Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (38 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
control
U
نظارت کردن تنظیم کردن
controlling
U
نظارت کردن تنظیم کردن
controls
U
نظارت کردن تنظیم کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
calibration
U
تنظیم دستگاه بی سیم تصحیح کردن تنظیم کردن کالیبر سنجی
sight adjustment
U
تنظیم دستگاه نشانه روی تنظیم زاویه یاب قلق گیری کردن
superintends
U
ریاست یا نظارت کردن بر اداره کردن
supervise
U
نظارت یا مباشرت کردن سرپرستی کردن
supervised
U
نظارت یا مباشرت کردن سرپرستی کردن
superintend
U
ریاست یا نظارت کردن بر اداره کردن
supervising
U
نظارت یا مباشرت کردن سرپرستی کردن
superintended
U
ریاست یا نظارت کردن بر اداره کردن
superintending
U
ریاست یا نظارت کردن بر اداره کردن
supervises
U
نظارت یا مباشرت کردن سرپرستی کردن
range spotting
U
تنظیم مسافت تنظیم هدف کردن
tunes
U
تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
tune
U
تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
administering
U
نظارت کردن وصایت کردن
administered
U
نظارت کردن وصایت کردن
monitored
U
بازبینی کردن نظارت کردن
monitors
U
بازبینی کردن نظارت کردن
to a upon
U
نظارت کردن وصایت کردن
administers
U
نظارت کردن وصایت کردن
proctor
U
نظارت کردن بازرسی کردن
monitor
U
بازبینی کردن نظارت کردن
time
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
timed
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
times
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
correcting
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
corrects
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
correct
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
controls
U
نظارت کردن
controlling
U
نظارت کردن
supervised
U
نظارت کردن
control
U
نظارت کردن
monitor
U
نظارت کردن
superintending
U
نظارت کردن بر
direct
U
نظارت کردن
superintend
U
نظارت کردن بر
administer
نظارت کردن
supervises
U
نظارت کردن
directed
U
نظارت کردن
superintends
U
نظارت کردن بر
monitored
U
نظارت کردن
superintended
U
نظارت کردن بر
directs
U
نظارت کردن
monitors
U
نظارت کردن
supervising
U
نظارت کردن
supervise
U
نظارت کردن
supervision
U
نظارت کردن
invigilate
U
در امتحان نظارت کردن
watched
U
بر کسی نظارت کردن
controlling
U
نظارت و ممیزی کردن
invigilating
U
در امتحان نظارت کردن
invigilates
U
در امتحان نظارت کردن
controls
U
نظارت و ممیزی کردن
invigilated
U
در امتحان نظارت کردن
watching
U
بر کسی نظارت کردن
watches
U
بر کسی نظارت کردن
watch
U
بر کسی نظارت کردن
control
U
نظارت و ممیزی کردن
adjusting
U
مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
adjusts
U
مطابق کردن تنظیم کردن تعدیل کردن
calibrated
U
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrates
U
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrating
U
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrate
U
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
stet processus
U
گزارش اصلاحی تنظیم کردن ترک دعوی کردن
to have someone
[something]
under
[close]
scrutiny
U
کسی
[چیزی]
را با دقت آزمودن
[نظارت کردن]
compensated
U
تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
compensates
U
تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
compensate
U
تنظیم کردن میزان کردن تاوان دادن
set out
U
شرح دادن تنظیم کردن تعیین کردن
aligns
U
تنظیم کردن تطبیق کردن
edited
U
تصحیح کردن تنظیم کردن
to balance out
U
میزان کردن
[تنظیم کردن ]
aligning
U
تنظیم کردن تطبیق کردن
adjusting
U
تعدیل کردن تنظیم کردن
aligned
U
تنظیم کردن تطبیق کردن
align
U
تنظیم کردن تطبیق کردن
edit
U
تصحیح کردن تنظیم کردن
adjusts
U
تعدیل کردن تنظیم کردن
calibrated
U
تنظیم کردن
to draw up
U
تنظیم کردن
attending
U
تنظیم کردن
redact
U
تنظیم کردن
attends
U
تنظیم کردن
to set out
U
تنظیم کردن
attend
U
تنظیم کردن
to draw out
U
تنظیم کردن
make out
U
تنظیم کردن
to put in to shape
U
تنظیم کردن
frame
U
تنظیم کردن
lay down
U
تنظیم کردن
adjustment
U
تنظیم کردن
adjustments
U
تنظیم کردن
regiment
U
تنظیم کردن
formulating
U
تنظیم کردن
formulates
U
تنظیم کردن
regulated
U
تنظیم کردن
formulated
U
تنظیم کردن
formulate
U
تنظیم کردن
regulate
U
تنظیم کردن
calibrating
U
تنظیم کردن
regularizing
U
تنظیم کردن
adjusts
U
تنظیم کردن
lineup
U
تنظیم کردن
regulating
U
تنظیم کردن
regularised
U
تنظیم کردن
regulates
U
تنظیم کردن
regularises
U
تنظیم کردن
regularising
U
تنظیم کردن
to make out
U
تنظیم کردن
regularize
U
تنظیم کردن
regularized
U
تنظیم کردن
regularizes
U
تنظیم کردن
set up
U
تنظیم کردن
calibrate
U
تنظیم کردن
classifying
U
تنظیم کردن
tune
U
تنظیم کردن
tunes
U
تنظیم کردن
adjusting
U
تنظیم کردن
classify
U
تنظیم کردن
adjust
U
تنظیم کردن
classifies
U
تنظیم کردن
regiments
U
تنظیم کردن
calibrates
U
تنظیم کردن
ranging
U
تنظیم تیر کردن
ranging
U
تنظیم کردن اسلحه
set the clock
U
ساعت را تنظیم کردن
spots
U
تنظیم تیر کردن
reconstituting
U
تنظیم مقیاس کردن
reconstitutes
U
تنظیم مقیاس کردن
pre-setting
U
از پیش تنظیم کردن
draw up
U
کارها را تنظیم کردن
spot
U
تنظیم تیر کردن
pre-sets
U
از پیش تنظیم کردن
adjustments
U
تنظیم و میزان کردن
reconstitute
U
تنظیم مقیاس کردن
reconstituted
U
تنظیم مقیاس کردن
preset
U
از پیش تنظیم کردن
pre-set
U
از پیش تنظیم کردن
tune up
U
موتور را تنظیم کردن
zeroes
U
روی صفر تنظیم کردن
sight in
U
تنظیم کردن دید در تفنگ
zeros
U
روی صفر تنظیم کردن
order
U
سفارش دادن تنظیم کردن
adjusting
U
میزان کردن تنظیم کنید
adjusting
U
تصفیه نمودن تنظیم کردن
adjusts
U
تصفیه نمودن تنظیم کردن
adjusts
U
میزان کردن تنظیم کنید
replenished
U
تنظیم کردن روغن سلاحها
replenishing
U
تنظیم کردن روغن سلاحها
to draw up a contract
U
قراردادی نوشتن یا تنظیم کردن
replenish
U
تنظیم کردن روغن سلاحها
replenishes
U
تنظیم کردن روغن سلاحها
zero
U
روی صفر تنظیم کردن
edit
U
تنظیم و تصحیح و اماده چاپ کردن
mount
U
تنظیم کردن وسیله یا مدار در پایه
billing
U
صورتحساب بدهی را تنظیم وارسال کردن
pilots
U
اسباب تنظیم ومیزان کردن چیزی
sets
U
بستن درجه به سلاح تنظیم کردن
piloted
U
اسباب تنظیم ومیزان کردن چیزی
setting up
U
بستن درجه به سلاح تنظیم کردن
mounts
U
تنظیم کردن وسیله یا مدار در پایه
edited
U
تنظیم و تصحیح و اماده چاپ کردن
pressurizes
U
فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
pressurizing
U
فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
indicts
U
علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
indicting
U
علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
timing
U
تنظیم زمان عمل کردن موتور
indicted
U
علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
set
U
بستن درجه به سلاح تنظیم کردن
pilot
U
اسباب تنظیم ومیزان کردن چیزی
pressurize
U
فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
pressurising
U
فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
locate
U
1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
locates
U
1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
located
U
1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
indict
U
علیه کسی ادعانامه تنظیم کردن
pressurises
U
فشارهوای داخل سفینه را تنظیم کردن
locating
U
1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
wake up
U
تنظیم کردن یا شروع یا مقدار اولیه دادن
zero
U
تنظیم کردن دید برای دقت درتیراندازی
zero beat
U
تنظیم کردن دقیق موج دستگاه وفرکانس ان
zeros
U
تنظیم کردن دید برای دقت درتیراندازی
zeroes
U
تنظیم کردن دید برای دقت درتیراندازی
call book
U
دفتر بیدار کردن و تنظیم نوبت نگهبانی
adapting
U
تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
zero
U
قلق گیری کردن تنظیم درجه جنگ افزار
zeroes
U
قلق گیری کردن تنظیم درجه جنگ افزار
adapts
U
تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
to tune in TV
[radio]
U
روی کانال مشخصی تلویزیون
[رادیو]
را تنظیم کردن
adapt
U
تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
zeros
U
قلق گیری کردن تنظیم درجه جنگ افزار
right justify
U
هم تراز کردن از راست تنظیم کردن از راست
halving adjustment
U
تنظیم نیم حبابها به منظورتراز کردن دستگاههای اندازه گیر
weather helm
U
تنظیم سکان برای خنثی کردن اثر جریان هوا
to kern
U
کاهش دادن
[و تنظیم کردن ]
فاصله دخشه ها
[فناوری چاپ]
dialled
U
تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
range
U
تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
ranges
U
تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
dialed
U
تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
ranged
U
تنظیم تیرکردن یا قلق گیری کردن شعاع عمل هواپیما یاخودرو
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com