English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 301 (47 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to lay it on thick U نصب کردن ساختن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
enable U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
enabled U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
enables U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
enabling U قادر ساختن وسیله فراهم کردن
strike U اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
strikes U اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
concrete U : سفت کردن باشفته اندودن یا ساختن بهم پیوستن
freeze U ثابت کردن غیرقابل حرکت ساختن
freezes U ثابت کردن غیرقابل حرکت ساختن
detect U کشف کردن نمایان ساختن
detected U کشف کردن نمایان ساختن
detecting U کشف کردن نمایان ساختن
detects U کشف کردن نمایان ساختن
get U مجاب کردن ساختن
gets U مجاب کردن ساختن
getting U مجاب کردن ساختن
please U خشنود ساختن کیف کردن
pleases U خشنود ساختن کیف کردن
incapacitate U ناتوان ساختن محجور کردن
incapacitated U ناتوان ساختن محجور کردن
incapacitates U ناتوان ساختن محجور کردن
incapacitating U ناتوان ساختن محجور کردن
images U مجسم کردن خوب شرح دادن مجسم ساختن
size U سایز ساختن یارده بندی کردن برحسب اندازه
sizes U سایز ساختن یارده بندی کردن برحسب اندازه
fulcrum U تکیه گاه ساختن پایه دار کردن
locate U مستقر ساختن مکان یابی کردن
located U مستقر ساختن مکان یابی کردن
locates U مستقر ساختن مکان یابی کردن
locating U مستقر ساختن مکان یابی کردن
temper U درست ساختن درست خمیر کردن
tempered U درست ساختن درست خمیر کردن
tempers U درست ساختن درست خمیر کردن
wetting U مایعی که برای تر ساختن یاخمیر کردن چیزی بکار رود
dam U سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
dammed U سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
damming U سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
dams U سد ساختن مانع شدن یاایجاد مانع کردن محدود کردن
engineer U اداره کردن طرح کردن و ساختن
engineered U اداره کردن طرح کردن و ساختن
engineers U اداره کردن طرح کردن و ساختن
prey U دستخوش ساختن طعمه کردن
outlaw U یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
outlawed U یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
outlawing U یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
outlaws U یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
make U درست کردن ساختن اماده کردن
makes U درست کردن ساختن اماده کردن
admired U متحیر کردن متعجب ساختن
admires U متحیر کردن متعجب ساختن
engrave U گراور کردن نشاندن جایگیر ساختن
engraved U گراور کردن نشاندن جایگیر ساختن
engraves U گراور کردن نشاندن جایگیر ساختن
illuminate U درخشان ساختن زرنما کردن
illuminates U درخشان ساختن زرنما کردن
illuminating U درخشان ساختن زرنما کردن
frank U باطل کردن مصون ساختن
franked U باطل کردن مصون ساختن
franker U باطل کردن مصون ساختن
frankest U باطل کردن مصون ساختن
franking U باطل کردن مصون ساختن
franks U باطل کردن مصون ساختن
assimilate U هم جنس کردن شبیه ساختن
assimilate U تلفیق کردن همانند ساختن
assimilated U هم جنس کردن شبیه ساختن
assimilated U تلفیق کردن همانند ساختن
assimilates U هم جنس کردن شبیه ساختن
assimilates U تلفیق کردن همانند ساختن
assimilating U هم جنس کردن شبیه ساختن
assimilating U تلفیق کردن همانند ساختن
serialised U نوبتی کردن پیاپی ساختن
serialises U نوبتی کردن پیاپی ساختن
serialising U نوبتی کردن پیاپی ساختن
serialize U نوبتی کردن پیاپی ساختن
serialized U نوبتی کردن پیاپی ساختن
serializes U نوبتی کردن پیاپی ساختن
serializing U نوبتی کردن پیاپی ساختن
localises U محلی کردن موضعی ساختن
localising U محلی کردن موضعی ساختن
localize U محلی کردن موضعی ساختن
localizes U محلی کردن موضعی ساختن
localizing U محلی کردن موضعی ساختن
perpetuate U دائمی کردن جاودانی ساختن
perpetuated U دائمی کردن جاودانی ساختن
perpetuates U دائمی کردن جاودانی ساختن
perpetuating U دائمی کردن جاودانی ساختن
surprise U متعجب ساختن غافلگیر کردن
surprises U متعجب ساختن غافلگیر کردن
attract U جذب کردن مجذوب ساختن
attracted U جذب کردن مجذوب ساختن
attracting U جذب کردن مجذوب ساختن
attracts U جذب کردن مجذوب ساختن
traumatised U باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
traumatises U باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
traumatising U باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
traumatize U باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
traumatized U باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
traumatizes U باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
traumatizing U باضرب وجرح مشروب ساختن معذب کردن
prepare U مهیا ساختن مجهز کردن
Other Matches
scareup U فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
dampers U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
damp U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampest U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
preparing U اماده کردن ساختن ترکیب کردن
prepares U اماده کردن ساختن ترکیب کردن
prepare U اماده کردن ساختن ترکیب کردن
To bear (put up) with somebody. U با کسی سر کردن (مدارا کردن ؟ ساختن )
to manufacture [into] U ساختن [درست کردن] [به]
work up U ترکیب کردن ساختن
fraternises U برادری کردن متفق ساختن
subduing U مقهور ساختن رام کردن
subdues U مقهور ساختن رام کردن
subdue U مقهور ساختن رام کردن
to bear with a person U باکسی ساختن یاسازش کردن
fraternize U برادری کردن متفق ساختن
fraternized U برادری کردن متفق ساختن
fraternised U برادری کردن متفق ساختن
to cotton with each other U باهم ساختن یارفاقت کردن
emboss U مزین کردن پرجلوه ساختن
trump up <idiom> U ساختن ،درمغز اختراع کردن
lanes U کوچه ساختن منشعب کردن
lane U کوچه ساختن منشعب کردن
inculcating U جایگیر ساختن تلقین کردن
inculcates U جایگیر ساختن تلقین کردن
pt down U هرز اب ساختن منکوب کردن
to cotton together U باهم ساختن یارفاقت کردن
inculcated U جایگیر ساختن تلقین کردن
inculcate U جایگیر ساختن تلقین کردن
redargue U متهم ساختن تکذیب کردن
fraternizing U برادری کردن متفق ساختن
obliges U وادار کردن مرهون ساختن
tumify U اماس کردن متورم ساختن
provide U میسر ساختن تامین کردن
provides U میسر ساختن تامین کردن
destroy U ویران کردن نابود ساختن
spellbind U مجذوب کردن مفتون ساختن
destroying U ویران کردن نابود ساختن
entombs U دفن کردن مقبره ساختن
entomb U دفن کردن مقبره ساختن
destroys U ویران کردن نابود ساختن
entombed U دفن کردن مقبره ساختن
prepares U مهیا ساختن مجهز کردن
fraternizes U برادری کردن متفق ساختن
highlighting U روشن ساختن مشخص کردن
tepefy U ولرم کردن ملول ساختن
discompose U مضطرب ساختن پریشان کردن
reproducing U چاپ کردن دوباره ساختن
reproduces U چاپ کردن دوباره ساختن
reproduced U چاپ کردن دوباره ساختن
reproduce U چاپ کردن دوباره ساختن
improvise U انا ساختن تعبیه کردن
oblige U وادار کردن مرهون ساختن
obliged U وادار کردن مرهون ساختن
improvises U انا ساختن تعبیه کردن
surprize U متعجب ساختن غافلگیر کردن
improvising U انا ساختن تعبیه کردن
preparing U مهیا ساختن مجهز کردن
entombing U دفن کردن مقبره ساختن
avouch U تضمین کردن مستقر ساختن
violated U بی حرمت ساختن مختل کردن
violate U بی حرمت ساختن مختل کردن
to hammer out U ساختن بکوشش درست کردن
fructify U برومند کردن بارور ساختن
agonise U معذب ساختن متاثر کردن
retards U کند ساختن معوق کردن
retarding U کند ساختن معوق کردن
retard U کند ساختن معوق کردن
proscribe U ممنوع ساختن تحریم کردن
proscribed U ممنوع ساختن تحریم کردن
proscribes U ممنوع ساختن تحریم کردن
proscribing U ممنوع ساختن تحریم کردن
indicates U نمایان ساختن اشاره کردن بر
indicated U نمایان ساختن اشاره کردن بر
indicate U نمایان ساختن اشاره کردن بر
internalised U باطنی ساختن داخلی کردن
internalize U باطنی ساختن داخلی کردن
internalizes U باطنی ساختن داخلی کردن
fraternising U برادری کردن متفق ساختن
internalized U باطنی ساختن داخلی کردن
violates U بی حرمت ساختن مختل کردن
internalises U باطنی ساختن داخلی کردن
internalising U باطنی ساختن داخلی کردن
internalizing U باطنی ساختن داخلی کردن
recesses U موقتا تعطیل کردن طاقچه ساختن
cark U بار کردن غمگین ساختن یاشدن
recess U موقتا تعطیل کردن طاقچه ساختن
illume U منور کردن روشن فکر ساختن
mirror U دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
mirrored U دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
mirrors U دراینه منعکس ساختن بازتاب کردن
by pass U بای پاس کردن پل زدن راه فرعی ساختن اتصال کوتاه کردن مجرای فرعی
recriminate U اتهام متقابل وارد کردن دعوای متقابل طرح کردن دوباره متهم ساختن
visualising U در پیش چشم نمودار کردن متصور ساختن
cook up <idiom> U اختراع کردن ،ساختن وچیزی روباهم گذاشتن
visualize U در پیش چشم نمودار کردن متصور ساختن
visualized U در پیش چشم نمودار کردن متصور ساختن
visualises U در پیش چشم نمودار کردن متصور ساختن
visualised U در پیش چشم نمودار کردن متصور ساختن
visualizing U در پیش چشم نمودار کردن متصور ساختن
visualizes U در پیش چشم نمودار کردن متصور ساختن
beading machine U ابزارمخصوص ساختن فلانژدستگاه ویژه گرد کردن لبه ورقها
lohmannizing U غوطه ور ساختن فلز درنمکهای ملقمه کننده و سپس روکش کردن انها توسط دو یاچند الیاژ پوشاننده محافظ
Life isn't about finding yourself. Life is about creating yourself. U زندگی پیدا کردن خود نیست بلکه ساختن خود است.
checker U بشکل شطرنجی ساختن یاعلامت گذاردن شطرنجی کردن
slaver U اب دهان اب دهان روان ساختن چاپلوسی کردن
oiling U روغن کاری کردن روغن ساختن
oil U روغن کاری کردن روغن ساختن
oils U روغن کاری کردن روغن ساختن
shed U خون جاری ساختن جاری ساختن
sheds U خون جاری ساختن جاری ساختن
shedding U خون جاری ساختن جاری ساختن
override U باطل کردن باطل ساختن
disperses U متفرق ساختن متفرق کردن
overrode U باطل کردن باطل ساختن
dispersing U متفرق ساختن متفرق کردن
overridden U باطل کردن باطل ساختن
overrides U باطل کردن باطل ساختن
dispersed U متفرق ساختن متفرق کردن
disperse U متفرق ساختن متفرق کردن
build U ساختن
forborne U ساختن با
carbonize U کک ساختن
unifies U تک ساختن
pellet U حب ساختن
to get along U ساختن
builds U ساختن
constructed U ساختن
fashions U مد ساختن
fashioning U مد ساختن
buildings U ساختن
fashion U مد ساختن
fashioned U مد ساختن
unify U تک ساختن
unifying U تک ساختن
produces U ساختن
fabricate U ساختن
to make away U ساختن
remake U از نو ساختن
fabricated U ساختن
remakes U از نو ساختن
fabricates U ساختن
dree U ساختن با
upbuild U ساختن
to make a shift U ساختن
constructs U ساختن
fabrication U ساختن
minted U ساختن
mint U ساختن
bridges U پل ساختن
bridged U پل ساختن
constructing U ساختن
produce U ساختن
bridge U پل ساختن
produced U ساختن
manufactures U ساختن
fabricating U ساختن
idolises U بت ساختن
confect U ساختن
set up U ساختن
indite U ساختن
idolised U بت ساختن
generating U ساختن
compose U ساختن
invents U ساختن
manufacture U ساختن
invent U ساختن
invented U ساختن
mints U ساختن
inventing U ساختن
make U ساختن
makes U ساختن
pill U حب ساختن
composes U ساختن
miscreate U بد ساختن
pills U حب ساختن
generates U ساختن
bulid U ساختن
create U ساختن
upgrading U ساختن
upgrade U ساختن
creating U ساختن
upgrades U ساختن
generate U ساختن
put-up U ساختن
put up U ساختن
idolizing U بت ساختن
to go in with U ساختن با
manufactured U ساختن
upgraded U ساختن
creates U ساختن
construct U ساختن
idolising U بت ساختن
to t. up U ساختن
idolized U بت ساختن
idolizes U بت ساختن
generated U ساختن
minting U ساختن
idolize U بت ساختن
necessitate U ناگزیر ساختن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com