Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
security monitoring
U
نظارت یا مراقبت تامینی یاحفافتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
security
U
تامین اقدامات تامینی نیروی تامینی
circular scanning
U
مراقبت دایرهای منطقه تجسس و مراقبت دایرهای
reserved for security purposes
U
تامینی
security force
U
نیروی تامینی
security countermeasures
U
اقدامات تامینی
safety fuze
U
ماسوره تامینی
preventive justice
U
حقوق تامینی
preventive action
U
اقدامات تامینی
insurance stockage
U
ذخیره تامینی
hedge
U
خرید و فروش تامینی
hedged
U
خرید و فروش تامینی
hedging
U
خرید و فروش تامینی
hedges
U
خرید و فروش تامینی
intraline
U
فاصله تامینی ساختمانها ازیکدیگر
hedge
U
داد وستد تامینی کردن
hedged
U
داد وستد تامینی کردن
hedges
U
داد وستد تامینی کردن
precautions
U
درنظرگرفتن احتیاط و جنبههای تامینی لازم
precaution
U
درنظرگرفتن احتیاط و جنبههای تامینی لازم
restrictive fire plan
U
طرح اتش محدود کننده حرکات هوایی یا تامینی هوایی
escorted
U
محافظ گارد محافظ نیروی تامینی بدرقه کردن
escorting
U
محافظ گارد محافظ نیروی تامینی بدرقه کردن
escorts
U
محافظ گارد محافظ نیروی تامینی بدرقه کردن
escort
U
محافظ گارد محافظ نیروی تامینی بدرقه کردن
preventive detention
U
تمدید مدت حبس مجرم به عادت که تقریبا" به سیستم اجرای نظرتشدید مجازات و یا مواردپیش بینی شده در قانون اقدامات تامینی شباهت دارد
vigilance
U
مراقبت
care
U
مراقبت
counter surveillance
U
ضد مراقبت
espial
U
مراقبت
ovservation
U
مراقبت
eyesight
U
مراقبت
cares
U
مراقبت
watchfulness
U
مراقبت
cared
U
مراقبت
tendance
U
مراقبت
surveillance
U
مراقبت
unattended
U
بی مراقبت
watchful
U
مراقبت
monitoring
U
نظارت
helms
U
نظارت
governance
U
نظارت
controlment
U
نظارت
presidency
U
نظارت
controllership
U
نظارت
supervision
U
نظارت
helm
U
نظارت
intendancy
U
نظارت
controlling
U
نظارت
superintendence
U
نظارت
superintendency
U
نظارت
surveillance
U
نظارت
control
U
نظارت
stewardship
U
نظارت
proctorship
U
نظارت
controls
U
نظارت
inspection
U
نظارت
residential care
U
مراقبت پناهگاهی
watching
U
مراقبت کردن
watch tower
U
برج مراقبت
watches
U
مراقبت کردن
watched
U
مراقبت کردن
watch
U
مراقبت کردن
control towers
U
برج مراقبت
day care
U
مراقبت در روز
area monitoring
U
مراقبت منطقهای
Medicare
U
مراقبت پزشکی
watchtower
U
برج مراقبت
watchtowers
U
برج مراقبت
ground surveillance
U
مراقبت زمینی
sea surveillance
U
مراقبت دریایی
due care
U
مراقبت کافی
listening watch
U
مراقبت به گوش
combat surveillance
U
مراقبت رزمی
to see after
U
مراقبت کردن
to see to it
U
مراقبت کردن
care of supplies
U
مراقبت اماد
see to it
U
مراقبت کردن
animadversion
U
مراقبت مشاهده
air surveillance
U
مراقبت هوایی
air search
U
مراقبت هوایی
acoustical surveillance
U
مراقبت صوتی
to llok
U
مراقبت کردن
helical scanning
U
مراقبت مارپیچی
insuring
U
مراقبت کردن در
ensured
U
مراقبت کردن در
ensure
U
مراقبت کردن در
ensuring
U
مراقبت کردن در
insures
U
مراقبت کردن در
ensures
U
مراقبت کردن در
harbor control tower
U
برج مراقبت بندر
double up
U
مراقبت از مهاجم با دو مدافع
care and handling
U
مراقبت و دستکاری وسایل
lookout
U
مراقبت عمل پاییدن
airborne beacon
U
برج مراقبت هوابرد
lookouts
U
مراقبت عمل پاییدن
maintain
U
به خوبی مراقبت شده
air beacon
U
برج مراقبت پایگاه
to ensure something
U
مراقبت کردن در
[چیزی]
maintained
U
به خوبی مراقبت شده
maintains
U
به خوبی مراقبت شده
overwatch
U
مراقبت از حرکت بااتش
radar beacon
U
برج مراقبت رادار
under one's wing
<idiom>
U
تحت مراقبت کسی
stake-outs
U
محل تحت مراقبت
stake-out
U
محل تحت مراقبت
care
U
محافظت کردن مراقبت
cared
U
محافظت کردن مراقبت
cares
U
محافظت کردن مراقبت
surveillance
U
دیدبانی و مراقبت از منطقه
unattended operation
U
هملکرد مراقبت نشده
surveillant
U
مراقبت کننده دیدبان
radar scan
U
مراقبت بوسیله رادار
sector of search
U
منطقه مراقبت رادار
attendances
U
ملازمت مراقبت رسیدگی
attendance
U
ملازمت مراقبت رسیدگی
area monitoring
U
مراقبت کردن از منطقه
search
U
مراقبت کردن از زمین
searched
U
مراقبت کردن از زمین
searches
U
مراقبت کردن از زمین
searchingly
U
مراقبت کردن از زمین
vigilance
U
مراقبت به گوش بودن
control
U
نظارت کردن
supervision
U
نظارت کردن
inspector
U
نظارت کننده
supervised
U
نظارت کردن
government control
U
نظارت دولتی
foreign exchange control
U
نظارت بر ارز
fiscal control
U
نظارت مالی
supervisor state
U
حالت نظارت
stewardship
U
نظارت خرج
direct
U
نظارت کردن
directed
U
نظارت کردن
exchange control
U
نظارت ارز
inspection certificate
U
گواهی نظارت
inspection clause
U
بند نظارت
inspection clause
U
ماده نظارت
directs
U
نظارت کردن
monetary control
U
نظارت پولی
controls
U
نظارت کردن
qualitative controls
U
نظارت کیفی
staff supervision
U
نظارت ستادی
inspectors
U
نظارت کننده
invigilation
U
نظارت درامتحانات
span of control
U
حوزه نظارت
supervise
U
نظارت کردن
superintend
U
نظارت کردن بر
supervises
U
نظارت کردن
monitors
U
نظارت کردن
superintending
U
نظارت کردن بر
CCTV camera
U
دوربین نظارت
budgetary control
U
نظارت بودجهای
observation camera
U
دوربین نظارت
bailiwick
U
مباشرت نظارت
security camera
U
دوربین نظارت
supervisor state
U
وضعیت نظارت
surveillance camera
U
دوربین نظارت
administer
نظارت کردن
closed-circuit camera
U
دوربین نظارت
monitor
U
نظارت کردن
uncontrollably
U
غیرقابل نظارت
uncontrollable
U
غیرقابل نظارت
superintends
U
نظارت کردن بر
controlling
U
نظارت کردن
monitored
U
نظارت کردن
supervising
U
نظارت کردن
controllable
U
قابل نظارت
control of resources
U
نظارت بر منابع
control equipment
U
ابزار نظارت
close supervision
U
نظارت نزدیک
close supervision
U
نظارت مستقیم
superintended
U
نظارت کردن بر
up to someone to do something
<idiom>
U
مسئولیت مراقبت از چیزی را داشتن
slap together
<idiom>
U
به عجله وبی مراقبت واداشتن
unattended ground sensor
U
رادار مراقبت زمینی خودکار
picket
U
نرده کشیدن مراقبت کردن
picketed
U
نرده کشیدن مراقبت کردن
pickets
U
نرده کشیدن مراقبت کردن
aspect
U
رادار مراقبت هوایی و ضدزیردریایی
aspects
U
رادار مراقبت هوایی و ضدزیردریایی
invigilates
U
در امتحان نظارت کردن
watching
U
بر کسی نظارت کردن
controlling
U
نظارت و ممیزی کردن
watched
U
بر کسی نظارت کردن
invigilate
U
در امتحان نظارت کردن
control
U
نظارت و ممیزی کردن
invigilated
U
در امتحان نظارت کردن
invigilating
U
در امتحان نظارت کردن
watches
U
بر کسی نظارت کردن
election supervisory council
U
انجمن نظارت بر انتخابات
election supervisor council
U
انجمن نظارت بر انتخابات
controlling
U
بازرسی نظارت جلوگیری
in the charge of
<idiom>
U
تحت مراقب یا نظارت
watch
U
بر کسی نظارت کردن
control
U
بازرسی نظارت جلوگیری
regulated monopoly
U
انحصار نظارت شده
controls
U
نظارت و ممیزی کردن
controls
U
بازرسی نظارت جلوگیری
managed money
U
پول نظارت شده
spiral scanning
U
مراقبت و تجسس منطقه به طور مارپیچی
maintain watch
U
مراقبت دایمی از پیام یک فرستنده رادیویی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com