English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (37 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
map U نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
maps U نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
conformal projection U نوعی سیستم تهیه نقشه بزرگ کردن یکنواخت نقشه
mapping U نقشه کشی کردن تهیه نقشه
geodesy U نقشه برداری عملیات نقشه برداری در شبکه جهانی
common control U کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
geodetic datum U سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
map compilation U تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
polar stereographic U سیستم تهیه نقشه قطبی سیستم نقشه برداری قطبی
bench mark U شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
selenodetic U امور مربوط به تهیه نقشه یانقشه برداری از کره ماه
plot U تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plots U تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plotted U تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
mapping U نقشه برداری کردن
projections U سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
projection U سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
trig list U لیست نقاط نقشه برداری شده فهرست مختصات نقاط نقشه برداری شده
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
stripping U نواربندی کردن نقشه برای عکس برداری علامت گذاری کردن
strategies U طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategy U طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
survey station U ایستگاه نقشه برداری ایستگاه کنترل نقشه برداری
line route map U نقشه نشان دهنده راهها نقشه راهنمای مسیر خطوط سیم دستگاه
oceanography U تهیه نقشههای دریایی و نقشه برداری دریایی
docking plan U نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
hyetography U نقشه کشی از بارندگی نمایش بارش با نقشه
control map U نقشه مخصوص بررسی صحت بقیه نقشه ها
cartographer U ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
cartographers U ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
field control U نقاط کنترل نقشه برداری نقاط کنترل زمینی نقشه برداری
topographic map U نقشه عوارض نما نقشه توپوگرافی
bessel method U پیدا کردن محل توقفگاه به روش بسل سیستم نقشه برداری بسل
stencils U الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stenciling U الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencilling U الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencil U الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencilled U الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stenciled U الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
storage map U نقشه انباره نقشه انبارش
surveys U نقشه برداری
surveying U نقشه برداری
land surveying U نقشه برداری
mapping U نقشه برداری
topography U نقشه برداری
surveyed U نقشه برداری
survey U نقشه برداری
projection print U روش تهیه نقشه یا عکس بااستفاده از روش بزرگ کردن یا کوچک کردن فیلم یک عکس دیگر چاپ تصویری
topographical surveying U نقشه برداری ارتفاعی
field survey U نقشه برداری زمینی
ground survey U نقشه برداری زمینی
survey control U کنترل نقشه برداری
surveyers notebook U دفتر نقشه برداری
survey U نقشه برداری زمینی
survey land U نقشه برداری زمین
surveyor's staff U ژالون نقشه برداری
surveying polygon U شبکه نقشه برداری
surveys U نقشه برداری زمینی
surveying instrument U الات نقشه برداری
stencil plate U الگوی نقشه برداری
surveying insatrument U اسباب نقشه برداری
surveying error U خطای نقشه برداری
surveying U مساحی نقشه برداری
surveying U نقشه برداری ممیزی
surveyed U نقشه برداری زمینی
leveling staff U ژالون نقشه برداری
cadastral survey U نقشه برداری زمینی
tacheometer U دوربین نقشه برداری
chain survey U نقشه برداری زنجیری
aerial survey U نقشه برداری هوایی
flying levels U خط تراز نقشه برداری
hydrography U تهیه نقشه دریایی
topography U تهیه نقشه از عوارض
area projection U تهیه نقشه از منطقه
connection survey U نقشه برداری منطقه ربط
line of sight U مسیر دید در نقشه برداری
survey control U سیستم کنترل نقشه برداری
relief U نقشه برداری عوارض زمین
alidade U یکی از وسایل نقشه برداری
photomap U نقشه برداری بوسیله عکاسی
survey control U نقطه کنترل نقشه برداری
gunter's chain U متر فلزی نقشه برداری
back sight U دید عقب در نقشه برداری
sight front U دید جلو در نقشه برداری
orthographic U تصویر یا نقشه که در ان خطوط مصور برسطح تصویر یا نقشه عموداست
surveyed chart U طرح تیر نقشه برداری شده
tribrach U گهواره نصب دوربین نقشه برداری
triangulation survey U نقشه برداری به روش مثلث بندی
geodetic control U نقاط کنترل نقشه برداری عمومی
line offset method U روش نقشه برداری از یک مسیر منحنی
hydrography U نقشه برداری از ابهای روی زمین
assumed orientation U توجیه فرضی وسایل نقشه برداری
triangulation U روش مثلث بندی در نقشه برداری
hypsography U نقشه برداری از کوه هاوارتفاعات زمین
photogrammetric map U تهیه نقشه ازروی عکسهای هوائی
chorography U نقشه برداری وتوضیح وضع جغرافیایی ناحیهای
master plot U نقشه راهنمای اصلی عکس برداری هوایی
photogrammetry U فن تهیه نقشه جغرافیائی به کمک عکسهای هوائی
aerocartograph U وسیله تهیه نقشه از روی عکس هوایی
aerocartograph U دستگاه برجسته بین مخصوص تهیه نقشه
index map U نقشه تهیه شده از روی عکس هوایی
cadastral surveys U عملیات نقشه برداری به منظور تفکیک و تعیین حدوداراضی
survey information center U مرکز اطلاعات نقشه برداری در توپخانه لشکری یا سپاه
long base method U روش تقاطع نقشه برداری بااستفاده از یک باز طولانی
geodetic surveying U تعیین شکل وابعاد زمین ازطریق نقشه برداری
reticle U تار موئینی که در دوربین نقشه برداری وجود دارد
stadia points U تارهای فاصله سنج دردوربینهای چشمی و نقشه برداری
plane table U سه پایه نقشه برداری که الیداد بران سوار میشود
intermediate sight U توسط دید عقب و جلو یک نقطه در نقشه برداری
traingulation U تقسیم بقطعات سه گوش برای پیمایش یا نقشه برداری
map sheet U شماره برگ نقشه از سریهای مختلف برگ نقشه
vignetting U سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
horizontal control U کنترل افقی در نقشه برداری اندازه گیری بر دو سمت نقشهای
outline assembly drawing U نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است
spandrel U لچک [در فرش های لچک ترنج، لچک ها معمولا یک چهارم ترنج بوده و یا دارای نقشه مشابه و یا نقشه متفاوت می باشند.]
bench check U کارگاه مجهز به دستگاههای ازمایشی علامت نقطه بازرسی نقشه برداری
bench mark U نشانهای که ارتفاع ان مشخص است و برای نقشه برداری به عنوان مبنااستفاده میشود
stereophotogrammetry U تهیه و رسم نقشه جات ازروی عکس هوایی به طریقه برجسته بینی و استریوسکوپی
stereoplanigraph U نوعی دستگاه تهیه نقشه بطریقه برجسته بینی باطریقه دستی و رسم با مدادالکترونیکی
setting out U پیاده کردن نقشه
scheme U نقشه طرح کردن
to foil a plan U خنثی کردن نقشه ای
reductions U کوچک کردن نقشه
To roll up the map. , U نقشه را پیچیدن ( تا کردن )
schemes U نقشه طرح کردن
altitude tints U گویا کردن نقشه
map orientation U توجیه کردن نقشه
reduction U کوچک کردن نقشه
to foil a plan U نقش بر آب کردن نقشه ای
to spoil ones game U نقشه یاکارکسیراخراب کردن
map reading U نقشه خوانی کردن
schemed U نقشه طرح کردن
to torpedo U خراب کردن [برنامه یا نقشه]
machinate U نقشه کشیدن تدبیر کردن
compass U نقشه کشیدن اختراع کردن
photo interpretation U نقشه کردن عکس هوایی
computer aided design and drafting U طراحی و نقشه کشی به کمک کامپیوتر طراحی و نقشه کشی کامپیوتری
reconstitutes U تصحیح مقیاس کردن عکس یا نقشه
reconstituting U تصحیح مقیاس کردن عکس یا نقشه
to plan a building U نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن
reconstituted U تصحیح مقیاس کردن عکس یا نقشه
reconstitute U تصحیح مقیاس کردن عکس یا نقشه
change horses in midstream <idiom> U وسط کارمهمی نقشه یا رئیس را عوض کردن
plans U طرح ریزی کردن در نظر داشتن نقشه
back-up U اطلاعات مکمل حاشیهای نقشه پشتیبانی کردن
plan U طرح ریزی کردن در نظر داشتن نقشه
back up U اطلاعات مکمل حاشیهای نقشه پشتیبانی کردن
reseau U شبکه بندی کردن عکس برای انطباق ان با نقشه
constant of the cone U زاویه کجی مخروق نقشه برداری لامبر ضریب مخروط لامبر
datum point U نقطه مبنای مختصات شبکه ایستگاه مبنای نقشه برداری
policonic projection U سیستم تصویر چند مخروطی سیستم تهیه نقشه چندمخروطی
lattices U خطوط شبکه بندی ثابت مخصوص بزرگ کردن نقشه
lattice U خطوط شبکه بندی ثابت مخصوص بزرگ کردن نقشه
trimsize U اندازه تنظیم شده نقشه حواشی تنظیم شده نقشه
grid navigation U ناوبری از روی نقشه ناوبری از روی خطوط شبکه نقشه
lambert projection U سیستم لامبر یا سیستم نقشه برداری مخروطی
reference datum U سطح مبنای نقشه برداری سطح مبنا
target materials U مواد و وسایل بردن هدفهاروی نقشه یا نشان دادن ومشخص کردن انها روی طرحها
map plane U سطح مبنای تراز نقشه مبنای تراز نقشه
fix U نقطه کردن ناو تعیین محل ناو روی نقشه
fixes U نقطه کردن ناو تعیین محل ناو روی نقشه
hill shading U سایه زدن ارتفاعات و تپه هاروی نقشه رنگ کردن ارتفاعات در عکس جهت تابش نور خورشید
photogrammetry U علم تهیه نقشه از روی عکس هوایی یا اندازه گیری فواصل زمینی از روی عکس هوایی
datum U سطح اب دریا سطح مبنای ارتفاع در نقشه برداری سطح مبنای مختصات
design U نقشه
charted U نقشه
planners U نقشه کش
planner U نقشه کش
planless U بی نقشه
plotless U بی نقشه
designs U نقشه
charts U نقشه
map maker U نقشه کش
plat U نقشه
charting U نقشه
projects U نقشه
plan U نقشه
designers U نقشه کش
plot U نقشه
draughtsman U نقشه کش
designer U نقشه کش
map U نقشه
draftsman U نقشه کش
draughtsmen U نقشه کش
plan U نقشه کف
mounted map U نقشه
cartograph U نقشه
drawing U نقشه
drawings U نقشه
project U نقشه
projected U نقشه
chart U نقشه
plotted U نقشه
plans U نقشه کف
draftsmen U نقشه کش
plans U نقشه
plan view U نقشه کف
plots U نقشه
maps U نقشه
tracer U نقشه کش
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com