English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
gear arrangment U نظم و ترتیب درگیری دو چرخ دنده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
gear in U درگیری دو چرخ دنده
crank starter U درگیری فالایویل و چرخ دنده میل لنگ راه انداز میل لنگ
heads up U در درگیری هوایی اعلام اینکه هواپیما دروضعیت لازم برای درگیری قرار ندارد
emergency scramble U درگیری اضطراری هوایی فرمان درگیری سریع هوایی
ungear U از دنده بیرون انداختن بی دنده کردن
pinion U دنده پینیون دنده لایتناهی
spur gear U دنده مهمیزی دنده خاردار
pinioning U دنده پینیون دنده لایتناهی
pinions U دنده پینیون دنده لایتناهی
random processing U پردازش داده به ترتیب مورد نیاز و نه ترتیب ذخیره شده
epicyclic transmission U یک یاچند چرخ دنده که در داخل یاخارج چرخ دنده دیگری حرکت می کنند
schedule U ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedules U ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
scheduled U ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
collocation U ترتیب نوبت و ترتیب پرداخت بدهی به طلبکاران
chains U 1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
chain U 1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
rougher U دنده دنده کننده
firing order U ترتیب احتراق موتور وایرچینی موتور ترتیب تیراندازی سلاح
oil gear U جعبه دنده برقی و هیدرولیکی دستگاه جعبه دنده روغنی برقی
contretemps U درگیری
engagements U درگیری
involvement U درگیری
contentions U درگیری
contention U درگیری
engagement U درگیری
rules of engagement U قوانین درگیری
engagements U درگیری با دشمن
braked U قطع درگیری
braking U قطع درگیری
jaw clutch coupling U درگیری دندانه
engagement U درگیری با دشمن
brush with the law <idiom> U درگیری با قانون
brake U قطع درگیری
brakes U قطع درگیری
disengagement U قطع درگیری
self involvement U خود- درگیری
batting order U ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
set to U مشت بازی درگیری
emergency scramble U درگیری اضطراری هواپیماها
set-to U مشت بازی درگیری
set-tos U مشت بازی درگیری
cease engagement U درگیری را قطع کنید
break off position U نقطه قطع درگیری
rules of engagement U روشهای درگیری پدافند هوایی
catalytic U ترغیب کننده دشمن به درگیری
coupling U جفت شدگی اتصال درگیری
sprocket U دنده چرخ زنجیرخور چرخ دنده
cease engagement U درگیری قطع هدف را تعقیب نکنید
engagement control U کنترل درگیری توپخانه پدافندهوایی با دشمن
tactical reconnaissance U براوردموقعیت رزمی در حالتی که درگیری نزدیک است
gates U فرمان پرواز هواپیما باحداکثر سرعت در درگیری هوایی
liner U باسرعت حداکثر هواپیما حرکت کنید در درگیری هوایی
liners U باسرعت حداکثر هواپیما حرکت کنید در درگیری هوایی
gate U فرمان پرواز هواپیما باحداکثر سرعت در درگیری هوایی
few U تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
bullied U درگیری بر سر تصاحب توپ اغاز استفاده از گوی بین دوحریف
bullies U درگیری بر سر تصاحب توپ اغاز استفاده از گوی بین دوحریف
bully U درگیری بر سر تصاحب توپ اغاز استفاده از گوی بین دوحریف
bullying U درگیری بر سر تصاحب توپ اغاز استفاده از گوی بین دوحریف
fewest U تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
fewer U تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
igo U علامت من پست گشتی خود راترک می کنم در درگیری هوایی
heading crossing angle U زاویه بین سمت مسیرهواپیمای رهگیر و هواپیمای هدف در لحظه درگیری
armed peace U حالتی که دولتهابدون درگیری نظامی خود رابرای جنگ احتمالی اماده می کنند
tied on U در درگیری هوایی یعنی هواپیمای یاد شده داخل ارایش قسمت من است
target discrimination U قدرت رادار برای درگیری باهدفهای مختلف یا تشخیص هدفهای مختلف
scrambling U فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن
scrambles U فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن
scrambled U فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن
scramble U فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن
pounce U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pouncing U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounces U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounced U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
slats U دنده ها
spare ribs U سر دنده
hard-nosed U یک دنده
gear دنده
strictest U یک دنده
stricter U یک دنده
drive U دنده
strict U یک دنده
drives U دنده
rib U دنده
slat U دنده ها
geared U دنده
geap U دنده
gears U دنده
dependum U ته دنده
costa U دنده
tackles U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling U درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
aircraft scrambling U دستور پرواز هواپیما ازوضعیت اماده باش زمینی صدور فرمان درگیری هواپیما با هدف
cogged wheel U چرخ دنده
bevel gear U دنده مورب
bevel gear U دنده کرامویل
low gear U دنده کندکن
ratchet U دنده جغجغه ای
shifting lever U دسته دنده
bendix U دنده استارت
sprocket U دنده زنجیر
bendix U دنده بندیکس
gear level U دسته دنده
spur gear U دنده ملخی
stave U دنده بشکه
pinions U جرخ دنده
french chop U گوشت دنده
steering gear U دنده سکان
steering gear U دنده فرمان
external thread U دنده خارجی
drive mechanism U جعبه دنده
frame U دنده عرضی
gearwheels U چرخ دنده ها
gear wheels U چرخ دنده ها
planetary gear U دنده خورشیدی
cramwheel U دنده مخروطی
pinwheel U چرخ دنده
pinioning U جرخ دنده
cramwheel U دنده کرامویل
pinion U جرخ دنده
jackshaft U دنده عقب
jackshaft U دنده دو در اتومبیل
cogwheels U چرخ دنده ها
cog wheels U چرخ دنده ها
cogged wheels U چرخ دنده ها
cog wheel U چرخ دنده
high speed U دنده سریع
cog [cogwheel] U چرخ دنده
gearshifts U دنده عوض کن
gearwheel U چرخ دنده
gearshifts U میله دنده
gearshift U دنده عوض کن
gearshift U میله دنده
dependum angle U زاویه ته دنده
cogwheel U چرخ دنده
laticostate U دنده پهن
spareribs U گوشت دنده
chop U گوشت دنده
sheaths U تیزی دنده
gear case U جعبه دنده
longitudinal U دنده طولی
worm gear U دنده مورب
worm gear U دنده مارپیچی
cross-rib U دنده ی قوس
wheelwork U چرخ دنده
gear cutter U دنده تراش
transmissions U جعبه دنده
ribbed U دنده دار
grooved U دنده دار
sheath U تیزی دنده
reverse gears U دنده معکوس
gear U جعبه دنده
gear چرخ دنده
geared U جعبه دنده
gear box U جعبه دنده
gears U چرخ دنده
geared U چرخ دنده
reverse gear U دنده معکوس
gears U جعبه دنده
timber U دنده عرضی
thread U دنده پیچ
top radius U گردی سر دنده
cogs U دنده چرخ
transmission case U جعبه دنده
rib U دنده میله
gearbox U جعبه دنده
threads U دنده پیچ
toothed wheel U چرخ دنده
gearing U جعبه دنده
gear wheel U چرخ دنده
cog U دنده چرخ
rib U گوشت دنده
stick shift U دسته دنده
gearboxes U جعبه دنده
transmission U جعبه دنده
combats U نبرد رزم کردن جنگ کردن درگیری تن به تن
combating U نبرد رزم کردن جنگ کردن درگیری تن به تن
combat U نبرد رزم کردن جنگ کردن درگیری تن به تن
action report U گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن
combated U نبرد رزم کردن جنگ کردن درگیری تن به تن
grub screw U میله دنده دار
gear change box U جعبه تعویض دنده
pinioning U دنده هرزه گرد
contact backlash U دنده کور تماس
bevel gear drive U جعبه دنده مخروطی
compasition gear U چرخ دنده مرکب
crown gear U چرخ دنده محدب
gear U پوشش دنده دار
pinions U چرخ دنده جناحی
bevel gear U چرخ دنده مخروطی
pinioning U چرخ دنده جناحی
gear assembly U مجموعه چرخ دنده ها
gearbox position U وضعیت جعبه دنده
controlled stick steering U دسته دنده خودکار
geared U پوشش دنده دار
gears U پوشش دنده دار
nut U چرخ دنده ساعت
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com