Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
communication theory
U
نظریه ارتباط
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
stages theory of economic growth
U
نظریه مراحل رشد اقتصادی نظریه روستو
teleconferencing
U
ارتباط تعدادی کامپیوتر یا ترمینال با هم برای ایجاد ارتباط بین یک سری کاربر
data link
U
ارتباط مبادله اطلاعات ارتباط کامپیوتری
cut out
U
وسیله ارتباط بااعضای سازمانهای زیرزمینی رابط یا واسطه ارتباط باسازمانهای زیرزمینی
labor theory of value
U
براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
subsistence theory of wages
U
نظریه حداقل دستمزدها براساس این نظریه که دراواخر قرن 81 و اوایل قرن نوزدهم رایج بوده است دردراز مدت میزان دستمزد باحداقل نیاز برای زندگی برابرخواهد بود . این قانون
classical theory of money
U
نظریه پول کلاسیک ها نظریه مقداری پول
malthusian law of population
U
نظریه جمعیتی مالتوس براساس این نظریه جمعیت بصورت تصاعد هندسی افزایش میابد در حالیکه وسایل معیشت و مواد غذائی بصورت تصاعد عددی افزایش میابد
second best theory
U
نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
wage fund theory of wages
U
نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
view
U
نظریه
viewed
U
نظریه
lookout
U
نظریه
queing theory
U
نظریه صف
viewing
U
نظریه
views
U
نظریه
recommendations
U
نظریه
position
U
نظریه
positioned
U
نظریه
lookouts
U
نظریه
suggestion
U
نظریه
thebe
U
نظریه
in the light of
U
نظریه
queuing theory
U
نظریه صف
comment
U
نظریه
commented
U
نظریه
commenting
U
نظریه
recommendation
U
نظریه
theory
U
نظریه
theories
U
نظریه
theorems
U
نظریه
points of view
U
نظریه
point of view
U
نظریه
suggestions
U
نظریه
opinions
U
نظریه
two cents worth
<idiom>
U
نظریه
opinion
U
نظریه
notions
U
نظریه
notion
U
نظریه
viewpoints
U
نظریه
viewpoint
U
نظریه
outlook
U
نظریه
theorem
U
نظریه
innovation theory
U
نظریه نواوری
hartree theory
U
نظریه هارتری
logic theory
U
نظریه منطقی
heam yoei vooly
U
نظریه نیرو
network theory
U
نظریه شبکه
molecular theory
U
نظریه مولکولی
maxwellian view
U
نظریه ماکسولی
information theory
U
نظریه خبر
kinetic theory
U
نظریه جنبشی
information theory
U
نظریه اگاهی
local theory
U
نظریه اختصاصی
information theory
U
نظریه اطلاعات
noncontinuity theory
U
نظریه ناپیوستگی
group theory
U
نظریه گروهی
electomagnetic theory
U
نظریه الکترومغناطیسی
economic theory
U
نظریه اقتصادی
duplicity theory
U
نظریه دو جزیی
notional
U
فکر نظریه
equilibrium theory
U
نظریه تعادل
classical theory
U
نظریه کلاسیک
continuity theory
U
نظریه پیوستگی
consumption theory
U
نظریه مصرف
communication theory
U
نظریه ارتباطات
capital theory
U
نظریه سرمایه
balance theory
U
نظریه توازن
automata theory
U
نظریه ماشینها
attensity
U
در نظریه تیچز
readings
U
نظریه شور
reading
U
نظریه شور
electron theory
U
نظریه الکترونی
submission
U
افهار نظریه
group theory
U
نظریه گروهها
dust cloud theory
U
نظریه غباری
graph theory
U
نظریه گرافها
general theory
U
نظریه عمومی
game theory
U
نظریه بازی
game theory
U
نظریه بازیها
field theory
U
نظریه میدانی
facet theory
U
نظریه رویه ها
refute
U
رد کردن نظریه
refuted
U
رد کردن نظریه
refutes
U
رد کردن نظریه
refuting
U
رد کردن نظریه
electron theory
U
نظریه الکترونها
theoretician
U
نظریه پرداز
theoreticians
U
نظریه پرداز
learning theory
U
نظریه یادگیری
one factor theory
U
نظریه یک عاملی
viewing
U
نظریه عقیده
views
U
نظریه عقیده
three component theory
U
نظریه سه مولفهای
value theory
U
نظریه ارزش
theory of value
U
نظریه ارزش
theory of saving
U
نظریه پس انداز
theory of rent
U
نظریه اجاره
theory of relativity
U
نظریه نسبیت
theory of numbers
U
نظریه اعداد
theory of accumulation
U
نظریه انباشته
theorization
U
نظریه پردازی
theorem proving
U
اثبات نظریه
transformism
U
نظریه تطور
tetrachromatic theory
U
نظریه چهاررنگی
viewed
U
نظریه عقیده
view
U
نظریه عقیده
automata
U
نظریه ماشین ها
set theory
U
نظریه مجموعه ها
valence theory
U
نظریه والانسی
two factor theory
U
نظریه دو عاملی
trireceptor theory
U
نظریه سه گیرندهای
trichromatic theory
U
نظریه سه رنگی
transformational theory
U
نظریه تطور
stagnation thesis
U
نظریه رکود
theorist
U
نظریه پرداز
recapitulation theory
U
نظریه بازپیدایی
price theory
U
نظریه قیمت
probability theory
U
نظریه احتمالات
poetics
U
نظریه شاعرانه
quantum theory
U
نظریه کوانتومی
queuing theory
U
نظریه صف بندی
probability theory
U
نظریه احتمال
theorists
U
نظریه پرداز
perturbation theory
U
نظریه اختلال
replacement theory
U
نظریه جایگزینی
representation theory
U
نظریه نمایش
viscoelastic theory
U
نظریه ویسکوالاستیک
social theory
U
نظریه اجتماعی
theory of functions of a complex variable
U
نظریه توابع
[ریاضی]
mathematical learning theory
U
نظریه ریاضی یادگیری
Group theory
U
نظریه گروه ها
[ریاضی]
put in one's two cents
<idiom>
U
به شخصی نظریه دادن
quantity theory of money
U
نظریه مقداری پول
valence bond theory
U
نظریه پیوند والانس
underconsumption theory
U
نظریه مصرف ناکافی
maxwell theory og light
U
نظریه الکترومغناطیسی نورماکسول
set theory
U
نظریه مجموعه ها
[ریاضی]
bard cannon theory
U
نظریه بارد- کنون
need press theory
U
نظریه نیاز- فشار
switched on
<idiom>
U
لحنی با نظریه تازه
affective arousal theory
U
نظریه برانگیختگی عاطفی
mechanistic theory
U
نظریه ماشینی نگری
Complex analysis
U
نظریه توابع
[ریاضی]
theory of numbers
U
نظریه اعداد
[ریاضی]
c.f.t
U
نظریه میدان بلور
young helmholtz theory
U
نظریه یانگ- هلمهولتس
counterview
U
نظریه مخالف مواجهه
special theory of relativity
U
نظریه نسبیت خصوصی
james lange theory
U
نظریه جیمز- لانگه
theory of monoplistic competition
U
نظریه رقابت انحصاری
expertize
U
نظریه فنی دادن
theory of income distribution
U
نظریه توزیع درامد
theory of income determination
U
نظریه تعیین درامد
field theory
U
نظریه اساسی میدان
sampling theory
U
نظریه نمونه گیری
second best theory
U
نظریه بهترین دوم
symptom substitution theory
U
نظریه جانشینی نشانه ها
switch theory
U
نظریه راه گزینی
surplus energy theory
U
نظریه انرژی مازاد
stimulus response theory
U
نظریه محرک- پاسخ
steady state theory
U
نظریه حالت پایا
l.f.t.
U
نظریه میدان لیگاند
excess capacity theory
U
نظریه مازاد فرفیت
labor theory of value
U
نظریه ارزش کار
crystal field theory
U
نظریه میدان بلور
real will
U
نظریه اراده واقعی
decision theory
U
نظریه تصمیم گیری
general theory of relativity
U
نظریه نسبیت عمومی
density wave theory
U
نظریه موج چگالی
quantum theory of valence
U
نظریه کوانتومی والانس
logic theorist
U
نظریه پرداز منطقی
location theory
U
نظریه تعیین مکان
liquidity preference theory
U
نظریه رجحان نقدینگی
ligand fild theory
U
نظریه میدان لیگاند
theory of saving
U
نظریه مربوط به پس انداز
equal sacrifice theory
U
نظریه برابری فداکاری
equal sacrifice theory
U
برطبق این نظریه
statistical learning theory
U
نظریه اماری یادگیری
counsels
U
نظریه دادن رایزنی
counsel
U
نظریه دادن رایزنی
counseled
U
نظریه دادن رایزنی
counselled
U
نظریه دادن رایزنی
counselling
U
نظریه دادن رایزنی
relativistic quantum theory
U
نظریه کوانتومی نسبیتی
hookup
U
ارتباط
correspondences
U
ارتباط
link
U
ارتباط
ligature
U
خط ارتباط
liaison
U
ارتباط
intercommunication
U
ارتباط
correlation
U
ارتباط
connection
U
ارتباط
connexions
U
ارتباط
coherency
U
ارتباط
communicating
U
ارتباط
rapport
U
ارتباط
liaisons
U
ارتباط
correspondence
U
ارتباط
concernment
U
ارتباط
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com