English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
detail drawing U نقشه ریزه کاری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
elegance U ریزه کاری
delicacy of touch U ریزه کاری
detail U ریزه کاری
fal lal U ریزه کاری
detailing U ریزه کاری
intricacy U تودرتویی ریزه کاری
intricacies U تودرتویی ریزه کاری
foofaraw U ریزه کاری پر زرق وبرق ناراحتی
hash U ریزه ریزه کردن
map U نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
maps U نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
strategy U طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategies U طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
conformal projection U نوعی سیستم تهیه نقشه بزرگ کردن یکنواخت نقشه
line route map U نقشه نشان دهنده راهها نقشه راهنمای مسیر خطوط سیم دستگاه
docking plan U نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
hyetography U نقشه کشی از بارندگی نمایش بارش با نقشه
cartographers U ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
control map U نقشه مخصوص بررسی صحت بقیه نقشه ها
cartographer U ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
mapping U نقشه کشی کردن تهیه نقشه
topographic map U نقشه عوارض نما نقشه توپوگرافی
storage map U نقشه انباره نقشه انبارش
bits U ریزه
mammock U ریزه
particle U ریزه
shiver U ریزه
mote U ریزه
tiddlier U ریزه
teenier U ریزه
teeniest U ریزه
shivered U ریزه
teeny U ریزه
shivering U ریزه
particles U ریزه
minces U ریزه
orts U ریزه
tinier U ریزه
tiniest U ریزه
tiddly U ریزه
tiddliest U ریزه
detritus U ریزه
bit U ریزه
mince U ریزه
tiny U ریزه
calyon U سنگ ریزه
quenelle U کوفته ریزه
gleanings U ریزه باقی
gleanings U ریزه فراری
sabulous U دارای شن ریزه
calion U سنگ ریزه
gleaner U ریزه خور
fallout U ریزه پرتوزا
grit blasting U سنگ ریزه
radioactive fallout U ریزه پرتوزا
Lilliputian U ریزه اندام
atomic fallout U ریزه پرتوزا
to stab in the back U ریزه خوانی
sherd U حزف ریزه
puny U ریزه اندام
chips U ژتن ریزه
chip U ژتن ریزه
snow flake U برف ریزه
snowflake U برف ریزه
noil U پشم ریزه
subdivisions U بخش ریزه
animalculum U جانور ریزه
petite U ریزه اندام
spillikin U ریزه استخوان
animalcule U جانوار ریزه
snowflakes U برف ریزه
pore U ریزه سوراخ
pores U ریزه سوراخ
subdivision U بخش ریزه
rime U سرما ریزه پله
gravelly U دارای سنگ ریزه
midgets U ریز اندام ریزه
statuettes U تندیس ریزه اندام
bead U کوچک و لاغر ریزه
statuette U تندیس ریزه اندام
midget U ریز اندام ریزه
beads U کوچک و لاغر ریزه
hoarfrost U سرما ریزه پژه
orthographic U تصویر یا نقشه که در ان خطوط مصور برسطح تصویر یا نقشه عموداست
phagotroph U ریزه پرواره بیگانه خوار
raggle U یکی از شیارهای سنگتراشی ریزه
torch U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torched U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torches U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
blow torch U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes U راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
torching U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
plots U تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plot U تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plotted U تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
geodesy U نقشه برداری عملیات نقشه برداری در شبکه جهانی
map sheet U شماره برگ نقشه از سریهای مختلف برگ نقشه
frost U سرمازده کردن ازشبنم یا برف ریزه پوشیده ش دن
frosts U سرمازده کردن ازشبنم یا برف ریزه پوشیده ش دن
vignetting U سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
pence for any thing U میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
stringing U خطوط خاتم کاری و منبت کاری
spall U سنگ ریزه با چکش تراش دادن وبشکل دراوردن
spandrel U لچک [در فرش های لچک ترنج، لچک ها معمولا یک چهارم ترنج بوده و یا دارای نقشه مشابه و یا نقشه متفاوت می باشند.]
outline assembly drawing U نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است
common control U کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
biochip U تلاش صنعت کامپیوتر برای تبدیل ارگانیزم زنده به ریزه تراشه ها
map compilation U تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
geodetic datum U سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
esker U برجستگی باریک و طویلی که ازرسوب سنگ ریزه یا شن درضمن جریان اب یخچال ایجادمیگردد
glid U تذهیب کاری [در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
bench mark U شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
computer aided design and drafting U طراحی و نقشه کشی به کمک کامپیوتر طراحی و نقشه کشی کامپیوتری
projections U سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
grid navigation U ناوبری از روی نقشه ناوبری از روی خطوط شبکه نقشه
projection U سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
polar stereographic U سیستم تهیه نقشه قطبی سیستم نقشه برداری قطبی
trimsize U اندازه تنظیم شده نقشه حواشی تنظیم شده نقشه
trig list U لیست نقاط نقشه برداری شده فهرست مختصات نقاط نقشه برداری شده
drilling pattern U نمونه مته کاری الگوی مته کاری
map plane U سطح مبنای تراز نقشه مبنای تراز نقشه
survey station U ایستگاه نقشه برداری ایستگاه کنترل نقشه برداری
mammock U ریزه کردن قطعه کردن
field control U نقاط کنترل نقشه برداری نقاط کنترل زمینی نقشه برداری
mosaics U موزاییک کاری معرق معرق کاری
plumbery U سرب کاری کارخانه سرب کاری
plots U نقشه
cartographers U نقشه کش
draftsman U نقشه کش
programs U نقشه
tracer U نقشه کش
project U نقشه
designs U نقشه
program U نقشه
scheme U نقشه
plotted U نقشه
chart U نقشه
rambling U بی نقشه
schemed U نقشه
plan U نقشه
cartographer U نقشه کش
plan view U نقشه کف
projects U نقشه
draughtsman U نقشه کش
draughtsmen U نقشه کش
projected U نقشه
mounted map U نقشه
drawing U نقشه
plan U نقشه کف
planless U بی نقشه
plot U نقشه
plans U نقشه
draftsmen U نقشه کش
plans U نقشه کف
design U نقشه
drawings U نقشه
planners U نقشه کش
visual aid U نقشه
maps U نقشه
charts U نقشه
planner U نقشه کش
model U نقشه
tracers U نقشه کش
outlined U نقشه
map maker U نقشه کش
outlines U نقشه
outlining U نقشه
models U نقشه
cartograph U نقشه
modelled U نقشه
modeled U نقشه
plotless U بی نقشه
designer U نقشه کش
outline U نقشه
designers U نقشه کش
plat U نقشه
charted U نقشه
charting U نقشه
schemes U نقشه
map U نقشه
sketch U نقشه تقریبی
structural drawing U نقشه ساختمانی
sketches U نقشه تقریبی
drawing U نقشه کارگاهی
drawings U نقشه کارگاهی
drawings U نقشه کشی
bi margin format U نقشه دو حاشیهای
hydrographic chart U نقشه دریایی
hook up U نقشه اویزان
drawing U نقشه کشی
chartography U نقشه کشی
sketch U نقشه ساده
sketches U نقشه ساده
bleeding edge U حاشیه نقشه
strategic plan U نقشه جنگ
star chart U نقشه ستارگان
strategic map U نقشه نظامی
storage map U نقشه حافظه
hook-ups U نقشه اویزان
stereotaxic atlas U نقشه مغز
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com