English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (33 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to plan a building U نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
strategies U طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategy U طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
compass U نقشه کشیدن اختراع کردن
machinate U نقشه کشیدن تدبیر کردن
structural drawing U نقشه ساختمانی
structural draftsman U نقشه کش ساختمانی
sheer plan U نقشه ساختمانی ناو
interlacing arches U طاقهایی که نقشه ساختمانی انهابه پرگارهای متقاطع میماند
engine U نقشه کشیدن
plots U نقشه کشیدن
plotted U نقشه کشیدن
project U نقشه کشیدن
maps U نقشه کشیدن
design U نقشه کشیدن
projects U نقشه کشیدن
projected U نقشه کشیدن
plot U نقشه کشیدن
have had it (with someone or something) <idiom> U نقشه کشیدن
rescale U نقشه کشیدن
map U نقشه کشیدن
designs U نقشه کشیدن
maps U نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
map U نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
lay out <idiom> U نقشه چیزی را کشیدن
plat U نقشه کشیدن بافتن گیسو
stack the cards <idiom> U برای کسی نقشه کشیدن
plan U نقشه کشیدن طرح ریختن
plans U نقشه کشیدن طرح ریختن
finagle U بازرنگی بدست اوردن نقشه کشیدن
scribing U روش روکش کشیدن حروف یانوشتههای نقشه برای حفافت
conformal projection U نوعی سیستم تهیه نقشه بزرگ کردن یکنواخت نقشه
plots U تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plot U تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plotted U تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
scenario U زمینه یاطرح راهنمای فیلم صامت
scenarios U زمینه یاطرح راهنمای فیلم صامت
mapping U نقشه کشی کردن تهیه نقشه
bouse U بوسیله طناب وقرقره کشیدن بزور باطناب کشیدن میگساری کردن
to demolish a building U خراب کردن ساختمانی
to tear down a building U خراب کردن ساختمانی
to tear down a building U متلاشی کردن ساختمانی
to pull down a building U متلاشی کردن ساختمانی
to pull down a building U خراب کردن ساختمانی
to demolish a building U متلاشی کردن ساختمانی
line route map U نقشه نشان دهنده راهها نقشه راهنمای مسیر خطوط سیم دستگاه
docking plan U نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
cartographers U ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
cartographer U ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
control map U نقشه مخصوص بررسی صحت بقیه نقشه ها
hyetography U نقشه کشی از بارندگی نمایش بارش با نقشه
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
topographic map U نقشه عوارض نما نقشه توپوگرافی
stripping U نواربندی کردن نقشه برای عکس برداری علامت گذاری کردن
storage map U نقشه انباره نقشه انبارش
weight U بالا کشیدن لنگر نیروی لازم برای کشیدن زه
setting out U پیاده کردن نقشه
to foil a plan U خنثی کردن نقشه ای
to foil a plan U نقش بر آب کردن نقشه ای
map orientation U توجیه کردن نقشه
mapping U نقشه برداری کردن
map reading U نقشه خوانی کردن
to spoil ones game U نقشه یاکارکسیراخراب کردن
reductions U کوچک کردن نقشه
To roll up the map. , U نقشه را پیچیدن ( تا کردن )
altitude tints U گویا کردن نقشه
schemes U نقشه طرح کردن
reduction U کوچک کردن نقشه
schemed U نقشه طرح کردن
scheme U نقشه طرح کردن
to torpedo U خراب کردن [برنامه یا نقشه]
photo interpretation U نقشه کردن عکس هوایی
to scrape down U تراشیدن وکوچک کردن بوسیله کشیدن پابرزمین سخن کسیراپایمال کردن
ejection U خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
pegs U میخ زدن میخکوب کردن محکم کردن زحمت کشیدن
peg U میخ زدن میخکوب کردن محکم کردن زحمت کشیدن
To pamper ( solicit ) someone . To play up to someone . U ناز کسی را کشیدن ( منت کشیدن )
orthographic U تصویر یا نقشه که در ان خطوط مصور برسطح تصویر یا نقشه عموداست
reconstituted U تصحیح مقیاس کردن عکس یا نقشه
reconstituting U تصحیح مقیاس کردن عکس یا نقشه
reconstitutes U تصحیح مقیاس کردن عکس یا نقشه
reconstitute U تصحیح مقیاس کردن عکس یا نقشه
plans U طرح ریزی کردن در نظر داشتن نقشه
change horses in midstream <idiom> U وسط کارمهمی نقشه یا رئیس را عوض کردن
plan U طرح ریزی کردن در نظر داشتن نقشه
back up U اطلاعات مکمل حاشیهای نقشه پشتیبانی کردن
back-up U اطلاعات مکمل حاشیهای نقشه پشتیبانی کردن
To smell. To sniff. U بو کشیدن ،بو کردن
reseau U شبکه بندی کردن عکس برای انطباق ان با نقشه
map sheet U شماره برگ نقشه از سریهای مختلف برگ نقشه
geodesy U نقشه برداری عملیات نقشه برداری در شبکه جهانی
lengthens U طولانی کردن کشیدن
lengthened U طولانی کردن کشیدن
lengthen U طولانی کردن کشیدن
lengthening U طولانی کردن کشیدن
triggered U کشیدن رها کردن
straps U کشیدن تیز کردن
entrain U سوار کردن کشیدن
traced U ضبط کردن کشیدن
traces U ضبط کردن کشیدن
experiencing U تجربه کردن کشیدن
experiences U تجربه کردن کشیدن
trigger U کشیدن رها کردن
trace U ضبط کردن کشیدن
experience U تجربه کردن کشیدن
triggers U کشیدن رها کردن
strap U کشیدن تیز کردن
vignetting U سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
snuffles U باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffling U باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffled U باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffle U باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
lattices U خطوط شبکه بندی ثابت مخصوص بزرگ کردن نقشه
lattice U خطوط شبکه بندی ثابت مخصوص بزرگ کردن نقشه
twinges U درد کشیدن تیر کشیدن
twinge U درد کشیدن تیر کشیدن
agonise U زحمت کشیدن درد کشیدن
yip U زوزه کشیدن عوعو کردن
epp U جزر کردن فرو کشیدن
soliciting U بیرون کشیدن وسوسه کردن
solicits U بیرون کشیدن وسوسه کردن
go out U اعتصاب کردن دست کشیدن از
withdrawals U خارج کردن عقب کشیدن
impales U محدود کردن میله کشیدن
impaled U محدود کردن میله کشیدن
leave off U قطع کردن دست کشیدن از
withdrawal U خارج کردن عقب کشیدن
impale U محدود کردن میله کشیدن
to work off U مصرف کردن دست کشیدن از
extract U بیرون کشیدن استخراج کردن
rail U نرده کشیدن توبیخ کردن
solicited U بیرون کشیدن وسوسه کردن
fences U حفظ کردن نرده کشیدن
picket U نرده کشیدن مراقبت کردن
breathed U نفس کشیدن استنشاق کردن
picketed U نرده کشیدن مراقبت کردن
pickets U نرده کشیدن مراقبت کردن
lie دراز کشیدن استراحت کردن
inhales U بداخل کشیدن استشمام کردن
lied U : دراز کشیدن استراحت کردن
lies U : دراز کشیدن استراحت کردن
aspirating U خالی کردن بیرون کشیدن
solicit U بیرون کشیدن وسوسه کردن
aspirates U خالی کردن بیرون کشیدن
receding U عقب کشیدن خودداری کردن از
drags U سخت کشیدن لاروبی کردن
extracts U بیرون کشیدن استخراج کردن
inhaling U بداخل کشیدن استشمام کردن
garrison U محصور کردن حصار کشیدن
garrisons U محصور کردن حصار کشیدن
inhaled U بداخل کشیدن استشمام کردن
aspirate U خالی کردن بیرون کشیدن
breathes U نفس کشیدن استنشاق کردن
muck U خراب کردن زحمت کشیدن
chid U گله کردن از زوزه کشیدن
to lead away U پیرو خود کردن کشیدن
breathe U نفس کشیدن استنشاق کردن
to keep watch U کشیک کشیدن موافبت کردن
fence U حفظ کردن نرده کشیدن
recedes U عقب کشیدن خودداری کردن از
impaling U محدود کردن میله کشیدن
recede U عقب کشیدن خودداری کردن از
extracted U بیرون کشیدن استخراج کردن
drag U سخت کشیدن لاروبی کردن
extracting U بیرون کشیدن استخراج کردن
receded U عقب کشیدن خودداری کردن از
dragged U سخت کشیدن لاروبی کردن
inhale U بداخل کشیدن استشمام کردن
outline assembly drawing U نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است
spandrel U لچک [در فرش های لچک ترنج، لچک ها معمولا یک چهارم ترنج بوده و یا دارای نقشه مشابه و یا نقشه متفاوت می باشند.]
common control U کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
stroke U لمس کردن دست کشیدن روی
To spilt hair . To make a fine distinction . U مورااز ماست کشیدن ( مو شکافی کردن )
stroked U لمس کردن دست کشیدن روی
bedraggle U روی زمین کشیدن و چرک کردن
strokes U لمس کردن دست کشیدن روی
clamor U غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
stroking U لمس کردن دست کشیدن روی
clamours U غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
clamour U غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
clamoured U غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
touse U اذیت کردن اندامهای کسی را کشیدن
clamouring U غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
lucubrate U شب زنده داری کردن وزحمت کشیدن
take in U باز کردن و به داخل کشیدن طنابها
structurally U ساختمانی
structural U ساختمانی
building line U بر ساختمانی
constructional U ساختمانی
organic U ساختمانی
geodetic datum U سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
map compilation U تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
shielding U زره کشیدن یازره پوش کردن روکش
foot bow U کشیدن و رها کردن تیر به کمک دست و پا
gaped U خمیازه کشیدن دهان را خیلی باز کردن
gapes U خمیازه کشیدن دهان را خیلی باز کردن
To crane ones neck . U گردن کشیدن (دراز کردن بیرون آوردن )
gape U خمیازه کشیدن دهان را خیلی باز کردن
cross (something) out <idiom> U حذف کردن یاخط کشیدن روی چیزی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com