Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
benefit theory of taxation
U
نظریه مالیات بندی بر پایه انتفاع
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
queuing theory
U
نظریه صف بندی
levy
U
مالیات بندی مالیات
taxation
U
مالیات بندی مالیات
levied
U
مالیات بندی مالیات
levies
U
مالیات بندی مالیات
levying
U
مالیات بندی مالیات
levy
U
مالیات بندی
levying
U
مالیات بندی
levies
U
مالیات بندی
levied
U
مالیات بندی
regressive tax
U
مالیاتی که به نسبت کم شدن مبلغ پایه مالیات تنزل کند
excessive taxation
U
مالیات بندی بیش از حد
double taxation
U
مالیات بندی مضاعف
heavenly hierarchy
U
پایه بندی فرشتگان
ability grouping
گروه بندی بر پایه توانایی
stages theory of economic growth
U
نظریه مراحل رشد اقتصادی نظریه روستو
proficiency rating
U
طبقه بندی بر حسب پایه مهارت یا مهارت شغلی
ability to pay principle of taxation
U
اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
time
U
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
timed
U
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
times
U
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
incidence of taxation
U
تحمل کننده نهایی مالیات کسی که بار اصلی مالیات رابه دوش می کشد
advalorem tax
U
مالیات بر مبنای ارزش مالیات براساس قیمت کالا
remission of taxes
U
صرف نظر از گرفتن مالیات گذشت از مالیات
profiting
U
انتفاع
exploitation
U
انتفاع
right of exploitation
U
حق انتفاع
right of benefit
U
حق انتفاع
benefiting
U
انتفاع
benefit
U
انتفاع
uses
U
انتفاع
benefited
U
انتفاع
use
U
انتفاع
benefit principle
U
اصل انتفاع
quiet enjoyment
U
حق انتفاع اراضی
use and occupation
U
انتفاع و تصلاف
exploitation
U
انتفاع استخراج
efficiency
U
ضریب انتفاع
users
U
انتفاع از اموال
user
U
انتفاع از اموال
excise tax
U
مالیات برفروش مالیات غیر مستقیم
excise
U
مالیات کالاهای داخلی مالیات غیرمستقیم
vested in interest
U
واگذاری حق انتفاع موجل
labor theory of value
U
براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
reversionary interest
U
حق انتفاع موجل از مال غیر
years
U
حق انتفاع محدودبه چند سال
subsistence theory of wages
U
نظریه حداقل دستمزدها براساس این نظریه که دراواخر قرن 81 و اوایل قرن نوزدهم رایج بوده است دردراز مدت میزان دستمزد باحداقل نیاز برای زندگی برابرخواهد بود . این قانون
assessment
U
ممیزی مالیات وضع مالیات
assessments
U
ممیزی مالیات وضع مالیات
classical theory of money
U
نظریه پول کلاسیک ها نظریه مقداری پول
tax evasion
U
عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
malthusian law of population
U
نظریه جمعیتی مالتوس براساس این نظریه جمعیت بصورت تصاعد هندسی افزایش میابد در حالیکه وسایل معیشت و مواد غذائی بصورت تصاعد عددی افزایش میابد
nonneutralities of income taxation
U
خنثی نبودن مالیات بر درامد بی طرف نبودن مالیات بردرامد
second best theory
U
نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
base width
U
عرض پایه پهنای پایه
hatch beam
U
پایه دریچه پایه دهلیز
levy
U
اخذ مالیات مالیات
levying
U
اخذ مالیات مالیات
levies
U
اخذ مالیات مالیات
levied
U
اخذ مالیات مالیات
regressive income tax
U
مالیات بر درامد کاهنده مالیات بر درامد نزولی
evaluation rating
U
درجه بندی اطلاعات یا طبقه بندی ان از نظر اعتبار وصحت و دقت
wage fund theory of wages
U
نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
decimal
U
تبدیل یک عدد دهدهی بر پایه ده به یک عدد دودویی بر پایه دو
decimals
U
تبدیل یک عدد دهدهی بر پایه ده به یک عدد دودویی بر پایه دو
word warp
U
فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
rating
U
طبقه بندی کردن درجه بندی
ratings
U
طبقه بندی کردن درجه بندی
carpet classification
U
طبقه بندی
[درجه بندی]
فرش
base piece
U
پایه پایه استقرار
use and occupation
U
عنوان دعوی که مالک علیه مستاجری که پس از انقضاء مدت اجاره ازملک استیفاء منفعت کردن به منظور مطالبه اجرت المثل این انتفاع و تصرف اقامه میکند
tenant right
U
حقی است که درانقضای مهلت مقرر بابت تغییراتی که مستاجر در عین مستاجره داده و انتفاع ازانها ناتمام مانده است به وی تعلق می گیرد
socle
U
پایه ستون برامدگی پایه ستون وامثال ان
quamdiu bene se gesserit
U
تا زمانیکه تخلفی نکند منظور برقرار کردن حق انتفاع است برای کسی به این شرط که تا از شروط عقدتخلف نکند تصرفش ادامه داشته باشد
producers burden of tax
U
بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
telescopic
U
دستگاه شکسته بندی تلسکوپیک چوبهای شکسته بندی مربوط به دوربین تلسکوپی یادستگاه نشانه روی
packaging
U
ماده محافظ اشیا که بسته بندی می شوند. مواد جذاب برای بسته بندی کالاها
defense classification
U
طبقه بندی اطلاعات مربوط به پدافند سیستم طبقه بندی مدارک وزارت دفاع
wording
U
جمله بندی کلمه بندی
lineament
U
طرح بندی صورت بندی
lineaments
U
طرح بندی صورت بندی
classification
U
طبقه بندی رده بندی
laggin
U
اب بندی کردن اب بندی ناوها
classifications
U
طبقه بندی رده بندی
downgraded
U
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
regrade
U
تجدید طبقه بندی اطلاعات درجه بندی مجدد اطلاعات ازنظر اهمیت
downgrade
U
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrades
U
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrading
U
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
gift wrap
U
بسته بندی کردن در کاغذ بسته بندی روبان دارپیچیدن
opinions
U
نظریه
theories
U
نظریه
opinion
U
نظریه
points of view
U
نظریه
point of view
U
نظریه
commenting
U
نظریه
commented
U
نظریه
notion
U
نظریه
thebe
U
نظریه
viewpoint
U
نظریه
theory
U
نظریه
lookout
U
نظریه
suggestion
U
نظریه
suggestions
U
نظریه
notions
U
نظریه
two cents worth
<idiom>
U
نظریه
comment
U
نظریه
recommendations
U
نظریه
views
U
نظریه
viewing
U
نظریه
theorems
U
نظریه
viewed
U
نظریه
theorem
U
نظریه
positioned
U
نظریه
position
U
نظریه
view
U
نظریه
lookouts
U
نظریه
outlook
U
نظریه
recommendation
U
نظریه
queuing theory
U
نظریه صف
in the light of
U
نظریه
queing theory
U
نظریه صف
viewpoints
U
نظریه
probability theory
U
نظریه احتمال
theorem proving
U
اثبات نظریه
theorization
U
نظریه پردازی
theory of accumulation
U
نظریه انباشته
probability theory
U
نظریه احتمالات
theory of numbers
U
نظریه اعداد
theory of relativity
U
نظریه نسبیت
theory of rent
U
نظریه اجاره
theory of saving
U
نظریه پس انداز
theory of value
U
نظریه ارزش
innovation theory
U
نظریه نواوری
quantum theory
U
نظریه کوانتومی
equilibrium theory
U
نظریه تعادل
electron theory
U
نظریه الکترونها
electron theory
U
نظریه الکترونی
electomagnetic theory
U
نظریه الکترومغناطیسی
economic theory
U
نظریه اقتصادی
dust cloud theory
U
نظریه غباری
tetrachromatic theory
U
نظریه چهاررنگی
duplicity theory
U
نظریه دو جزیی
information theory
U
نظریه اگاهی
information theory
U
نظریه خبر
information theory
U
نظریه اطلاعات
value theory
U
نظریه ارزش
set theory
U
نظریه مجموعه ها
automata
U
نظریه ماشین ها
molecular theory
U
نظریه مولکولی
communication theory
U
نظریه ارتباطات
valence theory
U
نظریه والانسی
theorists
U
نظریه پرداز
theorist
U
نظریه پرداز
maxwellian view
U
نظریه ماکسولی
viscoelastic theory
U
نظریه ویسکوالاستیک
notional
U
فکر نظریه
classical theory
U
نظریه کلاسیک
capital theory
U
نظریه سرمایه
three component theory
U
نظریه سه مولفهای
readings
U
نظریه شور
reading
U
نظریه شور
local theory
U
نظریه اختصاصی
communication theory
U
نظریه ارتباط
group theory
U
نظریه گروهها
network theory
U
نظریه شبکه
transformational theory
U
نظریه تطور
price theory
U
نظریه قیمت
transformism
U
نظریه تطور
kinetic theory
U
نظریه جنبشی
poetics
U
نظریه شاعرانه
trichromatic theory
U
نظریه سه رنگی
trireceptor theory
U
نظریه سه گیرندهای
continuity theory
U
نظریه پیوستگی
consumption theory
U
نظریه مصرف
two factor theory
U
نظریه دو عاملی
perturbation theory
U
نظریه اختلال
learning theory
U
نظریه یادگیری
one factor theory
U
نظریه یک عاملی
noncontinuity theory
U
نظریه ناپیوستگی
logic theory
U
نظریه منطقی
view
U
نظریه عقیده
viewing
U
نظریه عقیده
attensity
U
در نظریه تیچز
game theory
U
نظریه بازی
representation theory
U
نظریه نمایش
stagnation thesis
U
نظریه رکود
theoreticians
U
نظریه پرداز
theoretician
U
نظریه پرداز
general theory
U
نظریه عمومی
replacement theory
U
نظریه جایگزینی
automata theory
U
نظریه ماشینها
viewed
U
نظریه عقیده
hartree theory
U
نظریه هارتری
heam yoei vooly
U
نظریه نیرو
refute
U
رد کردن نظریه
recapitulation theory
U
نظریه بازپیدایی
graph theory
U
نظریه گرافها
field theory
U
نظریه میدانی
submission
U
افهار نظریه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com