English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
quasi free electron theory U نظریه الکترون شبه ازاد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
free electron U الکترون ازاد
free electron model U الگوی الکترون ازاد
free electron gas U گاز الکترون ازاد
stages theory of economic growth U نظریه مراحل رشد اقتصادی نظریه روستو
glide path U مسیر حرکت ازاد یا پرواز ازاد هواپیما یاموشک
labor theory of value U براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
subsistence theory of wages U نظریه حداقل دستمزدها براساس این نظریه که دراواخر قرن 81 و اوایل قرن نوزدهم رایج بوده است دردراز مدت میزان دستمزد باحداقل نیاز برای زندگی برابرخواهد بود . این قانون
classical theory of money U نظریه پول کلاسیک ها نظریه مقداری پول
malthusian law of population U نظریه جمعیتی مالتوس براساس این نظریه جمعیت بصورت تصاعد هندسی افزایش میابد در حالیکه وسایل معیشت و مواد غذائی بصورت تصاعد عددی افزایش میابد
second best theory U نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
free gyroscope U نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
wage fund theory of wages U نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
high sea U دریای ازاد دریای ازاد خارج از مرزکشور
electrons U الکترون
electron U الکترون
traced U رد الکترون
trace U رد الکترون
coelectron U هم الکترون
isoelectronic U هم الکترون
traces U رد الکترون
electron donor U الکترون ده
negatron U الکترون
inner shell electron U الکترون درونی
electron orbit U مسیرگردش الکترون
electron affinity U الکترون خواهی
electron avalanche U بهمن الکترون
electron decay U تجزیه الکترون
electron multiplier U افزاینده الکترون
electron mass U جرم الکترون
electron conduction U هدایت الکترون
electron injector U الکترون افکن
electron acceptor U الکترون پذیر
electron acceptor U پذیرنده الکترون
electron acceleration U شتاب الکترون
electron jump U پرش الکترون
initiating electron U الکترون اغازگر
electron pair U زوج الکترون
electron deceleration U دیرکرد الکترون
valence electron U الکترون فرفیت
valence electron U الکترون رسانایی
electron decay U اضمحلال الکترون
valence electron U الکترون والانس
electron beam U شعاع الکترون
electron donor U دهنده الکترون
electron energy U کارمایه ی الکترون
electron drift U رانش الکترون
electron emission U صدور الکترون
electron emitter U منبع الکترون
electron flow U فلوی الکترون
electron emmission U انتشار الکترون
electron energy U انرژی الکترون
electron exchange U تبادل الکترون
emissions U صدور الکترون
electron capture U الکترون گیراندازی
electron beam U باریکه الکترون
electronic concentration U غلظت الکترون
electron concentration U غلظت الکترون
electron diffraction U خمیدگی الکترون
electron beam U اشعه الکترون
electron distribution U پخش الکترون
emission U صدور الکترون
electron charge U بار الکترون
electron focusing U تمرکز الکترون
electron flow U سیلان الکترون ها
electron beam U پرتو الکترون
high energy electron U الکترون پر انرژی
electron transition U عبور الکترون
electron recoil U بازگشت الکترون
electron tube U لوله الکترون
electron volt U الکترون ولت
lone electron U الکترون تنها
isoelectronic ions U یونهای هم الکترون
outer shell electron U الکترون بیرونی
electroneutrality U الکترون خنثایی
outer shell electron U الکترون رسانایی
nonbonding electron U الکترون ناپیوندی
primary electron U الکترون اولیه
bound electron U الکترون بسته
photo electron U الکترون نوری
photo electron U فوتو الکترون
charge of the electron U بار الکترون
electrophile U الکترون دوست
electron transition U انتقال الکترون
electron spin U اسپین الکترون
nuclear electron U الکترون هسته
mass of the electron U جرم الکترون
antibonding electron U الکترون ضد پیوندی
electron spin U تنیدگی الکترون
free electron U الکترون غیرپیوندی
conduction electron U الکترون رسانش
electron shell U پوسته الکترون
conduction electron U الکترون رسانایی
density of electron U چگالی الکترون
electron trajectory U مسیر الکترون
odd electron U الکترون منفرد
secondary electron U الکترون ثانوی
concentration of electron U چگالی الکترون
electron charge mass ratio U چگالی بار الکترون
outer shell electron U الکترون لایه بیرونی
secondary electron emission U پیل ثانویه الکترون
bonding electron pair U زوج الکترون پیوندی
electron deceleration U کندی حرکت الکترون
elementary charge U بار الکترون [فیزیک]
lone pair electron U زوج الکترون تنها
electron deficient molecules U مولکولهای با کمبود الکترون
lone pair electron U زوج الکترون ناپیوندی
transmission electron micrograph U ریزنگار انتقال الکترون
electron capture detector U اشکارساز الکترون گیراندازی
electron orbit U مدار گردش الکترون
electron attachment U پیوستگی یا وابستگی الکترون
electron pair U زوج الکترون حفره
electron accelerator U شتاب دهنده الکترون
electron transit time U زمان عبور الکترون
electron transfer mechanism U مکانیسم انتقال الکترون
delocalized electron U الکترون غیر مستقر
electron spin resonance U رزونانس اسپین الکترون
electron pair bond U پیوند زوج الکترون
electron pairing U زوج شدن الکترون
unpaired electron U الکترون جفت نشده
electron multiplier U فزون ساز الکترون
electrophilic reagent U واکنشگر الکترون دوست
electrophilic attack U حمله الکترون دوستی
electron gun U لوله پرتاب الکترون
linear accelerator U شتابده خطی الکترون
rest mass of the electron U جرم ساکن الکترون
supressor grid U شبکه الکترون بند
electrophilic addition U افزایش الکترون دوستی
electroosmotic effect U اثر الکترون اسمزی
electron paramagnetic resonance U رزونانس پارامغناطیسی الکترون
photon U تنها یک الکترون تابش شود
electron spin resonance [ESR] U تشدید پارامغناطیس الکترون [فیزیک]
Electron paramagnetic resonance [EPR] U تشدید پارامغناطیس الکترون [فیزیک]
pictured U حرکت اشعههای الکترون در تلویزیون
pictures U حرکت اشعههای الکترون در تلویزیون
electron releasing substituent U گروه استخلافی الکترون دهنده
picture U حرکت اشعههای الکترون در تلویزیون
electron withdrawing substituent U گروه استخلافی الکترون کشنده
electrophilic aromatic substitution U استخلاف الکترون دوستی اروماتیکی
electrosensitive U چاپ با کاغذ حساس به الکترون
picturing U حرکت اشعههای الکترون در تلویزیون
free enterprise U اقتصاد ازاد اقتصاد بازار ازاد
beams U مجموعه باریکی از نور یا اشعه الکترون
left hand rule for electron flow U قاعده چپگرد برای جریان الکترون
beam U مجموعه باریکی از نور یا اشعه الکترون
lookout U نظریه
position U نظریه
in the light of U نظریه
theorem U نظریه
positioned U نظریه
suggestion U نظریه
theorems U نظریه
lookouts U نظریه
theory U نظریه
viewing U نظریه
queuing theory U نظریه صف
views U نظریه
theories U نظریه
viewed U نظریه
view U نظریه
two cents worth <idiom> U نظریه
points of view U نظریه
point of view U نظریه
recommendation U نظریه
opinions U نظریه
recommendations U نظریه
queing theory U نظریه صف
notion U نظریه
commenting U نظریه
commented U نظریه
viewpoints U نظریه
notions U نظریه
suggestions U نظریه
comment U نظریه
outlook U نظریه
thebe U نظریه
opinion U نظریه
viewpoint U نظریه
right hand rule for electron flow U قاعده راست گرد برای جریان الکترون
franklin [Fr] U استت کولن [یکای الکترون] [فیزیک] [شیمی]
electron beam U رشته باریک الکترون با سرعت بالا در یک جهت
electrostatic unit of charge [esu] U استت کولن [یکای الکترون] [فیزیک] [شیمی]
statcoulomb [statC] U استت کولن [یکای الکترون] [فیزیک] [شیمی]
theoreticians U نظریه پرداز
theoretician U نظریه پرداز
heam yoei vooly U نظریه نیرو
capital theory U نظریه سرمایه
facet theory U نظریه رویه ها
equilibrium theory U نظریه تعادل
maxwellian view U نظریه ماکسولی
noncontinuity theory U نظریه ناپیوستگی
viewed U نظریه عقیده
network theory U نظریه شبکه
electron theory U نظریه الکترونی
view U نظریه عقیده
automata U نظریه ماشین ها
field theory U نظریه میدانی
reading U نظریه شور
game theory U نظریه بازیها
learning theory U نظریه یادگیری
one factor theory U نظریه یک عاملی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com