English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
slave driver U نظارت کننده بر کار برده ها کارفرمای سخت گیر
slave drivers U نظارت کننده بر کار برده ها کارفرمای سخت گیر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
inspector U نظارت کننده
inspectors U نظارت کننده
entrepreneurs U کارفرمای اقتصادی
entrepreneur U کارفرمای اقتصادی
to live in U پیش استاد یا کارفرمای خودغذا خوردن
serf U برده
serfs U برده
male salve U برده
bondsman U برده
bondservant U برده
bondman U برده
slaving U برده
wrapt U برده
slave U برده
slaved U برده
slaves U برده
villain U برده
villains U برده
slave trade U برده فروشی
slaveholding U برده داری
enslave U برده کردن
conspicuious consumption U بکار برده شد
enslaved U برده کردن
above U نام برده
slaver U برده فروش
slaver U تاجر برده
overwrought U کار برده
slaveholder U صاحب برده
dealing in slaves U برده فروشی
slaveholding U مالکیت برده
slavery U برده داری
enslaves U برده کردن
enslaving U برده کردن
allottee U سهم برده
slave merchant U برده فروش
abrogates U از میان برده
master slave U ارباب و برده
slaveholder U برده دار
manumission U ازادی برده
mameluke U برده بنده
named U نام برده
escaped slave U برده فراری
abrogate U از میان برده
slave computer U کامپیوتر برده
proslavery U طرفداری از برده فروشی
bond servant U برده بدون مزدواجرت
rapt U برده شده مجذوب
manumission U ازاد کردن برده
echeloned displacement U تغییرموضع رده برده
setting free U ازاد کردن برده
master slave system U سیستم ارباب و برده
named here under U نام برده درزیر
emancipation U ازاد کردن برده
slave mode U حالت پیرو یا برده
To emancipate a slave. U برده ای را آزاد کردن
above named U نام برده شده
helm U نظارت
governance U نظارت
inspection U نظارت
stewardship U نظارت
supervision U نظارت
surveillance U نظارت
proctorship U نظارت
helms U نظارت
intendancy U نظارت
monitoring U نظارت
controlling U نظارت
controls U نظارت
controllership U نظارت
superintendency U نظارت
superintendence U نظارت
controlment U نظارت
control U نظارت
presidency U نظارت
lastmentioned U اخر از همه نام برده
echeloned displacement U تغییر مکان رده برده
prize poem U شعری که جایزه برده است
superintends U نظارت کردن بر
controls U نظارت کردن
controlling U نظارت کردن
control equipment U ابزار نظارت
control of resources U نظارت بر منابع
controllable U قابل نظارت
superintend U نظارت کردن بر
superintending U نظارت کردن بر
superintended U نظارت کردن بر
supervisor state U وضعیت نظارت
invigilation U نظارت درامتحانات
budgetary control U نظارت بودجهای
bailiwick U مباشرت نظارت
directed U نظارت کردن
directs U نظارت کردن
monetary control U نظارت پولی
supervision U نظارت کردن
monitors U نظارت کردن
supervisor state U حالت نظارت
monitored U نظارت کردن
close supervision U نظارت نزدیک
monitor U نظارت کردن
close supervision U نظارت مستقیم
supervising U نظارت کردن
qualitative controls U نظارت کیفی
exchange control U نظارت ارز
supervised U نظارت کردن
span of control U حوزه نظارت
government control U نظارت دولتی
uncontrollably U غیرقابل نظارت
inspection clause U بند نظارت
supervise U نظارت کردن
administer نظارت کردن
closed-circuit camera U دوربین نظارت
stewardship U نظارت خرج
foreign exchange control U نظارت بر ارز
fiscal control U نظارت مالی
uncontrollable U غیرقابل نظارت
observation camera U دوربین نظارت
inspection clause U ماده نظارت
inspection certificate U گواهی نظارت
security camera U دوربین نظارت
staff supervision U نظارت ستادی
supervises U نظارت کردن
control U نظارت کردن
direct U نظارت کردن
surveillance camera U دوربین نظارت
CCTV camera U دوربین نظارت
This letter has been tampered with . U در این نامه دست برده شده
holandric U منحصرا از طرف پدر ارث برده
managed money U پول نظارت شده
in the charge of <idiom> U تحت مراقب یا نظارت
control U بازرسی نظارت جلوگیری
control U نظارت و ممیزی کردن
invigilate U در امتحان نظارت کردن
invigilated U در امتحان نظارت کردن
invigilates U در امتحان نظارت کردن
invigilating U در امتحان نظارت کردن
watching U بر کسی نظارت کردن
controls U نظارت و ممیزی کردن
controlling U بازرسی نظارت جلوگیری
watches U بر کسی نظارت کردن
watched U بر کسی نظارت کردن
watch U بر کسی نظارت کردن
election supervisory council U انجمن نظارت بر انتخابات
regulated monopoly U انحصار نظارت شده
controls U بازرسی نظارت جلوگیری
election supervisor council U انجمن نظارت بر انتخابات
controlling U نظارت و ممیزی کردن
truck trailer U ارابه بی موتوری که توسط کامیون برده شود
His name is never mentioned anywhere . U اسمی ازاو درجایی برده نمی شود
My legs fell asleep [are numb] . U ساق پاهایم خوابشان برده [سر شده اند] .
love set U بازنده محض بدون حتی یک گیم برده
he took her in to dinner U انزن را بسفره خانه برده پهلویش نشست
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
head quarters U برج نظارت مرکز کار
watchers U کسیکه پاسداری و نظارت میکند
watcher U کسیکه پاسداری و نظارت میکند
wardship U تحت سرپرستی یا نظارت بودن
security monitoring U نظارت یا مراقبت تامینی یاحفافتی
to keep under control U تحت نظارت نگه داشتن
paroli U دوبرابر داو بوسیله افزودن پول برده بدان
primary products U محصولاتی که به عنوان مواد اولیه بکار برده میشود
photoresist U فرایند بکار برده شده در تولیددستگاههای نیمه هادی
aposteriori U از معلول بعلت رسیده از مخلوق بخالق پی برده استنتاجی
latifundium U ملک کشاورزی باوسایل اولیه که برده ها در ان کارمیکرده اند
hologynic U منحصرا از مادر ارث برده بصورت صفت مغلوب
in tow <idiom> U برده شدن ازجایی به جای دیگر ،همراهی با کسی
movement control U کنترل حرکات و نظارت برحرکت یکانها
municipalist U طرفدار نظارت یا اقدامات شهر داری
they are under serveillance U انهارا نظارت میکنند انهارامی پایند
state midicine U سیستم پزشکی تحت نظارت دولت
under secretary U زیر نظارت دبیر کل معاون وزیر
progress chaser U کسیکه برپیشرفت کار نظارت میکند
roman a clef U داستان واقعی که نام شخصیتهای ان بطور ناشناس برده شده
built up frog U قطعهای شبیه به قلب که برای ریلها به کار برده میشود
direct materials costs U هزینههای مواد اولیهای که مستقیما در کالا بکار برده میشود
to have someone [something] under [close] scrutiny U کسی [چیزی] را با دقت آزمودن [نظارت کردن]
dense binary code U کدی که تمام حالتهای ممکن الگوی دودوئی در ان بکار برده میشود
bar winding U میله هایی که به عنوان سیم پیچی در رتور به کار برده میشود
prizes U کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
prized U کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
prize U کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
telescopic chimney U دود کشی که تیکههای انراتوی هم برده انرا کوتاه وبلند میکنند
prizing U کشتی یا کالایی که به موجب حقوق جنگی در دریا به غنیمت برده شود
beansprouts U جوانهی سویا و یا لوبیای مانگ که در سالاد و خوراکهای چینی به کار برده میشود
reentrant U روالی که میتواند توسط چندین برنامه مستقل بطورهمزمان بکار برده شوددرون رو
leviathans U جانور بزرگ دریایی که درکتاب عهد عتیق نام برده شده نهنگ
bed plate U پایه یا شاسی فولادی پیش ساخته که به عنوان فونداسیون به کار برده میشود
newton raphson U اصطلاحی که به یک رویه محاورهای بکار برده شده درحل معادلات اطلاق میشود
beansprout U جوانهی سویا و یا لوبیای مانگ که در سالاد و خوراکهای چینی به کار برده میشود
liberty party U حزب مخالف سیستم برده داری که در سال 0481 در ایالات متحده امریکاتشکیل شد
leviathan U جانور بزرگ دریایی که درکتاب عهد عتیق نام برده شده نهنگ
fet U Transistor Effect Field نیمه هادی که به عنوان یک عنصر حافظه بکار برده میشود
e c s c (european coal & steel commissio U لوکزامبورگ و هلندکه وفیفه اش نظارت برتولید و فروش ذغالسنگ وفولاد است
reflex U یک برنامه تحلیلی پایگاه داده که برای ایجاد و کنترل اطلاعات به شکل یک لیست بکار برده میشود
reflexes U یک برنامه تحلیلی پایگاه داده که برای ایجاد و کنترل اطلاعات به شکل یک لیست بکار برده میشود
sheriff U نماینده رسمی دولت در یک ناحیه که ماموراجرای قوانین و انجام امورقضایی و نظارت بر انتخابات است
crown colony U بعضی از کلنیهای ممالک مشترک المنافع انگلیس که مقام سلطنت بر انها نظارت دارد
sheriffs U نماینده رسمی دولت در یک ناحیه که ماموراجرای قوانین و انجام امورقضایی و نظارت بر انتخابات است
flowcharting symbol U علامتی برای نمایش عملیات داده ها روند کار یا وسائل روی یک نمودار گردش کاربکار برده میشود
serf U درسیستم فئودالی به رعایای وابسته به زمین اطلاق می شد اگر چه برده نبودند لیکن فاقد ازادی واقعی محسوب می شدند
serfs U درسیستم فئودالی به رعایای وابسته به زمین اطلاق می شد اگر چه برده نبودند لیکن فاقد ازادی واقعی محسوب می شدند
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com