English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 56 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
accessories U نمائات منفصل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
emblements U نمائات
accession U نمائات
accessory U نمائات و نتایج
attachments U نمائات متصل
separable accretions and benefits U نمائات و منافع منفصله
usufruct U حق استفاده از عین و نمائات
vesture U منافع و نمائات زمین
the profits and accretions which are an U منافع و نمائات متصله مال
original and derivative estate U اصل مال یا نمائات یا منافع ان
realty U دارایی غیرمنقول و نمائات و منضمات ان
quicquid plantatur solo , solo cedit U منضمات و نمائات زمین متعلق به ان است
disconnected U منفصل
disjunct U منفصل
detached U منفصل
off line U منفصل
freeing U مجاز منفصل
disconnects U منفصل کردن
acondylose U منفصل بی اتصال
disarticulate U منفصل شدن
castes U طبقه منفصل
disjoin U منفصل متلاشی
acondylous U منفصل بی اتصال
caste U طبقه منفصل
expulse U منفصل کردن
frees U مجاز منفصل
freed U مجاز منفصل
to get one's mittimus U منفصل شدن
to get the mitten U منفصل شدن
free U مجاز منفصل
disconnectedly U بطور منفصل
disconnect U منفصل کردن
broken U منقطع منفصل
severing U منفصل کردن
sever U منفصل کردن
severed U منفصل کردن
severs U منفصل کردن
discontinuous U منفصل ناپیوسته
disconnecting U منفصل کردن
discharge U منفصل یااخراج کردن
caste system U نظام طبقهای منفصل
detached shock wave U موج ضربهای منفصل
discharges U منفصل یااخراج کردن
reduced employees U کارمندان منفصل گردیده
dismissing U منفصل کردن یکان مرخص
dismisses U منفصل کردن یکان مرخص
dismiss U منفصل کردن یکان مرخص
cirrus U لایهای از ابرهای سفیدرنگ منفصل و رشتهای در ارتفاع تقریبی 0057 متری از سطح زمین
secession U تجزیه جدایی یک قسمت از خاک کشور و خروج ان از حاکمیت کشور منفصل منه
expel U منفصل کردن بزور خارج کردن
dismisses U منفصل کردن موضوعی را مختومه کردن
expelling U منفصل کردن بزور خارج کردن
expels U منفصل کردن بزور خارج کردن
expelled U منفصل کردن بزور خارج کردن
dismiss U منفصل کردن موضوعی را مختومه کردن
dismissing U منفصل کردن موضوعی را مختومه کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com