English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
automata U نظریه ماشین ها
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
stages theory of economic growth U نظریه مراحل رشد اقتصادی نظریه روستو
labor theory of value U براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
subsistence theory of wages U نظریه حداقل دستمزدها براساس این نظریه که دراواخر قرن 81 و اوایل قرن نوزدهم رایج بوده است دردراز مدت میزان دستمزد باحداقل نیاز برای زندگی برابرخواهد بود . این قانون
classical theory of money U نظریه پول کلاسیک ها نظریه مقداری پول
malthusian law of population U نظریه جمعیتی مالتوس براساس این نظریه جمعیت بصورت تصاعد هندسی افزایش میابد در حالیکه وسایل معیشت و مواد غذائی بصورت تصاعد عددی افزایش میابد
second best theory U نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
self binder U ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
universal U نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
The letter is well typed . U نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
machinists U ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinist U ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
wage fund theory of wages U نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
cybernetics U مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
compensation trading U معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
bench lathe U ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machined U 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machine U 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machines U 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machines U ماشین کردن با ماشین رفتن
machined U ماشین کردن با ماشین رفتن
machine U ماشین کردن با ماشین رفتن
faxing U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
cross compiler U کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
faxes U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxed U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
fax U مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
disassembler U برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
double column vertical boring mill U ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
assembles U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assemble U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembled U ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembler U یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
theorem U نظریه
suggestion U نظریه
commented U نظریه
commenting U نظریه
comment U نظریه
recommendation U نظریه
in the light of U نظریه
lookout U نظریه
theory U نظریه
view U نظریه
lookouts U نظریه
viewed U نظریه
viewing U نظریه
theories U نظریه
theorems U نظریه
positioned U نظریه
position U نظریه
recommendations U نظریه
notion U نظریه
point of view U نظریه
thebe U نظریه
views U نظریه
suggestions U نظریه
viewpoints U نظریه
viewpoint U نظریه
two cents worth <idiom> U نظریه
opinions U نظریه
queuing theory U نظریه صف
opinion U نظریه
notions U نظریه
points of view U نظریه
outlook U نظریه
queing theory U نظریه صف
game theory U نظریه بازی
game theory U نظریه بازیها
probability theory U نظریه احتمالات
replacement theory U نظریه جایگزینی
representation theory U نظریه نمایش
price theory U نظریه قیمت
general theory U نظریه عمومی
social theory U نظریه اجتماعی
stagnation thesis U نظریه رکود
automata theory U نظریه ماشینها
attensity U در نظریه تیچز
quantum theory U نظریه کوانتومی
maxwellian view U نظریه ماکسولی
balance theory U نظریه توازن
heam yoei vooly U نظریه نیرو
probability theory U نظریه احتمال
hartree theory U نظریه هارتری
group theory U نظریه گروهی
group theory U نظریه گروهها
recapitulation theory U نظریه بازپیدایی
queuing theory U نظریه صف بندی
graph theory U نظریه گرافها
local theory U نظریه اختصاصی
two factor theory U نظریه دو عاملی
electron theory U نظریه الکترونها
electron theory U نظریه الکترونی
theorist U نظریه پرداز
communication theory U نظریه ارتباط
electomagnetic theory U نظریه الکترومغناطیسی
valence theory U نظریه والانسی
economic theory U نظریه اقتصادی
dust cloud theory U نظریه غباری
duplicity theory U نظریه دو جزیی
consumption theory U نظریه مصرف
perturbation theory U نظریه اختلال
theorists U نظریه پرداز
one factor theory U نظریه یک عاملی
molecular theory U نظریه مولکولی
noncontinuity theory U نظریه ناپیوستگی
field theory U نظریه میدانی
capital theory U نظریه سرمایه
readings U نظریه شور
reading U نظریه شور
network theory U نظریه شبکه
facet theory U نظریه رویه ها
classical theory U نظریه کلاسیک
equilibrium theory U نظریه تعادل
poetics U نظریه شاعرانه
communication theory U نظریه ارتباطات
viscoelastic theory U نظریه ویسکوالاستیک
theory of relativity U نظریه نسبیت
value theory U نظریه ارزش
three component theory U نظریه سه مولفهای
theory of accumulation U نظریه انباشته
theoreticians U نظریه پرداز
theoretician U نظریه پرداز
learning theory U نظریه یادگیری
kinetic theory U نظریه جنبشی
theory of value U نظریه ارزش
theorization U نظریه پردازی
theory of numbers U نظریه اعداد
submission U افهار نظریه
theory of saving U نظریه پس انداز
refute U رد کردن نظریه
continuity theory U نظریه پیوستگی
theory of rent U نظریه اجاره
set theory U نظریه مجموعه ها
theorem proving U اثبات نظریه
transformism U نظریه تطور
innovation theory U نظریه نواوری
information theory U نظریه اطلاعات
information theory U نظریه خبر
refuting U رد کردن نظریه
information theory U نظریه اگاهی
refutes U رد کردن نظریه
trichromatic theory U نظریه سه رنگی
refuted U رد کردن نظریه
trireceptor theory U نظریه سه گیرندهای
transformational theory U نظریه تطور
views U نظریه عقیده
view U نظریه عقیده
logic theory U نظریه منطقی
viewing U نظریه عقیده
viewed U نظریه عقیده
tetrachromatic theory U نظریه چهاررنگی
notional U فکر نظریه
decision theory U نظریه تصمیم گیری
density wave theory U نظریه موج چگالی
sampling theory U نظریه نمونه گیری
crystal field theory U نظریه میدان بلور
theory of numbers U نظریه اعداد [ریاضی]
counterview U نظریه مخالف مواجهه
young helmholtz theory U نظریه یانگ- هلمهولتس
theory of saving U نظریه مربوط به پس انداز
bard cannon theory U نظریه بارد- کنون
put in one's two cents <idiom> U به شخصی نظریه دادن
quantity theory of money U نظریه مقداری پول
real will U نظریه اراده واقعی
quantum theory of valence U نظریه کوانتومی والانس
surplus energy theory U نظریه انرژی مازاد
switched on <idiom> U لحنی با نظریه تازه
switch theory U نظریه راه گزینی
relativistic quantum theory U نظریه کوانتومی نسبیتی
Group theory U نظریه گروه ها [ریاضی]
theory of monoplistic competition U نظریه رقابت انحصاری
theory of income distribution U نظریه توزیع درامد
theory of income determination U نظریه تعیین درامد
Complex analysis U نظریه توابع [ریاضی]
c.f.t U نظریه میدان بلور
theory of functions of a complex variable U نظریه توابع [ریاضی]
affective arousal theory U نظریه برانگیختگی عاطفی
symptom substitution theory U نظریه جانشینی نشانه ها
counseled U نظریه دادن رایزنی
counsels U نظریه دادن رایزنی
need press theory U نظریه نیاز- فشار
field theory U نظریه اساسی میدان
l.f.t. U نظریه میدان لیگاند
logic theorist U نظریه پرداز منطقی
labor theory of value U نظریه ارزش کار
location theory U نظریه تعیین مکان
valence bond theory U نظریه پیوند والانس
excess capacity theory U نظریه مازاد فرفیت
ligand fild theory U نظریه میدان لیگاند
equal sacrifice theory U برطبق این نظریه
equal sacrifice theory U نظریه برابری فداکاری
liquidity preference theory U نظریه رجحان نقدینگی
underconsumption theory U نظریه مصرف ناکافی
counsel U نظریه دادن رایزنی
stimulus response theory U نظریه محرک- پاسخ
counselled U نظریه دادن رایزنی
statistical learning theory U نظریه اماری یادگیری
expertize U نظریه فنی دادن
set theory U نظریه مجموعه ها [ریاضی]
maxwell theory og light U نظریه الکترومغناطیسی نورماکسول
mechanistic theory U نظریه ماشینی نگری
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com