Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
regulation
U
نظامنامه مقررات و نظامات نظام تنظیم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
standing rules
U
نظامات
rule
U
نظامات حکمرانی یاحکومت کردن
marxist economics
U
نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
regulation
U
نظامنامه
workbooks
U
نظامنامه
workbook
U
نظامنامه
bylaw
U
نظامنامه
byelaw
U
نظامنامه
formulas
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulae
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
internal ruling
U
نظامنامه داخلی
precepts
U
نظامنامه پند
rules of procedure
U
نظامنامه داخلی
by low
U
نظامنامه داخلی
statute book
U
کتاب نظامنامه
precept
U
نظامنامه پند
manual
U
کتاب دستی نظامنامه
constitution
U
مشروطیت اساسنامه و نظامنامه
constitutions
U
مشروطیت اساسنامه و نظامنامه
preamble
U
مقدمه وراهنمای نظامنامه یامقررات
preambles
U
مقدمه وراهنمای نظامنامه یامقررات
dress left
U
از چپ نظام یا از راست نظام
sight adjustment
U
تنظیم دستگاه نشانه روی تنظیم زاویه یاب قلق گیری کردن
camera station
U
ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین
tune
U
تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
tunes
U
تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
range spotting
U
تنظیم مسافت تنظیم هدف کردن
tune
U
تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
tunes
U
تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
page
U
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
pages
U
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
paged
U
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
provisions
U
مقررات
measure
U
مقررات
requirement
U
مقررات
precept
U
مقررات
disposition
U
مقررات
arrangement
U
مقررات
precepts
U
مقررات
regulation
U
مقررات
arrangements
U
مقررات
regulations
U
مقررات
ordinance
U
مقررات محلی
standard specification
U
مقررات استاندارد
by law
U
طبق مقررات
trancscendent
U
ماورای مقررات
control measures
U
مقررات کنترلی
disciplinary regulation
U
مقررات انضباطی
laws of the game
U
مقررات مسابقه
army regulation
U
مقررات ارتشی
by rule
U
طبق مقررات
ordinances
U
مقررات محلی
infraction
U
نقض مقررات
mounting instruction
U
مقررات نصب
instruction for assembly
U
مقررات نصب
government regulation
U
مقررات دولتی
The regulations in force .
U
مقررات جاری
holding
U
نقض مقررات
operating instruction
U
مقررات کار
military doctorine
U
مقررات نظامی
rheostat
U
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
rheostatic
U
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
calibration
U
تنظیم دستگاه بی سیم تصحیح کردن تنظیم کردن کالیبر سنجی
ruled based deduction
U
استنباط بر مبنای مقررات
illicit
U
نا مشروع مخالف مقررات
sanctioned laws
U
قوانین یا مقررات مصوبه
manual
U
مقررات کتاب راهنما
illegally
U
برخلاف قانون و مقررات
officialism
U
رسمیت مقررات اداری
lodge-books
U
کتاب مقررات معماری
instituting
U
اصل قانونی مقررات
instituted
U
اصل قانونی مقررات
institutes
U
اصل قانونی مقررات
conditions
U
مقررات و شرایط اسبدوانی
To be observant of the regulations .
U
ملاحظه مقررات را کردن
assembly instrudactions
U
مقررات یا دستورات نصب
red tape
U
مقررات دست و پاگیر
tariff regulations
U
مقررات تعرفه بندی
institute
U
اصل قانونی مقررات
sight alinement
U
تنظیم محور زاویه یاب تنظیم محور دوربین و وسایل نشانه روی با محور لوله
formally
U
مقررات رسمی یا اداری فاهرا"
discipline and adjustment board
U
هیئت تدوین مقررات انضباطی
inland rules
U
مقررات حرکت در ابهای داخلی
european community competition rules
U
مقررات رقابت در جامعه اروپا
road discipline
U
مقررات عبور و مرور روی جاده
in duly substantiated cases
U
در موارد طبق مقررات اثبات شده
poached
U
برخلاف مقررات شکار صید کردن
poaches
U
برخلاف مقررات شکار صید کردن
highway dispatch
U
مقررات و قوانین عبور ومرور در شاهراهها
where there is a valid reason
U
در موارد طبق مقررات اثبات شده
regulatory signs
U
علایم نشان دهنده مقررات جاده ها
poach
U
برخلاف مقررات شکار صید کردن
where justified
U
در موارد طبق مقررات اثبات شده
meter rule
U
مقررات مربوط به ساختن قایقهای بادی
inspectors
U
داور برای تشخیص نقض مقررات مسابقه
unmilitary
U
بر خلاف مقررات ارتش غیرنظامی اخلاقا و عادتاغیرنظامی
expedite rule
U
مقررات سرعت بخشیدن به بازی پینگ پنگ
inspector
U
داور برای تشخیص نقض مقررات مسابقه
curfew
U
مقررات حکومت نظامی وخاموشی در ساعت معین شب
curfews
U
مقررات حکومت نظامی وخاموشی در ساعت معین شب
deviation
U
از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
deviations
U
از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
prodify
U
تغییر دادن در تولیداتومبیلهای مسابقه طبق مقررات
The regulations are stI'll in force ( effect ) .
U
این مقررات هنوز بقوت خود با قی است
There is an outcry against these regulations.
U
همه از این مقررات فریادشان بلند است
last chance rule
U
مقررات مربوط به اجتناب ازتصادم با قایقهای دیگر
marquis queensberry rules
U
مجموعه قوانین و مقررات بوکس که در سال 6781میلادی وضع شد
table of precedence
U
صورتی که ترتیب الویت قوانین و مقررات مختلفه راتعیین میکند
systems
U
مقررات مربوط به اعطای امتیازهای اضافی به نسبت ضعف یا قدرت اسب
system
U
مقررات مربوط به اعطای امتیازهای اضافی به نسبت ضعف یا قدرت اسب
sidelay
U
تنظیم کننده کناره کاغذ وسیله تنظیم کناره کاغذ درماشین چاپ
go no go
U
اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
adjusting ring
U
حلقه تنظیم زمان ماسوره حلقه تنظیم
left d.
U
نظام به چپ
trend
U
نظام
trends
U
نظام
system
U
نظام
chucks
U
سه نظام
chucked
U
سه نظام
chuck
U
سه نظام
systems
U
نظام
military
U
نظام
serfdom
U
نظام رعیتی
yeomanry
U
سواره نظام
educational system
U
نظام اموزشی
economic system
U
نظام اقتصادی
dynamic system
U
نظام پویا
dual price system
U
نظام دو قیمتی
drill chuck
U
سه نظام مته
accounting system
U
نظام حسابداری
action system
U
نظام عمل
value system
U
نظام ارزشها
agrarian system
U
نظام ارضی
underdetermined system
U
نظام نامعین
skirmisher
U
پیاده نظام
system
U
نظام سیستم
systems
U
نظام سیستم
serfdom system
U
نظام سرفی
chuck
U
صفحه نظام
chuck
U
دستگاه نظام
service
U
نظام وفیفه
serviced
U
نظام وفیفه
foot infantry
U
پیاده نظام
military
U
مربوط به نظام
infantry
U
پیاده نظام
filing system
U
نظام بایگانی
factory system
U
نظام کارخانهای
mechanism of the organ
U
نظام تشکیلات
serfdom system
U
نظام رعیتی
delusional system
U
نظام هذیانی
cutter chuck
U
سه نظام فرز
systematization
U
نظام دهی
biological system
U
نظام زیستی
order
U
نظام معماری
class system
U
نظام طبقاتی
biosystem
U
نظام زیستی
chuck wrench
U
اچار سه نظام
boring chuck
U
سه نظام مته
taylorism
U
نظام تیلور
centralized system
U
نظام متمرکز
tax system
U
نظام مالیاتی
caste system
U
نظام کاستی
horse
U
سواره نظام
closed system
U
نظام بسته
cognitive system
U
نظام شناختی
collectivism
U
نظام اشتراکی
credit system
U
نظام اعتباری
the military profession
U
کار نظام
conversational system
U
نظام محاورهای
banking system
U
نظام بانکداری
socialism
U
نظام اشتراکی
barter system
U
نظام پایاپای
barter system
U
نظام تهاتری
social system
U
نظام اجتماعی
system dynamics
U
پویائی نظام
communication system
U
نظام ارتباطی
binary system
U
نظام دو نمادی
colonial system
U
نظام استعماری
systems analysis
U
نظام شناسی
code
U
نظام نامه
mixed system
U
نظام مختلط
miniature system
U
خرده نظام
price system
U
نظام قیمتی
market system
U
نظام بازار
man power
U
مشمولین نظام
dragoons
U
سواره نظام
capitalist system
U
نظام کاپیتالیسم
landlordism
U
نظام اربابی
military service
U
نظام وفیفه
cavalry
U
سواره نظام
mnemonic system
U
نظام یادیار
modern system
U
نظام نوین
modern system
U
نظام جدید
price system
U
نظام قیمت
double standard
U
نظام دو معیاری
communism
U
نظام اشتراکی
feudalism
U
نظام زمینداری
conscription
U
نظام وفیفه
dragoon
U
سواره نظام
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com