارات
full mobilization U تحرک کامل بحرکت دراوردن کامل
straw boss U [سرپرست فاقد اختیارات کافی]
deprive someone of his power U از کسی سلب اختیارات کردن
divest someone of his power U از کسی سلب اختیارات کردن
ultra vires U بیش از حدود اختیارات قانونی
ultra vires U خارج از حدود اختیارات قانونی
To exceed ones authority. U ازحدود اختیارات خود فراتر رفتن
Medici Mamluk rug U قالی مدیسه مملوک [این فرش متعلق به قرن شانزدم میلادی می باشد که به تازگی کشف و در موزه پالازو ایتالیا نگهداری می شود و دارای سه ترنج هشت وجهی است.]
I have a free hand in this matter. U دراینکار دستم باز است ( اختیارات دارم )
the bill defined his powers U حدود اختیارات وی دران لایحه معلوم گردید
full scale U باندازه کامل بمقیاس کامل
full annealing U بازپخت کامل تاباندن کامل
completed case U جعبه کامل خشاب کامل
isocracy U حکومتی که اختیارات سیاسی همه دران یکسان است
motif U گلی خاص در زمینه فرش [این طرح ها با توجه به منطقه بافت دارای اشکال و ابعاد مختلفی بوده و تا حدودی مشخص کننده منطقه بافت می باشد.]
exchange of full powers U رسمیت یافتن تنزل نرخ ارز مبادله اسناد مربوط به تفویض اختیارات تام
a closed mouth catches no flies <proverb> U تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine U مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
hottest U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hot U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
departmentalism U اعنقاد به روش تمرکز دراداره کشور و تفویض اختیارات وسیع به مسئولین اداره امور تقسیمات کوچک مملکتی
imago U حشره کامل و بالغ اخرین مرحله دگردیسی حشره که بصورت کامل و بالغ در میاید
thorough U بطور کامل کامل
hotbed U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbeds U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
imperfect competition U حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
court rug U فرش تالاری یا درباری [این نوع فرش از نفیس ترین و گران ترین فرش ها می باشد و دارای نقش ها و طرح های عالی با نخ ممتاز بوده و فقط بصورت سفارشی برای محل های خاص بافته می شود.]
provincialism U اعتقاد به لزوم عدم تمرکز دراداره کشور و تقسیم اختیارات و مسئولیتها بین ایالات ونواحی کشور
open back U [نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
lapheld U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
laptop U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
isobar U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobare U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
cementitious U دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled U دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
wellŠsuppose it is so U خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
delegating U نماینده
indicant U نماینده
indicatory U نماینده
mercantile agent U نماینده
delegates U نماینده
proxy U نماینده
representatives U نماینده ها
agent U نماینده
agencies U نماینده
agency U نماینده
agents U نماینده
attorney U نماینده
attorneys U نماینده
nominees U نماینده
delegated U نماینده
deligate U نماینده
representatives U نماینده
indicator U نماینده
depts U نماینده
doer U نماینده
representative U نماینده
doers U نماینده
commissioner U نماینده
commissioners U نماینده
factors U نماینده
factor U نماینده
nominee U نماینده
delegate U نماینده
dept U نماینده
deputies U نماینده
proctor U نماینده
delegates U نماینده ها
deputy U نماینده
ringent U دارای دهن باز دارای لبان برگشته
Zel-i Sultan vase U طرح گلدان ظل السلطان [این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.]
karachoph design U لچک ترنج کاراچف [این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.]
jack and gill U دونامه نماینده ........
manufacturers' agent U نماینده سازنده
envoys U مامور نماینده
deputy U وکیل نماینده
envoy U مامور نماینده
manufacturers' agent U نماینده تولیدکننده
sole agent U نماینده انحصاری
marker ship U کشتی نماینده
opostolic delegate U نماینده پاپ
deputation U نماینده نمایندگی
stack indicator U نماینده پشته
Members of Parliament U نماینده مجلس
election U انتخاب نماینده
Member of Parliament U نماینده مجلس
deputations U نماینده نمایندگی
sales representative U نماینده فروش
sales agent U نماینده فروش
legate U نماینده پاپ
permanent deligate U نماینده دایمی
walking delegate U نماینده سیار
law agent U نماینده قضایی
internunico U نماینده پاپ
insurance agent U نماینده بیمه
law agent U نماینده حقوقی
pathognomomical U نماینده ناخوشی
priority indicator U نماینده اولویت
pathognomic U نماینده ناخوشی
overseas agent U نماینده خارجی
deputies U وکیل نماینده
representative elements U عناصر نماینده
manufacturer's agent U نماینده تولیدکننده
manufacturer's agent U نماینده سازنده
legates U نماینده پاپ
representation U تمثال نماینده
check indicator U نماینده مقابله
representations U تمثال نماینده
represent U نماینده بودن
by depty U بوسیله نماینده
represents U نماینده بودن
parliamentarian U نماینده مبرز
customs agent U نماینده گمرکی
expessive U حاکی نماینده
represented U نماینده بودن
envoi U مامور نماینده
consular agent U نماینده کنسولی
parliamentarians U نماینده مبرز
assignee U نماینده مامور
acinaseous U دارای تخم و بذر دارای تخمدان
gravel blind U دارای چشم تار دارای دید کم
low tension U دارای فشار ضعیف دارای ولتاژکم
virile U دارای نیروی مردی دارای رجولیت
galleried U دارای سرسرا دارای اطاق نقاشی
full length U نماینده تمام قدانسان
shipping agent U نماینده شرکت کشتیرانی
lord lieutenant U نماینده پادشاه در ایالات
exponent U شرح دهنده نماینده
exponents U شرح دهنده نماینده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com