English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
helicopter breakup point U نقطه رهایی هلیکوپترها ازستون
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
break up point U نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
release point U نقطه رهایی
break off position U نقطه رهایی
bomb release point U نقطه رهایی بمب
release point U نقطه رهایی ستون راهپیمایی
march unit U قسمتی ازستون راهپیمایی
helicopter wave U موج هلیکوپترها
helicopter wave U گروه پرواز هلیکوپترها برای یک عملیات
junctions U محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junction U محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
reference point U نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
helicopter lane U کریدور پرواز هلیکوپتر کریدور ازاد عبور هلیکوپترها
bombing height U ارتفاع رهایی بمب ارتفاع هواپیماتا هدف در موقع رهایی بمب
control point U نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
foot spot نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
triple point U نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
pull up point U نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
bearing U موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
picture point U نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
angular velocity sight U زمان سنج رهایی بمب دوربین زمان سنج زاویه رهایی بمب
ti;me to go U زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
pointillism U شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
line of vision U خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
switching U مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
free drop U برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
zero U پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeroes U پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeros U پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
marks U هدف نقطه اغاز نقطه فرود
mark U هدف نقطه اغاز نقطه فرود
azimuth U موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
approach U فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approached U فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approaches U فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
load point U نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
pyramid spot U نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
crossing point U نقطه تقاطع نقطه تلاقی
flash point U نقطه الوگیری نقطه افروزش
crossing points U نقطه تقاطع نقطه تلاقی
holding point U نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
roll in point U نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
escaping U رهایی
extrication U رهایی
escapement U رهایی
salvation U رهایی
emancipation U رهایی
emanacipation U رهایی
deliverance U رهایی
delivery U رهایی
deliveries U رهایی
escapes U رهایی
livery U رهایی
liveries U رهایی
abandonment U رهایی
riddance U رهایی
goby U رهایی
escape U رهایی
quietus U رهایی
escaped U رهایی
rescuing U رهایی
rescue U رهایی
rescued U رهایی
relief U رهایی
rescues U رهایی
survival U رهایی از انهدام
survivals U رهایی از انهدام
to get rid of U رهایی یافتن از
rescue U رهایی دادن
to get off U رهایی یافتن از
to extricate oneself U رهایی یافتن
rescuing U رهایی دادن
disillusion U رهایی از شیفتگی
disillusioning U رهایی از شیفتگی
rescues U رهایی دادن
disillusions U رهایی از شیفتگی
disenchantment U رهایی از طلسم
keep one's head above water U رهایی یافتن
break off U رهایی ازدرگیری
rescued U رهایی دادن
break up value U قیمت رهایی
dishallucination U رهایی ازشیفتگی
emancipator U رهایی دهنده
emergency relief U رهایی از بلایا
acquittance U رهایی بخشودگی
bomb release line U خط رهایی بمب
get out U رهایی یافتن
dropping angle U زاویه رهایی بمب
to save one's neck U از دار رهایی یافتن
lead us not into temtation U ماراازوسوسه شیطان رهایی ده
disengagement U رهایی از قید یا تعهد
bailment U رهایی به قید ضمانت
to escape [with something] U رهایی یافتن [با چیزی]
impasse U حالتی که از ان رهایی نباشد
to escape with life and limb U سختی رهایی جستن
releases U منتشر ساختن رهایی
release U منتشر ساختن رهایی
on one's feet <idiom> U رهایی ازبیماری یا مشکلات
released U منتشر ساختن رهایی
get off U رهایی یافتن پیاده شدن از
emergency relief U رهایی ازمصایب غیر مترقبه
release U ازاد سازی رهایی واگذاری
saves U رهایی بخشیدن نگاه داشتن
saved U رهایی بخشیدن نگاه داشتن
redeems U از گرو در اوردن رهایی دادن
redeeming U از گرو در اوردن رهایی دادن
redeemed U از گرو در اوردن رهایی دادن
redeem U از گرو در اوردن رهایی دادن
save U رهایی بخشیدن نگاه داشتن
released U ازاد سازی رهایی واگذاری
sector U تقسیم دیسک به شیار رهایی
to p anyone through danger U کسی را از خطر رهایی دادن
sectors U تقسیم دیسک به شیار رهایی
angular velocity U سرعت زاویهای رهایی بمب
disencumbrance U رهایی ازقیدیاگرفتاری رهاسازی ازقید
redeemer U رهایی بخش نجات دهنده
redeemers U رهایی بخش نجات دهنده
releases U ازاد سازی رهایی واگذاری
litter relay point U نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
punctuation mark U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation marks U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
apotheoses U رهایی اززندگی خاکی وعروج باسمانها
angular velocity bombsight U دوربین سنجش زاویه رهایی بمب
discharge U اخراج کردن ازخدمت رهایی از خدمت
apotheosis رهایی اززندگی خاکی وعروج باسمانها
discharges U اخراج کردن ازخدمت رهایی از خدمت
four freedoms U دین رهایی از احتیاج و بالاخره ازادی از ترس
inextricably U چنانکه نتوان از ان بیرون امد یا رهایی یافت
point-to-point connection U اتصال نقطه به نقطه
point to point network U شبکه نقطه به نقطه
pointillism U نقاشی نقطه نقطه
moonlight fliting U گریز از خانهای هنگام شب برای رهایی از پرداخت اجاره
break up value U قیمتی که برای رهایی از کالای متروکه یا ازمد افتاده تعیین میشود
lied U زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lie U زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
lies U زاویه نقطه وصل دسته چوب هاکی به تیغه زاویه نقطه وصل دسته به سر چوب گلف منطقه تجمع ماهیها
speckle U نقطه نقطه یا خال خال کردن
polkadot U طرح نقطه نقطه خال خال
paint oneself into a corner <idiom> U گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
succour U کمک برای رهایی از پریشانی موجب کمک
succor U کمک برای رهایی از پریشانی موجب کمک
stack U ذخیره موقت داده , ثباتها پاس رهایی که داده اضافه شده از همان انتهای لیست بازیابی میشود. مراجعه شود به Lifd
stacks U ذخیره موقت داده , ثباتها پاس رهایی که داده اضافه شده از همان انتهای لیست بازیابی میشود. مراجعه شود به Lifd
stacked U ذخیره موقت داده , ثباتها پاس رهایی که داده اضافه شده از همان انتهای لیست بازیابی میشود. مراجعه شود به Lifd
escaped U رهایی جستن خلاصی جستن
escaping U رهایی جستن خلاصی جستن
bilable U قابل رهایی قابل ضمانت
escapes U رهایی جستن خلاصی جستن
escape U رهایی جستن خلاصی جستن
pricking U نقطه
point to point U نقطه به نقطه
point to point line U خط نقطه به نقطه
pricked U نقطه
periods U نقطه
ice melting point U نقطه یخ
point U نقطه
neel point U نقطه نل
dotty U نقطه نقطه
dot U نقطه
pricks U نقطه
ellipsis U سه نقطه [...]
speck U نقطه
prick U نقطه
specks U نقطه
period U نقطه
punchation U نقطه
dotting U نقطه
two dots one dash line U خط دو نقطه یک خط
spot U نقطه
tittle U نقطه
full stops U نقطه
full stop U نقطه
stpular U نقطه نقطه
jotted U نقطه
jots U نقطه
jot U نقطه
spotter U نقطه نقطه
punctum U نقطه
spots U نقطه
punctation U نقطه
punctate U نقطه نقطه
punctulate U نقطه نقطه
ice point U نقطه یخ
speckle U نقطه
bubble point U نقطه جوش
burning point U نقطه اشتعال
cold spot U نقطه سرماگیر
compensation point U نقطه موازنه
choice point U نقطه گزینش
point of fracture U نقطه شکست
check point U نقطه بازرسی
check point U نقطه مقابله
flash point U نقطه احتراق
check point U نقطه ازمایش
center U نقطه گره
solstitium U نقطه انقلاب
checkout point U نقطه وارسی
firing point U نقطه اشتعال
optic disk U نقطه کور
igniting point U نقطه احتراق
igniting point U نقطه اشتعال
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com