Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
gear arrangment
U
نظم و ترتیب درگیری دو چرخ دنده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
gear in
U
درگیری دو چرخ دنده
crank starter
U
درگیری فالایویل و چرخ دنده میل لنگ راه انداز میل لنگ
heads up
U
در درگیری هوایی اعلام اینکه هواپیما دروضعیت لازم برای درگیری قرار ندارد
emergency scramble
U
درگیری اضطراری هوایی فرمان درگیری سریع هوایی
ungear
U
از دنده بیرون انداختن بی دنده کردن
pinion
U
دنده پینیون دنده لایتناهی
spur gear
U
دنده مهمیزی دنده خاردار
pinioning
U
دنده پینیون دنده لایتناهی
pinions
U
دنده پینیون دنده لایتناهی
random processing
U
پردازش داده به ترتیب مورد نیاز و نه ترتیب ذخیره شده
epicyclic transmission
U
یک یاچند چرخ دنده که در داخل یاخارج چرخ دنده دیگری حرکت می کنند
schedule
U
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedules
U
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
scheduled
U
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
collocation
U
ترتیب نوبت و ترتیب پرداخت بدهی به طلبکاران
chains
U
1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
chain
U
1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
rougher
U
دنده دنده کننده
firing order
U
ترتیب احتراق موتور وایرچینی موتور ترتیب تیراندازی سلاح
oil gear
U
جعبه دنده برقی و هیدرولیکی دستگاه جعبه دنده روغنی برقی
contretemps
U
درگیری
engagements
U
درگیری
involvement
U
درگیری
contentions
U
درگیری
contention
U
درگیری
engagement
U
درگیری
rules of engagement
U
قوانین درگیری
engagements
U
درگیری با دشمن
braked
U
قطع درگیری
braking
U
قطع درگیری
jaw clutch coupling
U
درگیری دندانه
engagement
U
درگیری با دشمن
brush with the law
<idiom>
U
درگیری با قانون
brake
U
قطع درگیری
brakes
U
قطع درگیری
disengagement
U
قطع درگیری
self involvement
U
خود- درگیری
batting order
U
ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
set to
U
مشت بازی درگیری
emergency scramble
U
درگیری اضطراری هواپیماها
set-to
U
مشت بازی درگیری
set-tos
U
مشت بازی درگیری
cease engagement
U
درگیری را قطع کنید
break off position
U
نقطه قطع درگیری
rules of engagement
U
روشهای درگیری پدافند هوایی
catalytic
U
ترغیب کننده دشمن به درگیری
coupling
U
جفت شدگی اتصال درگیری
sprocket
U
دنده چرخ زنجیرخور چرخ دنده
cease engagement
U
درگیری قطع هدف را تعقیب نکنید
engagement control
U
کنترل درگیری توپخانه پدافندهوایی با دشمن
tactical reconnaissance
U
براوردموقعیت رزمی در حالتی که درگیری نزدیک است
gates
U
فرمان پرواز هواپیما باحداکثر سرعت در درگیری هوایی
liner
U
باسرعت حداکثر هواپیما حرکت کنید در درگیری هوایی
liners
U
باسرعت حداکثر هواپیما حرکت کنید در درگیری هوایی
gate
U
فرمان پرواز هواپیما باحداکثر سرعت در درگیری هوایی
few
U
تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
bullied
U
درگیری بر سر تصاحب توپ اغاز استفاده از گوی بین دوحریف
bullies
U
درگیری بر سر تصاحب توپ اغاز استفاده از گوی بین دوحریف
bully
U
درگیری بر سر تصاحب توپ اغاز استفاده از گوی بین دوحریف
bullying
U
درگیری بر سر تصاحب توپ اغاز استفاده از گوی بین دوحریف
fewest
U
تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
fewer
U
تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
igo
U
علامت من پست گشتی خود راترک می کنم در درگیری هوایی
heading crossing angle
U
زاویه بین سمت مسیرهواپیمای رهگیر و هواپیمای هدف در لحظه درگیری
armed peace
U
حالتی که دولتهابدون درگیری نظامی خود رابرای جنگ احتمالی اماده می کنند
tied on
U
در درگیری هوایی یعنی هواپیمای یاد شده داخل ارایش قسمت من است
target discrimination
U
قدرت رادار برای درگیری باهدفهای مختلف یا تشخیص هدفهای مختلف
scrambling
U
فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن
scrambles
U
فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن
scrambled
U
فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن
scramble
U
فرمان درگیری بهواپیمای رهگیر قاطی کردن رهگیری کردن
pounce
U
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pouncing
U
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounces
U
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounced
U
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
slats
U
دنده ها
spare ribs
U
سر دنده
hard-nosed
U
یک دنده
gear
دنده
strictest
U
یک دنده
stricter
U
یک دنده
drive
U
دنده
strict
U
یک دنده
drives
U
دنده
rib
U
دنده
slat
U
دنده ها
geared
U
دنده
geap
U
دنده
gears
U
دنده
dependum
U
ته دنده
costa
U
دنده
tackles
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackle
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling
U
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
aircraft scrambling
U
دستور پرواز هواپیما ازوضعیت اماده باش زمینی صدور فرمان درگیری هواپیما با هدف
cogged wheel
U
چرخ دنده
bevel gear
U
دنده مورب
bevel gear
U
دنده کرامویل
low gear
U
دنده کندکن
ratchet
U
دنده جغجغه ای
shifting lever
U
دسته دنده
bendix
U
دنده استارت
sprocket
U
دنده زنجیر
bendix
U
دنده بندیکس
gear level
U
دسته دنده
spur gear
U
دنده ملخی
stave
U
دنده بشکه
pinions
U
جرخ دنده
french chop
U
گوشت دنده
steering gear
U
دنده سکان
steering gear
U
دنده فرمان
external thread
U
دنده خارجی
drive mechanism
U
جعبه دنده
frame
U
دنده عرضی
gearwheels
U
چرخ دنده ها
gear wheels
U
چرخ دنده ها
planetary gear
U
دنده خورشیدی
cramwheel
U
دنده مخروطی
pinwheel
U
چرخ دنده
pinioning
U
جرخ دنده
cramwheel
U
دنده کرامویل
pinion
U
جرخ دنده
jackshaft
U
دنده عقب
jackshaft
U
دنده دو در اتومبیل
cogwheels
U
چرخ دنده ها
cog wheels
U
چرخ دنده ها
cogged wheels
U
چرخ دنده ها
cog wheel
U
چرخ دنده
high speed
U
دنده سریع
cog
[cogwheel]
U
چرخ دنده
gearshifts
U
دنده عوض کن
gearwheel
U
چرخ دنده
gearshifts
U
میله دنده
gearshift
U
دنده عوض کن
gearshift
U
میله دنده
dependum angle
U
زاویه ته دنده
cogwheel
U
چرخ دنده
laticostate
U
دنده پهن
spareribs
U
گوشت دنده
chop
U
گوشت دنده
sheaths
U
تیزی دنده
gear case
U
جعبه دنده
longitudinal
U
دنده طولی
worm gear
U
دنده مورب
worm gear
U
دنده مارپیچی
cross-rib
U
دنده ی قوس
wheelwork
U
چرخ دنده
gear cutter
U
دنده تراش
transmissions
U
جعبه دنده
ribbed
U
دنده دار
grooved
U
دنده دار
sheath
U
تیزی دنده
reverse gears
U
دنده معکوس
gear
U
جعبه دنده
gear
چرخ دنده
geared
U
جعبه دنده
gear box
U
جعبه دنده
gears
U
چرخ دنده
geared
U
چرخ دنده
reverse gear
U
دنده معکوس
gears
U
جعبه دنده
timber
U
دنده عرضی
thread
U
دنده پیچ
top radius
U
گردی سر دنده
cogs
U
دنده چرخ
transmission case
U
جعبه دنده
rib
U
دنده میله
gearbox
U
جعبه دنده
threads
U
دنده پیچ
toothed wheel
U
چرخ دنده
gearing
U
جعبه دنده
gear wheel
U
چرخ دنده
cog
U
دنده چرخ
rib
U
گوشت دنده
stick shift
U
دسته دنده
gearboxes
U
جعبه دنده
transmission
U
جعبه دنده
combats
U
نبرد رزم کردن جنگ کردن درگیری تن به تن
combating
U
نبرد رزم کردن جنگ کردن درگیری تن به تن
combat
U
نبرد رزم کردن جنگ کردن درگیری تن به تن
action report
U
گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن
combated
U
نبرد رزم کردن جنگ کردن درگیری تن به تن
grub screw
U
میله دنده دار
gear change box
U
جعبه تعویض دنده
pinioning
U
دنده هرزه گرد
contact backlash
U
دنده کور تماس
bevel gear drive
U
جعبه دنده مخروطی
compasition gear
U
چرخ دنده مرکب
crown gear
U
چرخ دنده محدب
gear
U
پوشش دنده دار
pinions
U
چرخ دنده جناحی
bevel gear
U
چرخ دنده مخروطی
pinioning
U
چرخ دنده جناحی
gear assembly
U
مجموعه چرخ دنده ها
gearbox position
U
وضعیت جعبه دنده
controlled stick steering
U
دسته دنده خودکار
geared
U
پوشش دنده دار
gears
U
پوشش دنده دار
nut
U
چرخ دنده ساعت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com