Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
operation map
U
نقشه عملیاتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
target offset methode
U
روش نشان دادن هدفها روی نقشه ها یا طرحهای عملیاتی
Other Matches
current operating allowance
U
سهمیه موجود عملیاتی سهمیه عملیاتی فعلی
maps
U
نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
map
U
نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
strategy
U
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategies
U
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
area of operational interest
U
منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
conformal projection
U
نوعی سیستم تهیه نقشه بزرگ کردن یکنواخت نقشه
line route map
U
نقشه نشان دهنده راهها نقشه راهنمای مسیر خطوط سیم دستگاه
docking plan
U
نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
hyetography
U
نقشه کشی از بارندگی نمایش بارش با نقشه
cartographers
U
ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
cartographer
U
ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
control map
U
نقشه مخصوص بررسی صحت بقیه نقشه ها
mapping
U
نقشه کشی کردن تهیه نقشه
topographic map
U
نقشه عوارض نما نقشه توپوگرافی
storage map
U
نقشه انباره نقشه انبارش
orthographic
U
تصویر یا نقشه که در ان خطوط مصور برسطح تصویر یا نقشه عموداست
operation code
U
کد عملیاتی
operational
U
عملیاتی
operational code
U
کد عملیاتی
operating
U
عملیاتی
operations code
U
کد عملیاتی
operating weight
U
وزن عملیاتی
operating staff
U
کارمندان عملیاتی
operating temperature
U
دمای عملیاتی
operation annexes
U
پیوستهای عملیاتی
operation order
U
دستور عملیاتی
operation overlay
U
کالک عملیاتی
operation research
U
پژوهش عملیاتی
operational costs
U
هزینههای عملیاتی
operational definition
U
تعریف عملیاتی
operating speed
U
سرعت عملیاتی
flowchart
U
شمای عملیاتی
endurance
U
برد عملیاتی
cruising range
U
برد عملیاتی
mission load
U
اماد عملیاتی
concept of operation
U
تدبیر عملیاتی
operating budget
U
بودجه عملیاتی
operating cost
U
مخارج عملیاتی
operating cost
U
هزینه عملیاتی
operating expenses
U
مخارج عملیاتی
operating loss
U
زیان عملیاتی
operating profit
U
سود عملیاتی
operating ratio
U
نرخ عملیاتی
operating ratio
U
نسبت عملیاتی
functional specification
U
مشخصه عملیاتی
operational environment
U
محیط عملیاتی
operations code
U
رمز عملیاتی
operational problems
U
مسائل عملیاتی
action parameters
U
پارامترهای عملیاتی
preoperational
U
پیش عملیاتی
incidents
U
حادثه عملیاتی
incident
U
حادثه عملیاتی
throughput
U
توان عملیاتی
staging area
U
منطقه عملیاتی
elements
U
عنصر عملیاتی
element
U
عنصر عملیاتی
operationalism
U
عملیاتی نگری
operational route
U
جاده عملیاتی
component operation
U
عناصر عملیاتی
operational research
U
تحقیق عملیاتی
operational reserve
U
ذخیره عملیاتی
operational readiness
U
امادگی عملیاتی
operational reserve
U
احتیاط عملیاتی
operational management
U
مدیریت عملیاتی
operational route
U
مسیر عملیاتی
operational headquarters
U
ستاد عملیاتی
plotted
U
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plot
U
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plots
U
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
map sheet
U
شماره برگ نقشه از سریهای مختلف برگ نقشه
geodesy
U
نقشه برداری عملیات نقشه برداری در شبکه جهانی
radius of action
U
برد عملیاتی هواپیما
commander's concept
U
تدبیر عملیاتی فرمانده
operational command
U
فرماندهی از نظر عملیاتی
fleet operating base
U
پایگاه عملیاتی ناوگان
actions
U
کل عملیاتی که در یک عمل رخ می دهند.
action
U
کل عملیاتی که در یک عمل رخ می دهند.
effective through put
U
توان عملیاتی موثر
operational weapon
U
جنگ افزار عملیاتی
functional units of a computer
U
واحدهای عملیاتی یک کامپیوتر
mission load
U
بار مبنای عملیاتی
scheme of command
U
طرح عملیاتی یکان
operational amplifier
U
تقویت کننده عملیاتی
operational performance category
U
طبقه امادگی عملیاتی
operational performance category
U
امادگی عملیاتی از طبقه
standing operating procedures
U
روش جاری عملیاتی
vignetting
U
سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
zeroed out
U
غیر عملیاتی شدن یکان
game cycle
U
دورههای عملیاتی بازی جنگ
chop
U
تعویض کنترل عملیاتی یکانها
chopped
U
تعویض کنترل عملیاتی یکانها
not operationally ready
U
غیر اماده ازنظر عملیاتی
base of operations
U
پایگاه عملیاتی مبنای عملیات
spandrel
U
لچک
[در فرش های لچک ترنج، لچک ها معمولا یک چهارم ترنج بوده و یا دارای نقشه مشابه و یا نقشه متفاوت می باشند.]
outline assembly drawing
U
نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است
common control
U
کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
change of operation control
U
تغییر در نوع کنترل عملیاتی یاتعویض ان
present work
U
عملیاتی که اکنون انجام شده است
operationally ready
U
حاضر به عمل اماده از نظر عملیاتی
alternate escort operating base
U
پایگاه عملیاتی یدکی یگانهای پاسور
sequential
U
عملیاتی که یکی پس از دیگری اجرا می شوند
sops
U
رویه عملیاتی استاندارد وضعیت موجود
sop
U
رویه عملیاتی استاندارد وضعیت موجود
geodetic datum
U
سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
map compilation
U
تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
radiological operations
U
عملیاتی که در ان از موادرادیواکتیو استفاده میشود عملیات رادیولوژیک
routing
U
عملیاتی که درحین مسیریابی پیام انجام می شوند
monadic
U
مربوط است به عملیاتی که فقط از یک اپراند استفاده میکند
rated through put
U
ماکزیمم توان عملیاتی ممکن برای یک دستگاه داده پردازی
computer aided design and drafting
U
طراحی و نقشه کشی به کمک کامپیوتر طراحی و نقشه کشی کامپیوتری
bench mark
U
شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
cold rolling
U
عملیاتی که برای افزایش سختی و استکام فولاد روی ان صورت میگیرد
fixes
U
1-فرآیندی که در آن هر عمل در یک زمان مشخص انجام میشود. 2-عملیاتی در یک فرآیند که همان با ساعت هستند
fix
U
1-فرآیندی که در آن هر عمل در یک زمان مشخص انجام میشود. 2-عملیاتی در یک فرآیند که همان با ساعت هستند
counter revolution
U
عملیاتی و تدابیری که بعد از وقوع انقلاب برای خنثی کردن ان انجام و اتخاذ میشود
process bound
U
برنامه عملیاتی و محاسباتی شرایطی که در ان سیستم کامپیوتری توسط سرعت پردازنده محدود میشود
atomic
U
1-مربوط به یک اتم 2-عملیاتی که اگر در حین پردازش قط ع شود داده را به وضع اولیه خود بر می گرداند
polar stereographic
U
سیستم تهیه نقشه قطبی سیستم نقشه برداری قطبی
projections
U
سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
projection
U
سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
trimsize
U
اندازه تنظیم شده نقشه حواشی تنظیم شده نقشه
grid navigation
U
ناوبری از روی نقشه ناوبری از روی خطوط شبکه نقشه
trig list
U
لیست نقاط نقشه برداری شده فهرست مختصات نقاط نقشه برداری شده
unmodified instruction
U
دستور برنامه که مستقیماگ و بدون تغییرات اجرا میشود تا عملیاتی که باید انجام شود را بدست آورد
simulation
U
عملیاتی که کامپیوتر وضعیت جهان واقع یا ماشین را تقلید میکند و نحوه کار چیزی را نشان میدهد
simulations
U
عملیاتی که کامپیوتر وضعیت جهان واقع یا ماشین را تقلید میکند و نحوه کار چیزی را نشان میدهد
finder
U
عنصر مرکزی یک محیط عملیاتی و برنامهای که میان سایر چیزها فایلهای ذخیره شده روی دیسک ها رانشان میدهد
Perl
U
برای تولید متنهای CGI که میتواند فراهم را پردازش کند و روی وب سرور عملیاتی انجام دهد تا وب سایت را بهبود بخشید
master clear
U
کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند
niladic
U
مربوط است به عملیاتی که برای ان هیچ عملوندی مشخص نشده است
availability factor
U
ضریب امادگی عملیاتی هواپیماها یا ناوها ضریب قابلیت استفاده
commission
U
بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
commissioning
U
بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
commissions
U
بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
parkerizing
U
عملیاتی که در ان فلز درمحلولی از اسید فسفریک ودی اکسید منگنز داغ شده وسپس در روغن غوطه ورمیگردد تا از خوردگی فلزجلوگیری گردد
operation
U
عملیاتی که عملوندهای لازم را از حافظه دریافت می کنند. عملیات را انجام می دهند و نتیجه را برمی گردانند به حافظه
flight ration
U
جیره عملیاتی درحین پرواز جیره هوایی
survey station
U
ایستگاه نقشه برداری ایستگاه کنترل نقشه برداری
map plane
U
سطح مبنای تراز نقشه مبنای تراز نقشه
field control
U
نقاط کنترل نقشه برداری نقاط کنترل زمینی نقشه برداری
automonitor
U
ثبت کننده عملیات کامپیوتر برنامه کامپیوتری که وفایف عملیاتی کامپیوتر را ثبت میکند
function key
U
کلید عملیاتی کلید تابعی
ripple through carry
U
عملیاتی که رقم نقلی خروجی از جمع و رقم نقلی ورودی ایجاد کند
charts
U
نقشه
schemes
U
نقشه
chart
U
نقشه
charted
U
نقشه
charting
U
نقشه
visual aid
U
نقشه
plat
U
نقشه
planless
U
بی نقشه
cartograph
U
نقشه
plan view
U
نقشه کف
mounted map
U
نقشه
map maker
U
نقشه کش
draftsman
U
نقشه کش
plotless
U
بی نقشه
cartographer
U
نقشه کش
cartographers
U
نقشه کش
rambling
U
بی نقشه
scheme
U
نقشه
schemed
U
نقشه
drawings
U
نقشه
models
U
نقشه
outlining
U
نقشه
designers
U
نقشه کش
outlined
U
نقشه
plan
U
نقشه
draughtsmen
U
نقشه کش
plan
U
نقشه کف
projects
U
نقشه
draughtsman
U
نقشه کش
plans
U
نقشه
plots
U
نقشه
map
U
نقشه
modelled
U
نقشه
modeled
U
نقشه
model
U
نقشه
planners
U
نقشه کش
designer
U
نقشه کش
maps
U
نقشه
planner
U
نقشه کش
plot
U
نقشه
plotted
U
نقشه
outline
U
نقشه
project
U
نقشه
outlines
U
نقشه
design
U
نقشه
tracers
U
نقشه کش
designs
U
نقشه
programs
U
نقشه
program
U
نقشه
drawing
U
نقشه
tracer
U
نقشه کش
plans
U
نقشه کف
projected
U
نقشه
draftsmen
U
نقشه کش
have had it (with someone or something)
<idiom>
U
نقشه کشیدن
map compilation
U
تالیف نقشه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com